ماهیت رشد اقتصادی در شرایط نیمهاستعماری - ۱
احمد اشرف، پژوهشگر برجسته تاریخ ایران در نوشته ارزشمند خود به نام «موانع تاریخی رشد سرمایهداری در ایران: دوره قاجاریه» معتقد است ایران شرایط «نیمه استعماری» داشته و به همین دلیل ماهیت رشد اقتصادی آن با کشورهای استعمارزده و استعمارگر متفاوت است. این نوشته را در چند شماره میخوانید.
چنانکه دیدیم اقتصاد سنتی ایران در نیمه دوم قرن نوزدهم به ابتکار سرمایهداران غربی و تجار ایرانی و با تشویق و اعمال نفوذ قدرتهای استعماری که در شمال و جنوب کشور مستقر بودند، به اقتصاد نوپای جهانی و بازارهای بینالمللی وابستگی پیدا کرد. وابستگی به بازار جهانی در شرایط نیمهاستعماری مستلزم دگرگونیهایی در اقتصاد سنتی جامعه ایرانی و اجزای متشکله آن یعنی کشاورزی، صنایع دستی و مبادلات بازرگانی بود. آشکارترین پیامد وابستگی به بازار جهانی، رشد شتابان بازرگانی خارجی در دهه آخر قرن گذشته و اوایل قرن کنونی هجری قمری بود. چنانکه مجموعه مبادلات بازرگانی با همسایه شمالی در این دوره به بیش از ده برابر و مجموع مبادلات با همسایه جنوبی به بیش از سه برابر افزایش یافت و مجموع مبادلات بازرگانی با سایر کشورها بهخصوص با فرانسه، بلژیک، آلمان و عثمانی نیز افزایش قابلملاحظهای پیدا کرد. رشد شتابان تجارت خارجی در این دوران موجب تحولاتی در نظام مبادلات بازرگانی در کشور، توسعه وسایل حملونقل و راههای تجاری و رشد گروهی از تجار بزرگ و ثروتمند و متنفذ و نیز روی آوردن گروهی از بازرگانان و بنگاههای غرب به کشور ما گردید.
رونق تولید مواد خام
مهمترین دگرگونی در اقتصاد سنتی، توسعه مواد خامی بود که از یک سو بازار جهانی به آنها نیاز داشت و از سوی دیگر موجب فراهم آوردن منابع مالی لازم برای خرید فرآوردههای صنعتی کشورهای غربی میگردید. ابتدا مهمترین ماده خام صادراتی، ابریشم گیلان و برخی دیگر از نواحی کشور بود. رابینو درباره اهمیت ابریشم گیلان میگوید: «رشت در زمان شاهعباس دوم و کریمخان زند و آغامحمدخان قاجار به سبب بازرگانی خود شهرت فراوانی داشته است. کاروانهای متعدد از هند و بخارا و ترکیه و سایر کشورها به این شهر میآمدند و ابریشم گیلان را با خود به بنادر مختلف دریای مدیترانه و خلیج فارس حمل میکردند. در سایه بازرگانی ابریشم که تا سال ۱۲۷۷هـ.ق/۱۸۶۰ ب م به صورت قابلتوجهی پیشرفت داشت، رشت توانست زیانها و کمبود جمعیت خود را که به سبب طاعون سال ۱۲۴۶هـ.ق/۱۸۳۰ بم پیش آمده بود جبران کند.» در این دوران بنا به گزارش دبیر سفارت انگلیس درآمد ارزی کشور از صدور ابریشم حدود ۷۰۰هزار لیره استرلینگ بوده است. تا آنکه در دهه ۱۲۸۰ هـ.ق/۱۸۶۳ بم به علت بروز بیماری کرم ابریشم میزان تولید به یک چهارم کاهش یافت و با کاهش این محصول اهالی گیلان به تولید برنج برای صادرات به روسیه روی آوردند و آن را تا حدی جایگزین کاهش صادرات ابریشم نمودند. چنانکه در اواخر قرن گذشته و اوایل قرن حاضر ارزش صادرات برنج در کل صادرات کشور در حدود ۱۰درصد نوسان میکرده است.
در این میان تریاک از مهمترین مواد خامی بود که در توسعه بازرگانی خارجی ایران در ربع آخر قرن نوزدهم نقش عمدهای ایفا نمود. صادرات تریاک در دهه ۱۲۹۰ هـ.ق/۱۸۷۰ بم با سرعت چشمگیری رو به افزایش نهاد و حجم صادرات آن از ۸۷۰ قوطی (هر قوطی معادل ۲۲ من تبریز) در سال ۸۹-۱۲۸۸ هـ.ق /۷۲-۱۸۷۱ بم به ۷۷۰۰ قوطی در سال ۹۸-۱۲۹۷ هـ.ق/۸۱-۱۸۸۰ بم رسید در حالی که به خاطر افزایش بهای آن در بازارهای چین و اروپا ارزش آن از حدود ۷۰۰هزار روپیه به حدود ۵/۸میلیون روپیه افزایش یافت.
یکی دیگر از مواد خام که بهخصوص در زمان جنگهای داخلی آمریکا تولید و صادرات آن رونق گرفت، کشت پنبه بهخصوص در خراسان بود. بازرگانان روسی در توسعه پنبه و ترویج بذر مرغوب آن نقش عمدهای داشتند. به طور کلی نسبت ارزش صادرات پنبه در کل ارزش صادرات کشور در اواخر قرن گذشته و اوایل قرن حاضر در حال افزایش بود و سرانجام به حدود یک چهارم کل ارزش صادرات کشور رسید.خشکبار نیز در این دوره از اقلام عمده صادرات کشور بود و نسبت آن از ۳درصد کل صادرات در سال ۱۳۰۶ هـ.ق/۱۸۸۹ بم به حدود ۱۸درصد در سال ۱۳۲۸ هـ.ق/۱۹۱۰ بم افزایش یافت.در برابر تولید و صدور مواد خام، مهمترین واردات کشور در اواخر قرن گذشته و اوایل قرن حاضر، محصولات صنعتی کارخانههای غربی و بهخصوص منسوجات منچستر و قند و شکر بود. ابتدا نسبت منسوجات در کل واردات حدود سه چهارم و نسبت قند و شکر و چاپ حدود یک دهم بود، حال آنکه در اوایل قرن حاضر به خاطر گسترش اعتیاد عموم مردم به چای، سهم قند و شکر و چای رفتهرفته افزایش یافت و به حدود یک سوم کل واردات رسید و سهم منسوجات به کمتر از نصف واردات کاهش یافت.
رونق کالای فرنگی و زوال صنایع نساجی
یکی از آثار و نتایج رشد سریع بازرگانی خارجی، رونق کالاهای فرنگی و اعتیاد مردم کشور به مصرف این کالاها و بهخصوص قماش منچستر که ظاهری بهتر و بهایی ارزانتر از قماش وطنی داشت و قند و شکر و چای بود. چنانکه اعتمادالسلطنه در ضمن بیان حوادث و وقایع چهل سال نخستین سلطنت ناصرالدینشاه تحت عنوان «رواج تام و شیاع عام مالالتجاره فرنگ در ایران» میگوید: «کسانی که در این سنوات مالالتجاره همه بازرگانان قلمرو این شهریار را به میزان اعتبار سنجیدهاند، دیدهاند که نسبت امتعه اروپا به کالاهای ایشان همانا نسبت ثلث است به خمس کماهواظهرمنالشمس.» کرزن نیز در دهه آخر قرن نوزدهم میگوید: گذشته از اشیای تجملی غربی که طبقات بالا به آن معتاد شدهاند تا پوشاک همه طبقات جامعه از مردان گرفته تا زنان، جملگی از غرب وارد میشود. ابریشم، ساتن و ماهوت برای طبقه اعیان و قماش نخی و پنبهای برای همه طبقات. لباس یک روستایی ساده از منچستر یا مسکو میآید و نیلی را که همسر او به کار میبرد، از بمبئی وارد میشود. در واقع از بالاترین تا پایینترین مراتب اجتماعی به طور قطع وابسته و متکی به کالاهای غربی شدهاند.حاج سیاح درباره آثار و نتایج نامطلوب رونق و رواج کالاهای فرنگی میگوید: «این تجارت به این ترتیب در اندک زمان صنایع ایران را نابود و اهل ایران را پریشان و گرسنه خواهد کرد. راست بگویم سیل نقطی که از راه روسیه به ایران جاری است... ثروت ایران را خواهد برد و این هزاران خروار قند و شکر دندان ایرانیان بیچاره را کند خواهد کرد و این اشیا شکستنی شیشه و بلور با رفتن و غیرها سر ایشان را خواهد شکست و بالاخره با کبریت تجارت خرمنهای کاغذ و البسه که به ایران میریزد، آتش خواهد گرفت.»
ارسال نظر