نفت و رونق اقتصادی

چگونه شد که رژیم گذشته در شرایط فروپاشی قرار گرفت؟ پژوهشگران ایرانی و خارجی که مسائل سیاست در ایران را پیگیری کرده‌اند، استفاده ناکارآمد از درآمدهای نفت را یکی از دلایل حرکت تدریجی رژیم گذشته به سمت تضعیف‌ شدن دانسته‌اند. دکتر محسن میلانی، پژوهشگر ایرانی نیز همین مساله را در کانون توجه قرار داده و در بخشی از کتاب «شکل‌گیری انقلاب اسلامی ایران» این موضوع را تشریح کرده است که در چند شماره می‌خوانید:

افزایش نجومی درآمدهای نفتی ایران، موجب توسعه ناگهانی اقتصاد طی دهه ۱۹۷۰ شد. این امر نوعی شوق و هیجان ملی در پی داشت که نام «بحران ثروت» بر آن می‌نهم و سرانجام نیز توانست سرنوشت ایران را متحول سازد.

اینکه انقلاب اسلامی پس از یک دهه خوشبختی و رونق کشور روی داد، امری تعجب برانگیز نیست. از نگاه تیزبین توکوویل، در بخش‌هایی از فرانسه که بیشترین توسعه و پیشرفت را تجربه کرده بودند، نارضایتی عمومی نیز با سرعت بیشتری پیش می‌رفت. زیرا بدتر شدن اوضاع همواره به بروز انقلاب‌ها نمی‌انجامد.

اریک هوفر با بسط زیرکانه نظریه توکوویل می‌نویسد: تب انقلاب به واسطه چشم و مشکلات ناشی از تحولات برجسته و عمیق، پا می‌گیرد.

تحولات چشمگیر تحمیل شده بر ایران دهه ۱۹۷۰، پیش شرط‌های آنی اقتصادی انقلاب اسلامی بودند. در اواسط دهه ۱۹۷۰ ایران به کشتی تندرویی شباهت داشت که ناخدا و مسافران آن در اثر درگیری شدید بر سر تقسیم گنجی جدید، سمت و هدف خود را گم کردند و سرانجام نیز همگی غرق شدند.

نفت و تمدن بزرگ

تاریخچه صنعتی نفت در ایران، کتابی شگفت‌انگیز از توطئه‌های خارجی، دسیسه‌ها، ترورها و حتی یک کودتا است. در واقع، نفت برای ایران هم مایه شگون و برکت و هم اسباب بدبختی و نامبارکی بوده است. حکایت نفت، از سال ۱۹۰۱ و هنگام اعطای یک امتیاز پرسود نفتی به طرفی انگلیسی به نام ویلیام ناکس دارسی آغاز شد. سرمایه‌گذاری حساب شده دارسی بر طمع و ناآگاهی شاهان قاجار هنگام کشف نفت و در ۱۹۰۸ به خوبی نتیجه داد.

وی در ۱۹۰۹ شرکت نفتی ایران، انگلیس (APOC) را که اولین کمپانی خاورمیانه در نوع خود بود، تاسیس کرد. از زمان کشف ذخایر عظیم نفتی در کرمانشاه، سرنوشت ایران و سیاست‌های ملل قدرتمند در قبال این کشور، به شکل فزاینده‌ای از سیاست نفت تاثیر پذیرفته است.

انگلیسی‌ها، صنعت نفت ایران را برای چندین دهه در اختیار خود داشتند. درآمدهای نفتی دولت بریتانیا از محل عوارض شرکت‌های نفتی این کشور در ایران، اغلب بیش از درآمد دولت ایران بود.

در اواخر دهه ۱۹۴۰ که مجلس نخستین برنامه جامع هفت ساله توسعه را تصویب کرد، بیش از پیش معلوم شد که سرمایه‌گذاری بر پروژه‌های توسعه، مستلزم افزایش مستمر درآمدهای نفتی است.

این امر تنها از طریق ملی شدن صنعت نفت یعنی درست همان چیزی که مصدق بدان اقدام کرد، محقق می‌شد. کشورهای غربی که از این اقدام جسورانه مصدق به خشم آمده بودند، نفت ایران را تحکیم کردند و روابط دیپلماتیک ایران و انگلیس نیز دستخوش بحران شد. سرانجام، مصدق طی یک کودتا سرنگون و ژنرال زاهدی جانشین وی شد.

پس از کودتای ۱۹۵۳ علی امامی از وزرای دولت زاهدی، به سرعت قراردادی را با یک کنسرسیوم تازه تاسیس نفتی که اغلب اعضای آن را کمپانی‌های نفتی انگلیسی و آمریکا تشکیل می‌دادند، به امضا رساند. مدت اعتبار قرارداد مذکور تا سال ۱۹۷۹ پیش‌بینی شده بود.

قرارداد مذکور، از جهاتی موجب غیرملی شدن صنعت ایران و قرار گرفتن آن زیر سلطه بیگانگان می‌شد. به عنوان نمونه، اعضای این کنسرسیوم نفتی در اواخر دهه ۱۹۵۰ بر سر تعیین یک‌جانبه سطح تولید نفت ایران مطابق نیاز خود به توافقی پنهانی رسیده بودند که این امر به مفهوم تعیین درآمدهای نفتی ایران و در نتیجه تنظیم آهنگ رشد اقتصادی کشور (مطابق خواست آنها) بود.

به‌رغم کنترل کنسرسیوم مذکور بر صنعت نفت ایران، تلاش بی‌شائبه شاه برای کسب درآمدهای نفتی بالاتر ادامه یافت. از اواخر دهه ۱۹۵۰ تا اواخر دهه ۱۹۶۰، قیمت نفت در حدود ۶/۷۵ تا ۸/۸۵سنت در هر بشکه افزایش یافت که در مقایسه با نرخ تورم، رقم چشمگیری به نظر می‌رسید.

به دنبال موافقت‌نامه سال ۱۹۷۱ تهران، قیمت نفت به میزان ۳۳ سنت در هر بشکه افزایش یافت. در سال ۱۹۷۳ ایران کنترل کامل خود بر صنعت نفت و تعیین میزان تولید و قیمت‌های آن را دوباره بازیافت و این همان رویایی بود که دو دهه پیش، مصدق جسورانه آن را دوباره بازیافت و این همان رویایی بود که دو دهه پیش، مصدق جسورانه برای نیل به آن تلاش کرده بود، اما سرانجام آن را با خود به گور برد.

به دنبال درگیری اعراب و اسرائیل در سال ۱۹۷۳ و تحریم نفتی ایالات متحده و کشورهای غربی کمک‌کننده به اسرائیل از سوی عمده تولید‌کنندگان عربی نفت و از جمله عربستان سعودی، قیمت نفت تقریبا چهار برابر شد و به ۶۵/۱۱دلار در هر بشکه در سال ۱۹۷۴ رسید.