تاریخ نفت -میزگرد: از ملی شدن نفت تا کودتا-۹
بقایی و نجات شاه
من هم دیگر حرفی نزدم، خداحافظی کردم و بیرون آمدم؛ چون فکر کردم خیلی ناراحت شده و به طور قطع از تصمیم خود منصرف خواهد شد تا اینکه فردای آن روز دیدم دکتر مصدق حکم خود را تنفیذ کرد و مقرر شد که متین دفتری به آمریکا برود. با شتاب پیش ایشان رفتم و گفتم: آقا دیروز سند را به شما دادم؛ شما چرا این کار را میکنید؟ دکتر مصدق گفت: آقای دکتر، شما کاری به این مسائل نداشته باشید. دکتر بقایی میگفت: از آن زمان دیگر اعتقادم از مصدق سلب شد. اینکه بقایی راست میگفت یا دروغ نمیدانم.
رسولی: در مورد دکتر بقایی چند نکته مهم وجود دارد که توجه به آنها انسان را در مورد سلامت سیاسی او به شک وامیدارد: نکته اول اینکه او در عصر ۳۰ تیر از طریق رادیو مردم را بر ضد خانواده افسران تحریک کرد و از مردم خواست تا حتی به زن و بچههای آنان رحم نکنند. این اقدام او برای چه منظوری بود؟ در حالی که او عاقل بود و فهم و شعور سیاسی بالایی داشت! اگر به گفتههای خودش استناد کنیم پاسخ این اقدام را خودش داده، بقایی در دادگاه گفت من سه بار تاج و تخت شاه را نجات دادم: یک بار در ۳۰ تیر که همه مردم به دربار حمله میکردند و فحش میدادند؛ من جهت مبارزه را برگرداندم و گفتم یقه قوام را بگیرید. همین نکته نشان میدهد که او در آن تاریخ با دربار و شاه زد و بند داشته است. مورد دوم واقعه نهم اسفند ۱۳۳۱ است که بازمیگوید شاه را در آن روز من نجات دادم و شخصی است که در نهم اسفند همراه با گنجهای و چند نفر دیگر از نمایندگان مجلس به دربار رفته بود. مورد سوم را خیلی صریح نگفته ولی معلوم است که اشارهاش به هیات هشتنفری مجلس است که میخواستند اختیارات را از شاه بگیرند.
بقایی در این مورد میگوید من با این اقدام مجلس مخالفت کردم. حمایت شدید او در دفاع از سلطنت محمدرضاشاه به خوبی در نطقهایش مشهود است. نکته بعدی ارتباط میان بقایی با سرلشکر حسن ارفع است که حائریزاده در مجلس هیجدهم از آن پرده برمیدارد و میگوید تمام نطقهای بقایی در مخالفت با رزمآرا در مجلس پانزدهم را سرلشکر ارفع تهیه میکرد. ارتباط میان بقایی با ارفع تا زمان انقلاب هم ادامه داشت.
بقایی با سرتیپ دیهیمی، علی زهری و عیسی سپهبدی هم دوستی زیادی داشت. علاوه بر اینها، مشارکت در ربودن و قتل افشار طوس، شبهات و اتهاماتی است که عدهای به او وارد کردهاند..
دکتر رضا: به نظر من سرلشکر ارفع این اندازه شعور نداشت که نطقهای بقایی را بنویسد و به او بدهد و از این حرفها.
رسولی: این مطلب را من به نقل از حائریزاده گفتم. اجازه بدهید از آقای احمد سمیعی بپرسیم چرا دکتر بقایی که در دوره پانزدهم تحت حمایت قوامالسلطنه به وکالت مجلس انتخاب شد در تیرماه ۱۳۳۱ از مخالفین سرسخت قوام شد؟
سمیعی: دکتر بقایی بعد از شهریور سال ۱۳۲۰، مثل اکثر کسانی که پس از طی تحصیلات عالیه از اروپا بازگشته بودند، با توجه به سابقه خانوادگی، علاقهمند به کسب شهرت و مقام در آن روزگار بود، در آن اوضاع و احوال کسانی از قبیل او یا باید به سوی حزب توده میرفتند یا اینکه با شخصیتهایی که امکان پیشرفت آنها را فراهم میکردند، همنوا میشدند. از این رو، پس از تشکیل حزب دموکرات،دکتر بقایی که شعبه آن حزب دولتی را در کرمان دایر کرده بود، از طرف حزب نامزد نمایندگی مجلس و بعد هم به وکالت انتخاب شد. او که مردی بدون طمع مالی بود، در سیاست بسیار تند و خشن و منتقم شناخته میشد. در اوضاع روزهای بعد از سیام تیر دکتر بقایی برای ابراز شخصیت از یک سو، برای نزدیکی به دربار از سوی دیگر، سعی میکرد قوامالسلطنه را به عنوان عامل اصلی جریانات به وجود آمده معرفی کند، در صورتی که میدانیم حقیقت امر چیز دیگری بود. بعد هم طرح سه فوریتی مصادره اموال قوامالسلطنه در جلسه هفتم مرداد سال ۱۳۳۱ در میان شور و شعف نمایندگان، حتی آنهایی که به نخستوزیری او رای اعتماد داده بودند، مطرح شد و فوریت آن به تصویب رسید و قوام مفسدفیالارض شناخته شد و کلیه اموال و دارایی او از مالکیتش خارج شد.
بدیهی است این تنها بقایی نبود که با قوام در افتاده بود، از آنجا که او سخنور جسوری بود، عملا همه کاسهکوزهها به سر او شکسته شد. اگر امروز ما روزنامههای آن ایام را مرور کنیم متوجه خواهیم شد که روزنامه جبهه ارگان حزب ایران بیشتر از روزنامه شاهد به قوام دشنام میداد و روزنامههای وابسته به حزب توده هم از هیچ نوع هتاکی فروگذار نمیکردند. در چنین اوضاع و احوالی، دکتر مصدق بعد از قیام سیام تیر همچنان روش مماشات و بیتوجهی به اقدامات و دسیسههای دشمنان نهضت را ادامه میداد که این روش حتی برای عده زیادی از همفکران و اطرافیان وی هم قابلقبول نبود. در اینجا باید به نکتهای اشاره کنم و آن مطلبی است که دکتر بقایی در سفر خود به آمریکا در مصاحبه شفاهی با حبیب لاجوردی عنوان کرده است.
دکتر بقایی، در این مصاحبه، در مورد مسائل مربوط به سیام تیر از روح قوامالسلطنه طلب بخشش کرده و بعد هم میگوید که در ایران در دویست سال اخیر شخصیتی به عظمت مقام و موقع قوامالسلطنه در راه خدمت به ایران نداشتهایم و به این ترتیب از اعمال خود نسبت به قوام در ایام سیام تیر معذرتخواهی میکند.
رسولی: به نظر شما نقش اطرافیان دکتر مصدق و آیتا...کاشانی در دامن زدن به اختلافات چه بود؟
سمیعی: همان طور که قبلا هم متذکر شدم، اطرافیان در ایجاد اختلاف تاثیر زیادی داشتند؛ ولی در اینجا باید ابتدا به نکتهای اشاره کنم و آن این است که شخص آیتا... کاشانی هیچ گاه در زمانی که نماینده مجلس بود و بعد هم که به ریاست مجلس شورای ملی انتخاب شد، هرگز در جلسات علنی مجلس شرکت نکرد و دیدارهای او از مجلس شورای ملی به صورت غیررسمی انجام میگرفت. بعد از انتخاب شدن به ریاست مجلس هم نمایندگان به دیدار او میرفتند.
ارسال نظر