شاه نمی‌خواست کسی محبوب باشد

در این زمان حزب محافظه‌کار در انگلستان روی کار آمده بود. در پی این پیشنهاد انگلیس به آمریکایی‌ها بود که دیگر مصدق نتوانست در مسافرت خود به نیویورک و شرکت در شورای امنیت از مذاکرات خود نتیجه بگیرد؛ در نتیجه، مذاکرات متوقف شد متعاقب این، قرار شد با کمپانی هلندی پیمانکاری خدمات (Service Contract) مذاکراتی در مورد اداره کردن صنعت نفت ایران انجام شود که باز چون آمریکایی‌ها غیرمستقیم در کار آن کمپانی دخالت داشتند این مذاکرات هم متوقف شد. مقامات وزارت خارجه آمریکا مانند جورج مک‌گی که طرفدار و حامی سیاست‌های دکتر مصدق بودند از صحنه کنار رفتند و مک‌گی سفیر آمریکا در ترکیه شد. طرح مشترک آمریکا و انگلیس هم که در لندن تدوین شد و بعد طرح پیشنهادی بانک بین‌المللی عمران و توسعه کاری از پیش نبرد. در طرح پیشنهادی بانک جهانی، قرار بود این بانک به عنوان پیمانکاری خدمات موقتی که مدت آن دو سال بود اداره‌کننده نفت ایران باشد؛ به این ترتیب که یک هیات‌مدیره مختلط تشکیل شود؛ اما دارای اختیارات کامل باشد و به هر نحوی که مایل است بتواند افراد را استخدام یا از خدمت معاف کند. این شرکت تا زمانی که درآمد نفت به دست نیامده سودی طلب نمی‌کرد و موظف بود هزینه‌های راه‌اندازی، تصفیه‌خانه‌ها و صدور را بپردازد. اما چند نکته مهم در این طرح وجود داشت:

یکی آنکه قرارداد فروش با شرکت نفت انگلیس و ایران منعقد شود؛ دوم اینکه تخفیف قابل‌توجهی قائل شود؛ سوم اینکه کارکنان و کارشناسان انگلیسی به محل کار خود برگردند. قیمت هر بشکه نفت تقریبا یک دلار و هفتاد و پنج سنت بود که می‌بایست ۵۸درصد به عنوان تخفیف برای شرکت در نظر گرفته شود. ۳۰ سنت بابت هزینه‌ها، ۵۰ سنت به عنوان سهم ایران و ۲۷سنت به عنوان درآمدی که بعدا احتساب شود در یک به اصطلاح، صندوق نگهداری شود. اختلاف بر سر این بود که دولت ایران معتقد بود بانک باید بعد از خلع ید در حکم نماینده دولت ایران باشد در صورتی که طرف مقابل در مذاکره معتقد بود مسائل مربوط به خلع ید در اینجا به هیچ وجه نباید مطرح شود و اصلا وارد ماهیت ملی شدن نمی‌شوند. آنها حاضر نبودند به عنوان نماینده دولت ایران بعد از خلع ید تلقی شوند. ایراد دیگر این بود که باید کارمندان و کارکنان کشورهای بی‌طرف به جای کارکنان انگلیسی در شرکت ملی نفت ایران به کار گماشته شوند. نکته دیگر آن بود که سهم ۵۰ سنتی ایران برای مقامات ایران قابل‌قبول نبود. در این طرح، بانک جهانی ظاهرا اداره‌کننده بود؛ ولی در هر حال، مدیرعامل شرکت نفت انگلیسی بود. چون انگلیسی‌ها از همان ابتدای مذاکرات می‌گفتند که کارکنان انگلیسی به هیچ وجه حاضر نیستند زیر نظر یک مدیرعامل غیرانگلیسی کار کنند. از نظر انگلیسی‌ها ایرانی‌ها در امر مربوط به انرژی در نظام بین‌المللی و همچنین نحوه معاملات بین‌شرکت‌های نفتی و ملاحظات فی‌مابین نظر کارشناسانه و تخصصی ندارند.

رسولی: افرادی مانند مرحوم مهندس حسیبی تا چه اندازه در امور مربوط به نفت نظراتشان کارشناسانه بود؟

دکتر باوند: به نظر من مهندس حسیبی با آنکه شخصی وطن‌پرست، صادق و پاکدامن بود، مانند دیگر کارشناسان ایرانی، در مورد نظام انرژی بین‌المللی آگاهی و جهان‌بینی چندانی نداشت. طبق نظر ایشان، چون دولت‌های غربی و انگلیسی‌ها نیاز مبرم به نفت ایران داشتند، ایستادگی و حتی طول کشیدن زمان سبب می‌شد که طرف مقابل ناچار پذیرای درخواست‌های ما باشد در حالی که واقعیت غیر از این بود و آنها توانستند با افزایش تولید نفت عراق و کویت و جاهای دیگر، کمبود منابع انرژی خود را تامین کنند و خلاء ایجادشده را از طریق این کشورها و ونزوئلا و حتی صدور بیشتر نفت آمریکا پر کنند.

رسولی: بعضی اعتقاد دارند که پیشنهاد بانک جهانی در آن موقعیت بهترین پیشنهادی بود که به ایران شد و صلاح دولت آقای دکتر مصدق این بود که به نحوی آن را می‌پذیرفت. شما در این مورد چه نظری دارید؟

دکتر باوند: اگر شما مفاد پیشنهادهای بانک جهانی را موشکافی کنید، متوجه خواهید شد که این طرح تفاوت اساسی‌ای با پیشنهاد استوکس نداشت. استوکس برای مدت ۲۵ سال یک شرکت خرید را پیشنهاد کرده بود با تخفیف بسیار فاحش و در پیشنهاد بانک جهانی تخفیفی که در نظر گرفته شده بود برابر بود با درآمد نفت ایران منهای هزینه‌های صرف‌شده و منهای تخفیف ۵۸درصدی در هر شبکه. بنابراین، هیچ یک از پنج پیشنهاد مطرح‌شده به دولت دکتر مصدق دربرگیرنده مفاد قانون ملی شدن صنعت نفت نبود و همان طور که عرض کردم، چون در آن زمان وسیله به هدف تبدیل شده بود و قانون ۹ماده‌ای قداست خاصی پیدا کرده بود در چنان اوضاع و احوالی، با توجه به نزاع گروه‌های سیاسی در داخل، مخالفان در برابر هر نوع سازش و توافق، دکتر مصدق را در مظان اتهام و انتقاد قرار می‌دادند. بنابراین، باید به این نکته مهم توجه کرد که وقایع اجتماعی در خلاء اتفاق نمی‌افتد. از سوی دیگر، انگلیسی‌ها حاضر نبودند با دکتر مصدق کنار بیایند؛ حتی حاضر نشدند بپذیرند کارکنان شرکت نفت از کشورهای بی‌طرف باشند و مدیرعامل هم انگلیسی نباشد.

نکته دیگر مشکل دربار بود؛ می‌دانید که نظام‌های دیکتاتوری به هیچ وجه حاضر نیستند شخصیتی قهرمان شود و محبوبیت عمومی پیدا کند؛ چراکه این موضوع را در تعارض روانی با جایگاه خود می‌دانند و به همین دلیل همیشه گروه‌ها و افرادی را که محبوبیت یا مقبولیت مردمی پیدا می‌کنند، اگر حوادث سبب شود شخصیتی پدیدار شود نمی‌توانند تحمل کنند. در مورد ایران هم باید گفت شخص شاه یک نوع هراس از انگلستان داشت.