تاریخ تجارت
بلوای نان و قحطی به قلم میرزا عبدالجواد اخوت-۱
روزگار شهروندان وجامعه ایرانی در فاصله زمانی که شاهان قاجار آخرین تکاپو برای ماندن را انجام میدادند تا روی کار آمدن پهلوی دوم، پر از فرازها و فرودهای باور نکردنی است. در این دوران که مظفرالدین شاه سلطنت میکند و انقلاب مشروطیت اوج گرفته و پیروز میشود تا روی کار آمدن محمدرضا، ایرانیان برخلاف سایر کشورها به ویژه اروپاییها به لحاظ پیشرفت و توسعه و استفاده از تجربه دولت مدرن و مبتنی بر دموکراسی درجازده و شرایط بدی را تجربه میکنند.درباره این دوران نوشتهها و حرفهای گوناگونی از سوی پژوهشگران ایرانی و خارجی به چاپ رسیده یا نقل شده است، اما خاطرهنویسی فردی با ویژگیهای حاج میرزا عبدالجواد اخوت که از طبابت به بازرگانی روی میآورد و از نزدیک شاهد وضعیت شهروندان اصفهانی است از یک طرف نشان دهنده رفتار مدرن اوست و از طرف دیگر نشاندهنده یک دوره تاریخی از قلم فردی است که در متن ماجراها حضور داشته است. آنچه که از این پس در چند شماره میخوانید، بخشی از خاطرات حاج میرزا عبدالجواد اخوت است که به موضوع «گرانی نان، بیآبی، قحطی و احتکار و ناامنی» اختصاص دارد. در این خاطرات، مناسبات میان شهروندان و حاکمان تصویر شده است که آن را جذاب میکند.میرزا عبدالجواد اخوت در ۱۲۶۷ شمسی در اصفهان متولد و در ۱۳۲۴ در تهران فوت کرده است. وی پس از حضور کوتاه در نوجوانی در بازار، به طبابت روی میآورد و پزشکی حاذق میشود و سپس به تجارت روی میآورد...
در باب اشغال ایران توسط روس و انگلیس
قریب یکسال است که در یادداشتنویسی متارکه شده، یعنی از بس در این مدت از اجانب لطمه و صدمه به ایران وارد شده و میشود، برای هیچ صاحب وجدانی حالی باقی نمانده. هنوز جنگ بینالملل با کمال سختی باقی است و با آنکه دولت ایران بیطرف است و رسما داخل در جنگ نیست، خاک ایران میدان تاخت و تاز اجانب بوده و هست. اغلب جوانان ایرانی به مزدوری خارجه داخل نظام شده و بیچارهها در خون خود غوطهور شدند و میشوند. اغلب از وکلا و کارکنان ایرانی مهاجرت کردند که هنوز هم خیلی از آنها معاودت ننمودهاند و در خاک آلمان و اتریش و سوئیس و عثمانی و سوئد و دهات و سرحدات ایران و عثمانی و غیره پراکنده شدهاند. با آنکه در این مدت که بنده متارکه در نوشتن یادداشت کردهام، روسیه خیلی انقلابات پیدا کرده و فرسوده شده و به علاوه جنگ با آلمان، داخله روسیه هم خیلی منقلب بوده و هست. یعنی نیکلای دوم که سلطان بالاستقلال روسیه شناخته میشد، ملت بر او شوریده و او را از تخت سلطنت به زیر آورده، تاج سلطنتی را از سر او ربوده و مملکت روسیه را مشروطه کردند و نیکلای دوم را با خانوادهاش به سیبری که قطعهای از خاک روسیه بود و هزاران مشروطهخواه و آزادیطلبها را نیکلا به آنجا تبعید کرده بود، ملت روسیه خود آن سلطان مستبد ظالم را به همان محل تبعید نمودند. باز قشون روسیه بیشرمانه در مملکت ما از هرگونه ظلم و جوری کوتاهی نکرده و نمیکنند. مثلا منات خود را با ضرب شلاق به کسبه مظلوم ایرانی داده و قران میخواهند دو برابر قیمت معمولی. مثلا منات که صدی هفت تومان قیمتش رسیده از کسبه صدی بیست تومان بیست و پنج تومان قران میخواهند. هر کاسبی که اباء و امتناع کرد، فورا دکان او را غارت کرده، تا اندازهای که طاقت خوردن دارد ضرب ته تفنگ و شلاق و شط بان بیچاره میخورانند. گاهی علنا بازار یک شهر را غارت میکنند مثل ارومیه و قزوین. گاهی شبها کاروانسراها و دکانهای معتبر بازارها را سرقت میکنند. گاهی در خانهها ریخته، اثاثیه و اثاتالبیت این ملت مظلوم را برده، صاحب منزل بیچاره را در شکنجه و عذاب نگه میدارند که به زور پولها و نقدینه و جواهرات خود را بدهد. خلاصه خاک آذربایجان از اردبیل و میانه و خوی و سلماس و مرند و ارومیه و غیره و خاک گیلان از رشت و انزلی و لاهیجان و منجیل و غیره، و قزوین و همدان عراق و غیره و غیره در تاخت و تاز قشون بیشرم روس است. از طرفی ولایات و ایالات جنوبی در تحت نفوذ و اقتدار مزورانه انگلیسها بوده و هست. خلاصه با این تجاوزاتی که از طرف اجانب به ایران میشد، حالی باقی نبود که بتوان یادداشت نوشت. یعنی چون باید تمامش را شرح اسارت و بدبختی ملت مظلوم ایران نوشته شود و بعدها اگر کسی مطالعه نماید اسباب افسردگی او هم خواهد شد، صرفنظر نمودم از نوشتن و اینکه حالیه هم شروع به نوشتن کردم به واسطه آن بود که دولت روسیه فرسوده شده و قشون او در اصفهان غیر از معدودی باقی نمانده. ظلالسلطان که از طرف روسها در اصفهان حکومت داشت بحمدالله معزول گردید و به جای او شاهزاده اعتضادالسلطنه برادر بزرگ سلطان احمدشاه منصوب گردیده و در عشر اول همین ماه وارد اصفهان گردیدند. از طرف اهالی لوازم احترامات از قبیل استقبال و طاق نصرتهای متعدد و غیره به عمل آمد. از قرار مذکور این حکومت برعکس حکومت سابق متدین به دین اسلام و آزادیطلب و مخصوصا طرفدار رنجبران و ایراندوست است. گویا از حزب دموکراتی است که این حزب واقعا امتحانات خوبی داده است. باری با حکومت ایشان قدری امیدواری پیدا شده، اسباب دلخوشی فراهم آمده. دیگر از اسباب امیدواری و دلخوشی آنکه در مملکت سوئد، در پایتخت او که معروف به استکهلم است نماینده از تمام دول دنیا جمع شده و کنفرانس صلحی تشکیل دادهاند. از طرف ایران هم دو نفر نماینده محترم آزادیطلبها مخصوصا از حزب دموکراسی یکی آقای تقیزاده و دیگری آقای وحیدالملک تشریف بردهاند و بیان نامهای از طرف ملت مظلوم ایران به آن مجمع نمایندگان تمام دول پیشنهاد کردهاند که شرح ظلمهایی که از این دو طماع ایران به ملت و دولت ایران وارد شده و توضیح مظلومی و فلاکت و اسارت ایرانیها در او درج است و امید است به همراهی آن اشخاص که میخواهند صلح بینالمللی را انجام دهند حقوق مغضوبه ملت ایران را هم مسترد دارند.
ارسال نظر