تاریخ جهان -هلند، سرزمین عاشقان سود - ۴
کمپانی هند شرقی هلند
گذشته از این، مدیران و کارگزاران یانکمپانی آدمهایی مصلحتطلب و اهل عمل بودند. در سال ۱۶۰۹، چشمانداز صلح با اسپانیا را سرانجام - پس از تقریبا هشتاد سال جنگ سرد و گرم - خوشامد گفتند. پیمان صلح ایجاب میکرد که میدان تاختوتاز دو قدرت استعماری وقت براساس وضع موجود تقسیمبندی شود و یانکمپانی علاقهمند بود که پیشاپیش وضع موجود را تغییر دهد. به همین دلیل، مدیران کمپانی یک کشتی سریعالسیر را به هند شرقی فرستادند تا مطلب را زودتر از اسپانیاییها به نمایندگان و کارگزاران خود در فیلیپین حالی کنند، کارخانهها و کارگزاریها را در هر کجا که ممکن باشد باید تصاحب کنند یا دست کم ادعای مالکیت آنها را مطرح سازند.
این جای پا گذاشتن تجاوزگرانه مسلما برخوردهای شدید و خصمانهای ایجاد میکرد، ولی زمان، زمان تعاریف و رودربایستی نبود. یان کمپانی خواهان آن بود که پیش از همه موقعیت خود را در جزایر ادویه- که در آن زمان تنها منبع جوز هندی و سیر و پیاز و گل ختمی بود- قطعی و اجتنابناپذیر سازد.
توزیع این فرآوردههای کمیاب در هند سودهایی ده تا پانزده برابر هزینههاشان به کیسه کمپانی میریخت. «جزیرههای باندا و ملوک هدف اصلی ما است. ما با تاکید هر چه تمامتر به شما ابلاغ میکنیم که این جزیرهها را با انعقاد پیمان یا با زور به مالکیت کمپانی درآورید!»
چنین بود نخستین سالهای ترکتازی هلندیها در هند شرقی، سالهایی انباشته از کثافت و رذالت. هنگامی که کمپانی موقعیت خود را در محل تثبیت کرد، کسب و کار از طریق قدرتنمایی و اعمال زور را کنار گذاشت، ولی حالا دیگر عمال و کارگزاران کمپانی در محل پراکنده بودند و میتوانستند واقعیتهای زندگی آسیایی را لااقل آن طور که میدیدند، به کمپانی یادآوری کنند.
به عنوان نمونه، توجه بفرمایید به این گزارش یان پیترسون کوئن، رییس کل جوان و نیرومند کمپانی هند شرقی هلند در باتاویا- جاکارتای امروز- شهری که خود او برای سرفرماندهی شرکت در هند شرقی (گوآی هلند) و همچنین برای کنترل آبراهه باریکی که به جزایر ملوک منتهی میشد- تنگه سوندا- بنا نهاد، عالیجنابان بر حسب تجربه میدانند که در آسیا تجارت را باید در پناه الطاف و سلاحهای متعلق به آن جنابان به عمل آورد و همچنان که مستحضرید پول سلاحهای لازم را باید از محل سودهای حاصل از تجارت پرداخت. بنابراین ما نمیتوانیم تجارت را بدون جنگ و جنگ را بدون تجارت به سامان برسانیم.
یک نسل بعد، هنوز هم همین بساط برقرار بود. شعبه کمپانی در شهر دلف از بالا بودن هزینههای مالی و انسانی لازم برای حفظ جزایر ملوک و سیلان، شکوه و شکایت داشت: «یک بازرگان واقعی باید محترمانه به کسب و کار خود بپردازد و با استفاده از استعدادهای خویش محمولههای گرانبها را از آسیا به هلند بفرستد، نه آن که در اندیشه فتوحات ارضی پرهزینه باشد. چنین کارهایی مناسب وضع و حال صاحبان تاج و تخت و پادشاهان پرسطوت و قدرت است، نه متناسب با وضع و حال بازرگانان تشنه سودهای کلان.»
پاسخ این گلایهها را آنتونیووان دیمن از هند شرقی چنین داده بود: «تفاوتهای بسیار وجود دارد بین کلی و جزئی و بین این یا آن نوع تجارت. تجربه روزانه به ما آموخته است که دادوستدهای تجارتی کمپانی در آسیا بدون متصرفات ارضی قابل دوام نیست.»
در طول سالهای دراز، مسوولانی که در مستعمرات بودند همچون پادشاهان میزیستند و پس از بازگشت به خانه شهروندان عالیمقام دست آنها را میفشردند. مدیران کمپانی از لحاظ تصمیمگیریها در وضع عجیبی قرار داشتند. به طور معمول، دو تا سه سال طول میکشید تا دستورالعملها از آمستردام به هند شرقی برسد و پاسخ آنها به فرستندگان واصل شود. در ظرف این مدت آنچه باید بشود، میشد. تاریخچه امپراتوریهای ماورای دریاها و نه فقط در مورد هلند، تا حد زیادی تاریخچه «اعمال انجام یافته» است.
شرح این «اعمال انجام یافته» به درازا میکشد - حملههای هلندیها به پرتغالیها (اغلب با توافق ضمنی فرمانروایان مسلمان)، یورش به سرزمینهای متعلق به اسپانیا، جنگ و گریز با انگلیسیها، تعقیب راهزنان دریایی و مبادرت به راهزنی دریایی (چیزی که از دید یک کشور راهزنی محسوب میشد، از دید کشور دیگر عملیات پلیسی به حساب میآمد)، اعزام نیروهای مجازاتگر، وارد آوردن ضربههای هشداردهنده برای زهر چشم گرفتن از فرمانروایان محلی، وعدهها و عهدنامهها، بدخلقیها و بدخلقیهای مضاعف. در نهایت امر، کافی است، گفته شود که هلند سرانجام به مالکیت جزایر ادویه (جزیرههای ملوک و جاوه) دست یافت و حوزه نفوذ خود را به سرتاسر مجمعالجزایر اندونزی گسترش داد.
هلندیها سیلان و جزیره فرمز(تایوان) را هم تصرف کردند و کارخانههایی در امتداد ساحل شرقی هند (کوروماندل و نقاط بسیار دور شمالی مانند بنگال) برپا داشتند. در ساحل غربی (مالابار) - که به متصرفات پرتغالیها نزدیکتر بود- هلندیها موفقیت کمتری به دست آوردند، چون پرتغالیها هنوز میتوانستند از حوزه عملیاتی خود دفاع کنند. هلندیها کوشیدند تا ماکائو را هم به چنگ بیاورند، ولی فقط توانستند اجازه بگیرند که (مانند دیگران) در کانتن به تجارت مشغول شوند.
و در ژاپن آنها تنها اروپاییانی بودند که مجوز فعالیت تجارتی گرفتند البته مشروط بر آن که از یک جزیره بسیار کوچک در بندر ناگازاکی فراتر نروند و مقررات تحقیرآمیز دیگری را هم بپذیرند. نفعطلبی با غرور سازگار نیست.
ارسال نظر