تاریخ نفت ایران -هژیر و نفت - ۱
نفت و بحرین را تو سمبل کن
عبدالحسین هژیر یکی از نخستوزیرانی است که بسیاری از کارشناسان و مورخان از او به نیکی نام نمیبرند و معتقدند میتوانسته است در حفظ منافع ملی ایرانیان بیشتر تلاش کند، اما نتوانسته یا نخواسته است. آنچه میخوانید برخی انتقادها از وی است که در کتاب نخست وزیران بد فرجام نوشته سهراب اسدیتویسرکانی آمده است.
عکس:عبدالحسین هژیر
عبدالحسین هژیر یکی از نخستوزیرانی است که بسیاری از کارشناسان و مورخان از او به نیکی نام نمیبرند و معتقدند میتوانسته است در حفظ منافع ملی ایرانیان بیشتر تلاش کند، اما نتوانسته یا نخواسته است. آنچه میخوانید برخی انتقادها از وی است که در کتاب نخست وزیران بد فرجام نوشته سهراب اسدیتویسرکانی آمده است. دوره پانزدهم مجلس شورای ملی با مذاکره و بحث در اطراف قرارداد و امتیازنامه شرکت نفت انگلیس و ایران شروع شد و با اعتراض و بیان موارد تخلف شرکت نفت انگلیس و ایران خاتمه یافت.
چندین نفر از نمایندگان مجلس درباره تعدیات انحرافات و خلافکاریها و حسابسازیهای شرکت نفت انگلیس و ایران صحبت و اعتراض نموده و پیشنهاداتی هم درباره الغای امتیاز به امضا رسید؛ ولی شرکت نفت به قدری به موقعیت محکم خود اطمینان داشت که کوچکترین اهمیتی به بیانات نمایندگان و احساسات عمومی ملت نداد و مانند کبک سر خود را زیر برف پنهان کرده بود. در صورتی که همان موقع که قرارداد شرکت مختلط نفت ایران و شوروی در مجلسی کان لمیکن اعلام شد. شرکت نفت بایستی به خود آمده باشد، فورا دست از تعدی و خلافکاری و حسابسازی برداشته برای جبران گذشته منافع ملت ایران که صاحب حقیقی آن منابع میباشد در نظر گرفته، طوری عمل نماید که از نارضایتیهای موجود کاسته گردد. به قول اویل ستن (این شخص چند سالی در سفارت انگلیس و چند سالی هم در شرکت نفت در ایران مشغول به کار بوده، کتابی نوشته «پرسن اویل» و حقایقی را در آن آشکار ساخته است. پس از انتشار این کتاب روزنامه تایمز به نویسنده سخت انتقاد نمود و او مجبور شد به آمریکا برود و مدتی هم در یکی از دانشگاههای آمریکا به تدریس پرداخت. یکی دو نوبت هم به ایران آمد.«شرکت نفت با چنان استقلالی رفتار میکرد که دولت ایران هیچ رییس ایل و قبیلهای هر قدر مقتدر را هم تحمل نمینمود، در طرز رفتار با ایرانیان از عالی و دانی چنان نخوتی نشان میداد که برای نژادی که بیش از هر وقت عظمت گذشته خود فخر میکرد و به آینده درخشان خود اعتماد داشت قابل تحمل نبود.»برای آنها که خون ایرانی در عروقشان جریان داشت، غیرقابل تحمل بود که ملاحظه کنند شرکت نفت تمام سرمایه طبیعی سرشار مملکت را در دست داشته باشد و در تمام شئون مملکت مداخله نموده، دولتی در داخل دولت ایران تشکیل دهد!به همین جهت بود که وطن خواهان ایران وجود شرکت نفت را خاری در چشم خود پنداشته در هر فرصتی که پیش میآمد بپاخاسته برای طرد شرکت نفت از هیچ نوع فداکاری دریغ نمینمودند.در دوره پانزدهم نخستین نمایندهای که در مجلس شورای ملی درباره خلافکاریهای شرکت نفت صحبت کرد مهندس رضوی نماینده کرمان بود.مهندس رضوی در کابینه عبدالحسین هژیر سوال از دولت نموده که درباره قانون ۲۹ مهر ماه چه اقدامی کرده است؟ دولت در مجلس جوابی به این سوال نداد؛ ولی براثر سوال نماینده کرمان هژیر اعلامیهای صادر نموده که بسیار کلی و مبهم بود و هیچ کس نفهمید که دولت چه اقدامی کرده یا خواهد کرد.ناگفته نباید گذشت که غیر از مهندس رضوی نمایندگان وطنخواه دیگری که از سیاست انگلستان وحشتی نداشتند، همگی آماده بودند که در استیفای حقوق ملت ایران از شرکت نفت با تمام قوا پافشاری نمایند، و مترصد بودند تا نمایندهای در این مورد بپاخاسته تا آنها که عدهشان هم معدود بود همه قسم همکاری و همفکری و در مبارزه علیه شرکت نفت تا آنجا که ممکنشان باشد علیه و اقدام نمایند؛ به همین دلیل مهندس رضوی را تقویت مینمودند.بالاخره در تاریخ دوشنبه ۲ آذرماه ۱۳۲۷ مهندس رضوی ضمن مخالفت با برنامه دولت ساعد نطق مهم و مفصلی در چند جلسه ایراد نمود و حتی ضمن آن از الغای امتیاز هم به میان آورد و انحرافات و خلافکاریهای شرکت نفت را برملا ساخت و بسیار موثر واقع شد؛ ولی پس از چند روز مهندس رضوی در صحن مجلس؛ یعنی جلو اتاق بازرسی مجلس شورای ملی مورد ضرب و شتم یک نفر سرهنگ قرار گرفت و آن سرهنگ هم در تعقیف قانونی به پست حساسی گمارده شد. عدهای از نمایندگان در جلسات مختلف از اهانت و ضرب و شتمی که به مهندس رضوی وارد شده بود اعتراض کرده که در صورت جلسات ذکر گردیده، منجمله نگارنده ضمن جمله معترضه در استیضاح عباس اسکندری چنین گفت:«مملکت امن و امان است در مجلس وکیل را میزنند، مملکت امن و امان است، راحت بخوابید مردم تهران یک جای که مصون از تعرض است وکیل را میزنند.» چند مرتبه هم دکتر بقایی اعتراض نمود، دیگران هم اعتراض کردند معلوم شد چه قدرتی پشت سرضارب بود که به قول یغمای جندقی: گوش اگر گوش تو و ناله اگر ناله من، آنکه البته به جایی نرسد فریاد استمهندس رضوی بر اثر همین صدمهای که دیده بود بیمار شد و به اروپا رفت و در اواسط دوره شانزدهم مراجعت نمود، هنگامی که برای خلع ید به خوزستان رفته بود چند روزی مهندس رضوی و رحیمیان را به آبادان دعوت کرده بودم، گفت: «آیا ملت ایران انتقام اهانت و لطمهای که به شما وارد گردید با خلع ید گرفته است یا خیر؟»عباس اسکندری نیز دولت هژیر را در تاریخ ۲۷تیرماه ۱۳۲۷ به مناسبت سیاست خارجی و داخلی و موضوع بحرین و نفت استیضاح کرد و هنگام آغاز سخن این رباعی را که خود ساخته بود خواند:
ای هژیری که از خزانه غیب
تیرها در کمان خودداری
نفت و بحرین را تو سمبل کن
چون که بر انگلیس نظر داری
جدال لفظی اسکندری و هژیر بسیار تماشایی بود؛ زیرا هر دو خطیب زبردست به غایت در سفسطه و مغالطه ماهر بودند؛ چون دو خروس جنگی قصد کرده بودند آنقدر این ستیزه را ادامه بدهند تا عاقبت در این بین یک نفر بهعنوان غالب مطلق محیط بهارستان را جولانگاه انحصاری خویش قرار بدهد.
ارسال نظر