اصلاحات ارضی از زبان یک فئودال- ۵
حکومت پلیسی- سوسیالیستیشاه
عکس:محمدعلی میرزا فرمانفرما چوب بهدست در باغ خودمحمدولی میرزا فرمان فرماییان ضمن اینکه خاطرات خود را از دوران اجرای اصلاحات ارضی توسط شاه و ارسنجانی بیان میکند، نگاهی دقیق به تعامل حاکمان دوره خویش نیز دارد. او با واقعبینی و دقت نظر حکومت شاه را حکومت پلیسی سوسیالیستی میخواند و یادآور میشود که این حکومت با مدیریت همه ابزارهای تبلیغاتی تلاش میکرد تا در دل تهیدستان جایی باز کند.
۲۵ مرداد ۱۳۴۱
این ایام، منیر برای همراهی با گلناز که به واسطه کسالت زردی معاشرت زیاد نداشت، در فرمانیه عصرها را میگذراند و صبحها هم همه روزه گرفتار کارهای متفرقه در دفتر شهر بودم. امسال وضع مرتب آب کرج که تا امروز جریان خوبی داشته، وضع اشجار از بدبختی پارسال نجات پیدا کردهاند و منظره با طراوت و خرمی دارند. هیچ آبی جانشین آب رودخانه در این زمینهای شنی نمیشود.
بعد از رفتن دولت امینی و روی کار آمدن علم، همه را عقیده بر آن است که این حکومت تماما شخصی است و در هر امری از امور، از جزیی و کلی، دستورات بالا را اجرا میدارد و شخصیت معنوی ندارد. مشکلات قطعا در جای خود باقی است، ولی طرز گفتارها که تحویل عامه میشوند، تفاوت کردهاند. مسلم آن است که کمک دوستان تقریبا قطع است، حتی به لشکریان نیز کمکی نمیدارند. از طرفی امور برنامه و ساختمانی به کلی متوقف است و نیز کمکی نمیدارند و قطعا مواعید رنگارنگ که از رادیو داده میشوند، ارزش این مواعید تو خالی نزد عامه معلوم است و مردم عادت به تحویل دروغهای گوناگون دارند.
دروغهای امینی را بهتر باور میکردند. انتظار آخر این پرده نمایش را همه دارند و تصور میکنند کوتاهتر از دوران نمایش امینی باشد. والله اعلم.
گرما امسال در اثر بارندگیهای فراوان شمال و آذربایجان، از نیمه مرداد کاسته شده و شبها به کلی خشک و آثار پاییزی دارد. هر چند روزها گرم هستند، ولی در شمیران هنوز هم احساس گرما، مگر در وسط روز، خیلی کمتر میشود.
۴ مهر ۱۳۴۱
این ایام کمتر به اینجا تردد نمودهام. موضوع رعیت که آنچه زحمت کشیدهام و باغات احداث کردهام، به هیچوجه مناسب با خرجی که میکنم، عواید ندارد و در این کار درمانده شدهام، قسمت عمده به واسطه بیعلاقگی مباشر و خود باغبان است. حقوق ثابتی از من نقد میگیرند و میوهها را از همان ایام نارسی، بچهها و خودهاشان نفله میکنند. آفت هم حداکثر صدمه را وارد میکند. در نتیجه هیچ چیز به دست نمیآید و انسان از نگرفتن ثمر کسل و مایوس میشود. خودم که زیادتر بیایم، توقعات اینها زیادتر میشود و عاقبت با مخارج سنگین شهری و بعضی هوسرانیها، حسنختامی در کارها نمیبینم. هنوز در فرمانیه ماندهایم و همین که آفتاب میرود، سرما محسوس است.
مسافرت شاه به شمال ادامه دارد و همهجا نطقهای مفصل دموکراتیک ایراد میدارند. حکومت، سلطنتی پلیسی سوسیالیستی است. این هم نوعی از حکومتها است. باید آخرکار را عمر و فرصتی داشت و تماشا کرد. از طرفی زلزله که خرابی زیادی بار آورده، تمام دستگاه را مشغول نموده. جمعی میروند و در این میانه جمعی برخوردار میشوند و جیب خود را بیباکانه پر میکنند.
مسافرت چند روزه به رامسر و از راه رشت، یک شب زیباکنار، ملک امینی، ماندیم. محل خوبی است، ولی کمتر مسافر دارد. سد منجیل را تماشا کردیم. در آبیاری مناطق گیلان حسن اثر دارد و کار مفیدی است. سبزی و خرمی خطه مازندران و رشت، با خشکی قزوین و اطراف تهران، که هرچه هست سنگ است، خیلی موثر و زننده است.
۲۵آذر ۱۳۴۱
پس از مدتی اقامت در ژنو و مراجعه به دکترها و دندانساز، دو روز قبل با طیاره سوییس ایر (کورونادو)، در یک بعد از نیمه شب، به تهران مراجعت شد و از تجدید دیدار شمسفر و کسان خود خوشنود شدم. روی هم با طبع و مزاج من زندگی اروپا سازگاری ندارد و مخصوصا حالت اضطراب پیدا میکنم که در هتل یا در راه سفر دچار سکته و مرگ بشوم و از این که جنازه را با قوطی برگردانند، بیزارم و خوش حال هستم که در این بار سلامت و با پای خودم مراجعت کردهام.
در آن جا با اشخاصی که آمد و شد با ما دارند، موضوع صحبت، اصلاحات ارضی و اصلاحات بین زارعین محل و مالکین است، چون دستگاه دولت جنبه تبلیغات به این کار از بدو امر دادهاند، همین رشته را در واقع دامن میزنند والا غالب این اختلافات موردی نداشته تولید بشود.
چند روز قبل از برگشتنم، مشهدی غلامعلی، که سالها سرپرست باغ و عمارت نازیآباد و مورد علاقه زیاد من بود و عمر درازی هم طی کرده بود، اولادی هم نداشت، در اثر پیری و سینهپهلو درگذشته بود و خیلی متالم شدم. خیلی در اطراف کشته شدن مهندس عابدینی، در اطراف گردنههای راه فیروزآباد فارس، صحبت شده است. عقیده مطلعین بر این است که فقط در اثر تصادف با عدهای سارق این پیشآمد ظهور نموده، ولی وزیرکشاورزی او را شهید راه انجام وظیفه و اصلاحات ارضی معرفی کرده، از این موضوع برای پیش رفت کاربهرهبرداری کامل شده است. جمعی از مالکین ثروتمند را توقیف نمودهاند، منجمله ضرغام، رییس ایل باصری که فوقالعاده در سنوات اخیر ثروت به دست آورده، از راهکارهای فلاحتی و بهرهبرداری از چغندر کاری و حشمداری و حتی در مسافرتی که شاه نمودهاند، نطق آتشین بر مزار مهندس شهید فرموده و در اعطای اسناد مالکیت فرمودهاند، بردگان سابق واقعا در این سی سال فراموش فرمودهاند که چگونه پدر تاجدارشان صاحب شش هزار قریه و صدها هزار بر دکان بودهاند. آیا معاصرین و مورخین، فجایع مازندران و رسم مالکیت ایشان را از یاد خواهند برد؟ ناطقین این ایام را اگر انسان نشناسد، تصور میکند در کشور دموکراتیک فرانسه و در موقع انتخابات گیموله دبیر حزب سوسیالیست یا دبیر حزب کمونیست در حال صحبت برای موکلین خود هستند.
۱۴ دی ۱۳۴۱
از دیشب باران خوبی باریده است و کوه را هم برف زده است. امروز در باغات همه جا باران اثرات خوبی گذاشته است، ولی در یک روز بارانی، یک نفر سر کار ندیدم. همه داخل اتاقها چپیدهاند، در صورتی که به هیچ وجه سرمایی وجود ندارد. وزیر کشاورزی وعده میدهد که در ۱۶ دیماه جلسه معظمی از نمایندگان کلیه شرکتهای تعاونی در تهران جمع شوند و تشکیل کنگره دهقانان آزاد بدهند. گفته میشود؛ برای پذیرایی از چند هزار نفر تهیه میبینند. منظور تظاهر جدیدی است که در خارج از کشور منعکس باشد. از روزنامهنگاران و فیلمبرداران دعوت کردهاند و شاه شخصا این اجتماع کشاورزان را قرار است افتتاح بدارند و البته نطق هم بفرمایند. نطق و بیان شاه خیلی روان شده است و خوب ورزیده شدهاند.
۱۶ دی ۱۳۴۱
این اوقات همه روزه شاه، که در گردش به مازندران رفتهاند، مشغول دادن اسناد مالکیت و ایراد نطقهای پرهیجان هستند و اظهار داشتهاند از طفولیت در فکر این کار تقسیم املاک بودهاند. یکی از اشخاص با اطلاع اظهار میکرد و این را موقع تقسیم املاک در مشهد ادعا میکند کشف کرده است که این اسناد فقط شمارههایی دارند و به مهر ثبت اسناد رسیده و دیگر حدود و اسامی و مشخصات دیگر به طور سفید مانده که بعدا پر شده و اداره ثبت تکمیل نماید.
واقعا چگونه بدون نقشه قبلی حدود همان نسق هر زارعی ممکن است معلوم شود؟ ما که این کار را با تهیه نقشه در میانه و یافتآباد کردهایم، هنوز هم پارهای اختلافات و اشتباهات معلوم میشود وجود دارد که اکثر با دردسر و زحمت مرتفع و حل میداریم.
۱۹ دی ۱۳۴۱
امروز شاه کنگره نمایندگان دهاقین را که به نام عضویت شرکتهای تعاونی از اطراف انتخاب شده و در تهران جمع شدهاند، افتتاح کردند.
ابراهیمخان زندیه که از زارعین یافتآباد است، آمده بود و تفصیل جلسه را بیان میداشت. قریب پنج هزار نفر جمعیت بوده است. شاه پس از بیانات مفصل، جلسه را اداره کرده است. این صحنه را ارسنجانی تولید کرده و اداره نموده است و چند ماده پیشنهاد شده است که شاه آنها را به رفراندوم عمومی قرار است ارجاع بدارند.
این موضع مراجعه به آرای عمومی، از تصدی دکتر مصدق معمول شد و راه باز شد. آرای عمومی در ایران تا مدتها بعد تحتتاثیر دولت انجام میشود و معنویت نمیتواند داشته باشد. اصول مالکیت در ایران هیچ وقت استحکام و ثباتی که این اصل در جامعه روم قدیم و در ممالک اروپایی در طی قرون داشته، در ایران چندان استحکام و ریشه نداشته است. زیرا مملکت بعد از اعراب دست به دست گشته است و هر یک از زمامداران که به قدرت بازو و شمشیر حکومت کرده، مالکیت را از آن خود میدانسته و هیچ احترامی به مالکیت افراد نداشتند. به خصوص در دوران رضاشاه که پنجهزار ده و کلیه مراتع و جنگلات را روی اساس زور و فشار تصاحب نمودند و پس از جنگ دوم و دخول قشون سرخ به ایران و ایجاد ضدیت توده و قیام پیشهوری در آذربایجان، همه دانستند که مالکیت را دیگر بقا و دوامی نخواهد بود.
در جلسه کنگره نمایندگان دهاقین به دعوت ارسنجانی، تقیزاده، نطقی ایراد کرد و اظهار داشت که در روسیه تزاری بردگان به وسیله امپراتور الکساندر سوم آزاد گشته، در آمریکا هم به وسیله ابراهام لینکلن و جنگ داخلی شمال و جنوب. ولی تعجب میکنم تقیزاده که خودش را مورخ و محقق میداند، چگونه چنین اشتباه تاریخی میکند. زیرا هرکس میداند که سیاهپوستان آمریکایی تا یک قرن تحت چهجور و شرایط سنگین و در بردگی واقعی زندگی میکردند. کتاب کلبه عموتوم معروف اوضاع آنها را تشریح میکند. هیچ وقت در ایران بعد از اسلام، چنین قیودی برای افراد وجود نداشته است. زارع همیشه آزاد در اعمال داخلی خود بود. تعهدی که بر او وارد بود همان به نسبت هر محل، دادن بهره مالکانه از آب و خاکی بود که در دست داشت و زراعت مینمود. این رویه از بدو امر مشروطیت صورت قانونی داشته است و اگر بدرفتاری در محلی شده است، خاص اخلاق عمومی و بیقانونی است که همیشه در مشرقزمین حکمفرمایی کرده است و تصور میکنم بیانات آقای تقیزاده برای حفظ صندلی ریاست سنای آتیه بیشتر ایراد شده تا بیان حقیقت تاریخی که فاقد آن است. همچنین زارع ایرانی آزادی حرکت و کوچ و رفتن از محلی به محل دیگر را داشته است و هرگونه زورگویی نسبت به افراد همیشه در کنف حمایت دولت و مامورین آن انجام میشده. زمانی شاهزادگان ممکن بود زوری گفته باشند. مدت مدیدی در دوران پهلوی، نظامیان و بستگان آنان بودند و ربطی بر قواعد کلی کشور نداشته است.
اول بهمن ۱۳۴۱
این ایام تمام دستگاههای تبلیغاتی دولت در فعالیت و حرکت است برای روز رفراندوم که حتما اکثریت قاطع خواهد داشت، زیرا غیر از موافقین کسی اظهار وجود نخواهد کرد. گویا دانشگاه اعلامیههایی پخش کردهاند که شاه باید سلطنت کند و نه حکومت، و آزادی مصدق را خواستار شدهاند. اوضاع بیشباهت به سال ۱۳۰۴ که من خود وکیل مجلس و ناظر بودم، نیست. البته تبلیغات آن روزها خیلی بدوی و بچگانه است نزد ترقیات و داشتن وسایل تبلیغاتی امروزه. تمام ساعات رادیو و تمام وقت تلویزیون که موسسه خصوصی است، صرف همین عمل تبلیغات پوچ و تمجید و ستایش از شاه است. تمام جراید بلااستثنا یکنواخت مشغول تبلیغ و ستودن نبوغ رهبر ملت که شاه باشد، هستند. همیشه پرچم انقلاب اجتماعی را شاه بر دوش گرفته است. از ولایات همه روزه پیغام و تلگرافات است که میرسد. این هم از دوران مصدق یادگار ماند.
۳ بهمن ۱۳۴۱
امروز بازار تعطیل بوده است. آخوندها از موضوع قانون اوقاف دلخوری زیاد دارند. ارسنجانی عجولانه خواسته است تمام اصلاحات را تواما انجام بدهد. برخورد با مقاومت غیرمنتظره شدهاند. دانشگاه هم اعلاناتی برافراشتهاند که با اصلاحات موافقیم، با دیکتاتوری شاه مخالف. گفته میشود از جبهه ملی عدهای را توقیف کردهاند و از قرار معلوم در شیراز و مشهد هم سر و صداهایی بلند شده است. البته قدرت و زور در یک طرف است و قادرند باز هم همگی را سرکوب کنند، ولی عاقبتی نخواهد داشت و قوام و دوامی دیده نمیشود.
شنبه ۶ بهمن ۱۳۴۱
پس از تردید زیادی که دیروز داشتم، امروز تصمیم گرفتم من هم جزو رایدهندگان باشم و به این منظور به خود یافتآباد رفتم. در محل دبستان رای میگرفتند. عدهای پشت در بودند. با احترام راه را باز کردند و به پای صندوق رای رفتم. به حضار گفتم من همیشه با خیر و شر شماها خود را شریک میدانم، در این رای هم شرکت میکنم. شاید وضع کشاورزان بهتر شود. امیدواریم بدتر نگردد. خیلی با روی خوش جماعت برخوردیم. گفته شد حاجی ابراهیم زندیه مریض است. گفتم برویم منزلش احوالپرسی. به راه افتادیم و در اتاق تمیزی دور هم، روی زمین نشسته، صحبت از کارهای کشاورزی کردیم و با گرمی از هم جدا شدیم.
در شهر جماعتی دیده نمیشد و پیدا بود به طور مکرر و بیکنترل، دستهجات را به هر چادری برای انداختن رای میبردند. در هر صورت این کار هم خاتمه یافت. مرحله بعدی، تشکیل مجلس است که آن هم فرمایشی و دستوری خواهد بود، منتهی از دستهجات تازه خواهند آورد و این تازهکاران را از کهنهکاران سابق بیشتر خواهند توانست بار کنند.
۱۱بهمن ۱۳۴۱
در خارج شهر همه جا اخلال وجود دارد و از طرف سازمان اصلاحات ارضی، از رسیدگی کردن طفره و تعلل دارند. دستگاه وزارت کشور که صلاحیت کار را دارند، آنها هم به ملاحظه وزارت کشاورزی، کمتر میخواهند دخالت کنند. این است کارها با دلسردی و بلاتکلیفی میگذرد. از قرار معلوم اوراقی در بازار دست به دست میگردد که مکتوب آیتالله خویی از نجف خطاب به بهبهانی است که تنقیذ شدید از حکومت شده. همان جریان اوایل مشروطیت و طرفیت روحانیون با محمد علی شاه است؛ منتهی فرق عمده، اقتدار ظاهری شاه است که قوای مکمل و منظمی را در دست دارد. پلیس و سازمان امنیت از برکت پول آمریکاییها به طور مفصل همه جا تشکیلات خود را گسترده و هر مخالفی را میکوبند. فعلا عده کثیری در توقیف هستند. مساجد، در این ماه رمضان که همه جا وعظ و نماز جماعت بود، به حالت تعطیل درآمده و پیش نمازها حاضر نمیشوند. این قضایای مذهبی بیاثر نخواهد بود، ولی نه به طوری که بعضیها انتظار دارند.
هوا به کلی بهاری میگذرد. امروز از باغ مقداری شکوفه بادام آوردم. حتما سر درختی را سرما خواهد زد.
۲۷ بهمن ۱۳۴۱
یک شب در شهر بارید و کوه را برف زد و هوای بهاری احساس میشود.
باید در انتظار بارانهای بهاری بود.
به چند قطعه از اراضی متصرفی و بایر که به هیچ وجه زارع نداشته و دست خودمان بوده، تجاوزاتی شده. به اصلاحات ارضی شکایت شده بود.
پس از تعیین وقت، روز ۲۴ بهمن برای رسیدگی به محل آمدند. قطعات را دیدند. از طرف من مرتضی رنجبر را فرستاده بودم. تحقیقات مستقیم از اشخاص اشغالکننده کردند. البته آنها خیلی ضدونقیض گفتهاند. نتیجه معلوم خواهد شد. اگر حکم تخلیه ندهند، مسلم است که دستور کلی دارند که توجه به شکایت مالک اصولا نباید بشود. این است در انتظار نتیجه هستیم که تکلیف آتی خودمان را بهتر تشخیص بدهیم.چند روز قبل آیتالله خوانساری، به اصرار جماعت بازاریها، به مسجد رفتند و سایرین هم در مساجد مشغول نماز و وعظ شدند. این ایام تمام توجه به اوضاع و جریانات کشور هم سایه عراق است که با انقلاب جدید که با خونریزی توام بوده، فصل تازهای ایجاد میکنند. پیش آمد عراق نعمت نسبی اوضاع ایران را آشکار میدارد. اگر اتفاقی در ارکان کشور فراهم میشد، دیگر تمامی نداشت و خطرات عمده با همسایگیای که داریم، تولید میشد.
از اصلاحات ارضی، پس از معاینه محلی، حکمی به نفع ما دادند، ولی من خودم قبلا به حسن کلهر که یکی از متجاوزین زمین بود، زمین بخشش کردم و همان سیاست مدارا و گذشت را رجحان میدهم به شکوه و شکایت کردن.
ارسال نظر