تاریخ صنعت -صنعت ایران از ۱۲۸۵ تا۱۳۰۵ -بخش پایانی
رشد صنعت با حمایت دولت
آخرین بخشاز نوشته خسرو معتضد در کتاب توسعه صنعتی را که مربوط به دهه ۱۳۵۰ است، میخوانید:
خسرو معتضد
آخرین بخشاز نوشته خسرو معتضد در کتاب توسعه صنعتی را که مربوط به دهه ۱۳۵۰ است، میخوانید: تعداد کارکنان کارگاههای صنعتی نقاط شهری از ۳۶۳۲۰ نفر در سال ۱۳۲۰ ش. به بیش از ۹۲۹هزار نفر در سال ۱۳۵۳ افزایش یافته بود.در سال ۱۳۵۲ در ۵۶۰ معدن فلزی و غیرفلزی کشور قریب ۴۶هزار نفر به کار مشغول بودهاند و ارزش افزوده بخش معدن نزدیک به ۵میلیارد بوده است. طی سالهای اخیر به موازات پیشرفت و تحول خارقالعاده صنایع در جهان تعداد زیادی رشته صنایع مختلف در کشور با هم ایجاد شد؛ بسیاری از این صنایع از این نقیصه عمده برخوردار بودند که درصد وابستگی آنها به صنایع مادر؛ یعنی صنایع خارجی و کارخانههای اصلی بسیار بالا بوده و دنبالهروی آن صنایع اصلی به شمار میرفتند و به صورت مونتاژ قسمت اعظم لوازم عمل میکردند. خروج ارز برای خرید قسمتهای اصلی و موتور و یدکیها اجتنابناپذیر بود و تولیدات داخلی که گاهی از نظر مدل از ردههای قبلی و خارج شده از رده تولید مصنوعات خارجی بود از نظر کیفیت قابل رقابت با مصنوعات خارجی نبود.
از نظر اجتماعی، عدهای از سرمایهگذاران در امور صنعتی با دست زدن به شیوههای خاصی که در یک جامعه مبتنی به قوانین و اصول عدالت جایی ندارد، ثروتهای سرشار و نجومی به دست آوردند و موجبات غبطه و حتی کین طبقات متوسط و فرودست را که قادر نبودند از طریق کار و کسب معمولی به درآمدی معادل یکمیلیونیوم ثروت اینان دست یابند، فراهم آوردند. اختلاف میان غنی و فقیر طی دوران ۵۷ سال ۱۳۰۰ تا ۱۳۵۷ شمسی فاصله بیشتری یافت و سرمایهداران میلیاردری در عرصه اجتماع ظاهر شدند که هرگز در گذشته امثال و اقران آنان دیده نشده بود.
برای قیاس این سرمایهداران با سرمایهداران عصر قاجار کافی است حاج امینالضرب و اقدامات او را با اینان مقایسه کنیم. حاج امینالضرب در قبال استفادهای که از دستگاه دیوان میبرد (مشارکت در ضرابخانه) فعالیتهای چشمگیر و ارزندهای انجام میداد.
او در دورانی که احداث راهآهن برای دولت ایران نیز انجام شدنی نبود، دست به ساختن یک راهآهن زد، در کارخانههای مختلفی سرمایهگذاری کرد و هرگز از خدمت به جامعه غافل نبود.
سرمایهداران دوران اخیر (پیش از انقلاب) ضمن آن که از همه امکانات دولت سود میبردند، حاضر به کمترین اقدامی در جهت پیشبرد جامعه و کمک به ارتقای سطح رفاه و بهداشت و جلب رضایت عمومی نبودند، آنان از امکانات بانکها استفاده کردند. میلیونها تومان از سرمایه عمومی را با تدابیری که خود بدان آگاه بودند در اختیار میگرفتند و به جز بعضی از سرمایهگذاران که نشان میتوان یافت، دیگران در فعالیتهای عامالمنفعه غایب بودند.
در گذشته سرمایهداران و توانگران در فعالیتهای عامالمنفعه چون احداث راه، آبانبار، بیمارستان، یتیمخانه، دبستان و کاروانسرا بر یکدیگر پیش میجستند. در دوران ۵۷ سال گذشته نشانی از این اقدامات نبود و اگر هم بود در جهت جلب نظر حاکمان وقت و خشنودی خاطر آنان یا ظاهرفریبی به عمل میآمد. در آمریکا و اروپا سرمایهگذاران به شکرانه آنچه که از قبل امنیت اجتماعی، محیط آرام برای کار و کسب، حمایت دولت از آنان نصیبشان میشود در فعالیتهای خیریه و عامالمنفعه گستردهای شرکت میکنند و بنیادهای عظیمی تشکیل میدهند که به اموری چون کمک به گرسنگان، حمایت از اطفال معلول، حمایت از نابینایان، مبارزه با قحطی و گرسنگی در سراسر جهان، رسیدگی به فلج اطفال و غیره و غیره میپردازد و بار دولتها را سبک میسازد. این سرمایهگذاران نیک میدانند که با این اقدامات دولتهای خود را یاری میکنند و در برابر جبهه دیگر جهان که خواهان انهدام سرمایهدار و سرمایهگذاران است، جوامع سرمایهداری را توان میبخشند و برای سرمایهدار وجهه نیک و چهره انسانی ترسیم میکنند.
در میهن ما، در گذشته متاسفانه اوضاع برعکس این بود؛ در حالی که دولت وقت از سرمایهداران حمایت میکرد و به قول مسوولان هیچ جامعهای در جهان نبود که تسهیلاتی چون ایران برای سرمایهگذاری داشته باشد، سرمایهداران کمترین توجهی به اوضاع و احوال اجتماع نداشتند و تنها هم و غم آنان کسب ثروت و ارسال ارز به خارج و انباشتن در بانکهای بیگانه و ثروتمند شدن به هر قیمت بود و در این راه دیدیم که به جای تولید به واسطهگری میپرداختند و از صدر تا ذیل صفحات مطبوعات اختصاص به واردات مصرفی دنیای غرب داشت که پول نفت را میدادند و اسباببازی و کورنفلکس و ران قورباغه و وسایل لوکس برای یک طبقه معدود وارد میکردند و این رشته سر دراز دارد و دیدیم که بسیاری از آن سرمایهها و کارخانهها و اموال منقول و غیرمنقول پس از انقلاب اسلامی به نفع جامعه مصادره شد و میلیاردرها و میلیونرهایی که در این آب و خاک ریشهای نداشتند و وطنشان در چمدان خلاصه میشد هر یک از گوشهای فرا رفتند و الحمدلله اتفاقی هم نیفتاد و چرخ صنعت کشور نیز از حرکت باز نایستاد و به حرکت خود همچنان ادامه داد.
همزمان با پایان سده سیزدهم هجری شمسی و آغاز قرن چهاردهم (۱۳۰۰ش) همهمهها و زمزمههای کهن، چکشها، صیقلی کردنها و سندانها در کارگاههای کوچک و بازارها و صدای کمی واضحتر ماشینهای بخار معدود کارخانههای ایران و سوت لکوموتیوهای کوچک و اسقاط راهآهنهای محلی ایران بهتدریج در هیاهو و بانگ و غرش و ولوله صدای ماشینهای کارخانجات مدرنتر و نوتر اروپایی که به تدریج در شهرهای مختلف ایران راهاندازی میشدند محو و زایل گردید. ریلهای راهآهن به سینه بکر و سخت زمینهای خشک و بیآب و علف کوفته شد، متههای حفاری خاکهای نرم را خراشید و شکاف تپش قلب زمان، با تپیدنهای ماشین هماهنگ و همنوا شد. سوت لکوموتیو در صحراها طنین انداخت. مجتمعات صنعتی صدها برابر شد. مردمان بسیاری به صنعت روی آوردند. تولیدات داخلی راه بازارها را پیش گرفت؛ اما متاسفانه در نیمه راه متوقف ماندیم. این صنعت آن نبود که میخواستیم و این آرزو آن نبود که سالها قلبمان را میسوزاند و وجودمان را سرشار از اشتیاق میساخت.
ارسال نظر