اصلاحات ارضی از زبان یک فئودال -۳
افراطیگری در کار تقسیم زمین
محمد ولی میرزافرمان فرماییان در نقل خاطرات خود درباره اصلاحات ارضی به چند نکته اشاره میکند که البته تجربه و مطالعات بعدی نشان میدهد داوری او چندان نادرست نبوده است.
عکس :از راست به چپ: زند، معاون اصلاحات ارضی استان زنجان؛ محمدحسنخان، رییس اصلاحات ارضی استان زنجان؛ اردبیلی در حال امضای سند اصلاحات ارضی؛ سردفتر اسناد رسمی - دیماه ۱۳۴۱
محمد ولی میرزافرمان فرماییان در نقل خاطرات خود درباره اصلاحات ارضی به چند نکته اشاره میکند که البته تجربه و مطالعات بعدی نشان میدهد داوری او چندان نادرست نبوده است. یکی از نکاتی که این زمیندار اشرافی بازمانده از دوران قاجار یادآور میشود، تندروی حسن ارسنجانی در تقسیم زمین و شعارهای پردامنه او بوده است که بعدها از طرف برخی دیگر از پژوهشگران نیز به آن اشاره شده است. یکی دیگر از نکات مورد توجه محمدولی میرزا فرمان فرماییان به ضعف علی امینی نخست وزیر وقت در ساماندهی اصلاحات ارضی و قانونمند کردن آن است که این نیز چندان غلط نیست.
البته این طرز فکر و عمل، در زیر آسمان مشرق زمین و آمریکای جنوبی میسر است و مخصوصا با اوضاع جهانی موافق سلیقه و موردپسند ینگهدنیایی هم میباشد و مسافرت اخیر مشاور کندی به تهران، این فکر را بیشتر تقویت میکند تا این تقسیمات دنیا به دو بلوک، تخاصم موجود بماند و زمینه سیاست هم در عالم به نام جنگ سرد ادامه یابد. ما در مشرقزمین باید افتخار تحمل این نوع حکومتها را که برحسب مقتضی ایجاد میشوند، داشته باشیم و چاره نخواهیم توانست بکنیم، مگر وضع خیلی خراب شود و به صورت کارهای انجامشده در جزیره دومینیکن دربیاید که بعد خود دوستان و با تصویب خودشان شکل و صورت حکومت را تغییر بدهند و رنگ و روغن جدید دموکراتیک بزنند.
این ایام بارندگیهای مفیدی واقع شده و موجب دلگرمی و امیدواری ما شد. به قول شخصی، باران رحمت به طرف املاک تقسیم شده و قانون اصلاحات ارضی ابواب خود را باز کرده است. باید در انتظار بهار بود، ولی برف کافی برای تامین آب تابستان و پاییز کم است، به طوری که مسافر تازهوارد و غیرمالک در مراجعت از مراغه نقل میکرد، مامورین که با آب و تاب فراوان همه روزه در مصاحبههای رادیویی وزیر کشاورزی انتشار میدهند که اکیپهای مجهز، با اصول علمی و با فداکاری فراوان، مشغول بررسی و تحقیقات هستند، عمل حضرات به این قرار است که با جیپ راه بیافتند و بدون اینکه از جیپ پیاده بشوند، کدخدای هر محلی را احضار میکنند و از او سوالاتی راجع به بذرافکنی و نسقبندی ده میدارند و بعد از صورتبرداری، شب در کنار آتش گرم، محاسبات خود را در جدولهای آماده مینویسند. مساحت به هکتار به این طریق تعیین میشود، در صورتی که اوراق ممیزی از سه سال قبل در تمام دفاتر مالیه، با دقت خیلی فراوانتر که بدون شتاب و عجله تهیه شده بود، موجود میباشند و همین استفاده را از همان اوراق با کمال سهولت میشد به دست آورد. این خود نمونهای است که در هر امری از امور و هر دولتی که روی کار باشد، به جلسه تبلیغاتی مطالب اهمیت فراوانی میدهند. آن هم نه برای مردم داخل کشور، بلکه برای دوستان که باید در برابر این تبلیغات سرکیسه را شل کنند.
در خود دهات و بین زارعین، اشخاصی که قوی و با فامیل کثیر هستند، ممکن است از این وضع به نفع خود استفادهها بکنند و عدهای بیدست و پا تر که زارع هستند، محدود نموده و از ده برانند و نسبت به نسق آنها، هر نوع تجاوزی بدارند. مخصوصا که نقشه زمین در کار وجود ندارد.
چهارشنبه ۲ اسفند ۱۳۴۰
دکتر امینی رهسپار مسافرت اروپا شده است. چنانکه مشهور کردهاند، با تصویب دوستان و سفارش قبلی آنها، منظور گرفتن کمکهای گوناگون است. خود دوستان صلاح این طور میدانند که ده برابر گفتارهای پیاپی بیگانگان، البته معلوم است در عرف بیگانگان چه کسانی هستند، دول غربی هم به موقعیت ما علاقه بیشتری نشان بدهند و در برنامههای متعدد مشارکت نمایند و سرمایهگذاری بدارند. حالا تا چه حد موفقیت به دست بیاید، معلوم نیست. مخصوصا تاکنون از سابقه مذاکرات و درخواستهای گذشته، از آلمان نتیجه رضایتبخش به دست نیامده، این است با توسل به خود نخستوزیر امیدهایی تازه میشود.
دکتر فرهاد چند روز قبل رفته است. میگویند او سعی دارد موقعیت مخصوصی برای خودش در دل دانشجویان حفظ کند و از این رو مورد عنایت زیاد دولت هم نیست. از چندی قبل شهرت داشت برای کارهای مشرف نفیسی، در ساختمانهای مهمانخانه اصفهان و در خرید اراضی برای کوی کارمندان در فرحزاد، پروندههایی تهیه شده و خود مشرف هم اروپا بود.
ولی در برگشتن، با توسل به امینی و حتی خویشاوندها، موضوع گفته مسکوت مانده و خود نخستوزیر در جلسه هیاتمدیره شرکت مشارکت کرده و بیاناتی نموده است که فعلا رفع نگرانی مشرف شده. ولی بیچاره، هر کسی در آینده بیاید، این مرد را به میدان خواهد کشید و مزاحمت جمعی را فراهم خواهند کرد. این رسم تکرار میشود و سنت شده است.
جمعه ۴ اسفند ۱۳۴۰
از دیروز که کاغذی از جمشید رسیده و خبر شکستن پای گلناز را در اسکی داده، فوقالعاده پریشان خاطر شدهایم. مخصوصا مادرش از عمل و طول مدت این شکستگی نگرانی دارد. این بود که تصمیم گرفتم خودش حرکت کند و برود و در محل بماند تا تکلیف روشن شود. برای گرفتن تذکره به مهندس محلاتی، پسر آقا شیخاسدا...، دوست ایام قدیم ادوار مجلس که فعلا ریاست کمیسیون این کار را عهده دارد، متوسل شدم. انصافا او هم تمام سعی خود را نموده و تذکره قرار است فردا حاضر شود.
این اشخاص که فقط آشنایی دارند، بیشتر از اقوام نزدیک به درد میخورند و صادقانهتر حاضرند خدمتی از دستشان برآید انجام دهند. ترتیب اشخاص مصدر کار، در این مملکت که همان کلمه نوکر به آنها برازنده است و همیشه چشم را به بالا برای تعظیم و تملق دوختهاند و کوچکترین احساس انسانیتی نسبت به غیرمافوق ندارند و از هرگونه انجام خدمت ساده و مشروع بیاعتنا میشوند، ولی اشاره از بالاها بشود، با سر میدوند. خوشبختانه این طبقه نوکر، اقلیت کشور را تشکیل میدهند و در مردم ساده و متوسط، این رذالتها خیلی کمتر است و دستگاههای بالا متاسفانه این گونه رذالتها را کاملا تشویق میدارند و از آنها حمایت مخصوصی دارند. این است که اشخاص صاحب مقام و تحصیلکرده، از راه جاهطلبی، به این پستیها تن در میدهند و دلقک هم میشوند و علوم و فضایل را زیرپا میگذارند و تدریجا همین تحصیلکردهها به واسطه سرمشق بد بالا، هم فاسد میگردند و از جاده صلاح و صواب هم خارج میشوند.
چهارشنبه ۹اسفند ۱۳۴۰
امروز صبح ساعت شش به فرودگاه برای راه انداختن شمسفر میرویم. با طیاره بوئینگ B.O.A.C حرکت میکند. فقط در تلآویو پایین میآید و بعد به ژنو میرسند. دیروز عصر گلناز را برای همان شکستگی پا، عمل جراحی کردند و به طوری که با تلفن گفت، سه ساعت طول این عمل بود، امیدوارم ناقص نشود. خیلی به موقع شمسفر خواهد رسید. لااقل تقویت روحی برای او خواهد شد. جمشید این چند روزه خیلی زحمت این پیشامد را متحمل شده است. به کلی من و مادرش را این پیشامد کسل و افسرده کرده. این دختر بانشاط و متحرک، باید مدتها در اتاق و شاید در بستر به سر برد؛ ولی با تقدیر چه میتوان کرد؟
در این مواقع، ملاقاتها و تلفنهای احوالپرسی، خود خستهکننده و به صورت یک عذاب در میآید. این است من هم تمام روز را آمدم در باغ و صحرا، خودم را با تنهایی مشغول و سرکشی به کار باغات نمودهام. نزدیکان تعجب میکنند که من چگونه با تنهایی خارج شهر میتوانم به سر برم. چون اکثر آنها با کار مستقیم آشنایی ندارند، این خیال را میکنند. من که آنجا هستم، فرصت این که نیم ساعت در اتاق باشم، ندارم و برای تمام روز کار هست، ولو هر روز باشد. کار باغداری و کشاورزی هیچ وقت خستهکننده نمیشود، ولو همان کارها همه روزه تکرار شوند. متاسفانه در این مدت ملکداری، مالکان اکثر از نعمتی که برای آنها موجود بود، غفلت عظیم کردند و کمتر به کار آبادانی پرداختند. حتی به سرکشی سطحی هم تن نمیدادند تا عاقبت کار به آن جاها کشیده شد.
شنبه ۱۲ اسفند ۱۳۴۰
امروز شمسفر تلفنی صحبت کرد. حالا که خیالش از طرف گلناز قدری آسوده شده، عنوان تنهایی را میداشت و اصرار به این که چه خوب است من هم تصمیم بگیرم و بیایم و پایه صحبت هم همیشه بر این است که در آنجا فعلا کاری نداری. من بیچاره از صبح ساعت هفت که سر پا هستم، میبینم تمام روز را در دوندگی و زحمت هستم.
روزی در این موسم بیشتر از یکصد تومان مزد عمله بیلزن میدهم و هر روز که سرکشی به کارها میکنم، میبینم تا چهقدر نواقص در کار هست و اگر دو یا چند روزی نباشم، پولی بیهوده از من رفته و کار مطابق نقشه انجام نگرفته و با این حال نزدیکترین کس به من، زنم میگوید کاری نداری. به حمدا... حال گلناز خیلی بهتر است، ولی دو ماهی قادر به حرکت نخواهد بود.امروز صبح منزل قائممقامالملک که مدتها بود نرفته بودم، سری زدم. همیشه در آنجا عدهای از رجال بیکار دیده میشوند. کاغذی به من داد بخوانم. ابول امینی از رم نوشته بود و اشاره به مسافرت برادرش به آلمان کرد که نوشته بود در تلویزیون ایتالیا دیدم، شاگردان ایران عکسهایی از مصدق میگرداندند. این شایعه که مدتی دانشجویان تظاهرات شدید بر علیه دکتر امینی کردهاند، در شهر مدتی است، رواج دارد. ولی مساله تلویزیون امر را مسلم میکند. یقین در پاریس هم همین بساط تکرار خواهد شد.
جمعه ۱۸ اسفند ۱۳۴۰
وزیر کشاورزی به مراغه مسافرت کرده، قرار است برای توزیع اسناد مالکیت بین کشاورزان، خود شاه بروند. میخواهند حداکثر تبلیغات در اطراف این کار بشود و تمام دستگاهها زمینه آن را فراهم میدارند. اکثر مالکین با این همه تبلیغ دیگر نخواهند توانست در دهات پراکنده کار بکنند. یکی از مالکین میگفت در ده تراکتوری کار میکرد، از طرف اهالی ممانعت به عمل آمد و تراکتور را خواباندند. اینها در میزان تبلیغ زیادهروی کردند و حتی از آنچه لازم بوده، تجاوز شده و ناچار از ترمز کردن خواهند بود. والا رشته انضباطی که طالب هستند، از دستشان در خواهد رفت و باید با زور ژاندارم در محلها و داخل دهات نظم را اعاده دهند.
صحبت از نطق دکتر امینی در لندن میشود، خیلی عبارات گرم و ذکر سابقه دوستی و یگانگی گذشته در میان بوده است. مسلم همسایههای دیگر به این اندازه مودت آمیخته به تملق را نخواهند پسندید و قدر مسلم این است که در جامعه عادی و در کلیه مشرق، تا سالهای دراز، نسبت به قرنها آقایی دولت بریتانیا، مردم به دل و حتی به توارث کینه دارند. نمیدانم تا چه اندازه در سیاست بینالملل صداقت یک طرفه به صلاح کشور و به خیر عموم باشد.
اینها مطالبی است که خیلی هم طول نمیکشد. پس از یک یا دو سال حوادث جواب ما را بدهند و تردید را برطرف میکند و معلوم نیست مردم تا چه اندازه با این همه خلوص نیت اظهار شده در بیانات نخستوزیر همراه باشند. زیرا غالب پیشامدهای شوم را اکثریت ملت همیشه ایجاد شده از سیاست بریتانیا میدانند.
۲۰ اسفند ۱۳۴۰
برحسب قرار قبلی که ستاره خانم با وزیر بهداری گذاشته بود، صبح به اتفاق آقای دکتر ریاحی، وزیر بهداری و آقای دکتر دیبا، معاون وزارتخانه، عازم یافتآباد شدیم. وزیر را بار اول است ملاقات میکنم. مرد مودب و متین بادنکردهای است. دکتر دیبا را از مدتها قبل میشناختم. البته به واسطه نسبت با ملکه بر شوون خویش افزودگی پیدا کرده، ولی پسر علاءالملک مرحوم، مرد اصیلی است.
از درمانگاه که در آنجا ساخته شده و باغ و موتور و تلمبه آن بازدید کردند و بعد از دبستان و دبیرستان دیدن نمودند و تعریف و تمجید نمودند. به وزیر بهداری گفتم، خواهشی دارم، به آقای ارسنجانی گوشزد بدارید که آثار همه فئودالها بدی و خرابی نبوده است، ولی زیادهرویهای ارسنجانی در گفتارها و مکررات، در هر نقطه که چند نفر به اصطلاح معمول فضول هست، بیاثر نمانده؛ نه این که فضول آنهایی باشند که حقی بخواهند، بلکه آنهایی هستند که طالب ایجاد حرف و تولید اختلاف میشوند. در صورتی که خصلت خود را فقط پرسهزدن از این در به آن در، در شهر قرار میدهند و به کلی رشته زمین موجود خود را از تنبلی از دست میدهند و دنبال موهوم میروند. یک چند از این قبیل اشخاص در هر ده وجود دارند. بدبختانه این عناصر زارع نما خود را همهجا قالب میزنند و به نام کشاورز صحبتهای دراز میدارند که این روزها خریدار بیشتری در دستگاههای بیخبر شهری دارد.
پنجشنبه ۲۴ اسفند ۱۳۴۰
هوا به طور آفتابی و با عدم بارندگی میگذرد. برفی هم در کوه به چشم نمیخورد. امیدوارم باز در فروردین بارانهایی نازل شوند والا باز هم خشکسالی در پیش خواهیم داشت. نخستوزیر از مسافرت مراجعه نموده. زبانهای بد، شهرت میدهند که موفقیت مالی به دست نیاوردهاند و به وعده و نوید از سر باز کردهاند. عملیات و اوضاع اقتصادی بعدی، جوابگوی مطالب خواهند بود.
۹ فروردین ۱۳۴۱
چند روزی ایام عید، در رامسر، منزل مهندس نفیسی گذراندم. هوا مساعد نبود و رطوبت و مه زیاد بود. تصور میکنم در این ایام از هر نقطه، هوای خود تهران مساعدتر باشد. از راه رشت مراجعت کردیم. راه خوبی در دست ساختمان است. این راه جزو برنامه دوستان است که دریای خزر را به جنوب متصل سازند و وسایل ارتباط به سهولت برای حملونقل به موقع ضرور آماده باشد. امروز خبر فوت شهشهانی را در سوییس شنیدم. خیلی افسرده شدم، چون اکثر به این باغات با هم میآمدیم. مرد خوشهمت و با اخلاقی بود. چون مرض قلبی داشت، چنین مسافرت و خستگی راهها برای او خیلی مصلحت نبوده است و عجیب این است که من او را با برادرهایم یکی از اوصیای خود قرار داده بودم و چنین پیشامدی روی داده است.
۱۴ فروردین ۱۳۴۱
روز سیزده در صحرا و کشتزارها غوغا بود. من با ژاله به آنجا سری زدیم؛ ولی عدهای خودشان را آماده گذراندن این روز کرده بودند. از اینجا به حسنآباد، ملک پدر ژاله رفتیم. جمعی بودند و اکثرا ساعت یک و دوی بعدازظهر آمدند. عجب عادتی است در این طبقه متمکن و تنپرور، صبح دیر جنبیدن. ملک با استعداد و آبادی است. بیشتر هم یونجهکاری و صیفی میکارند و باغات فقط اربابی است و زارعین سهمی از قبل باغات ندارند و برخلاف ما عواید خوبی برمیدارند.
۲۵فروردین ۱۳۴۱
امروز ناهار را به اتفاق حبیب نفیسی و عظمی خانم و بچههایش و ژاله و کریمداد، در آنجا صرف کردیم. نفیسی از آن اشخاصی است که منحصرا فکرش متوجه پشت و روی کار خود است و برای حفظ شهرت و مقامش تکاپو میکند. به مطالب کلی و عمومی چندان توجه ندارد و زحمتی به خود نمیدهد. ولی در رشته کار خودش و نمایش کاری که انجام میدهد، خیلی شایستگی به خرج میدهد. دیروز به دنبال ماشین سواری دولتی که دارد، یک اتاق تریلر بسته بود و این اتاق لوازم کامپینگ و زندگانی یک خانواده را داشت. برای رسیدن و خارج شدن از مدخل باغ، دچار زحمت و معطلی زیاد شدیم.
این ایام مثل موسمهای دیگر که محصول دست میدهد، در یافتآباد با زارعین که ملک را تقسیم کردهایم، سر آب قنوات که برای خود نگاه داشتهایم، گرفتار دردسرهایی هستیم که در اکثر نقاط ایران، زمین از آب به مراتب بیشتر است. قسمتی از آب قنوات را به زارعین، به رسم اجاره نقدی میدهیم. ولی هم اجاره را نمیپردازند، هم آب را میبرند و سالیانه مبالغی برای مرمت و لایروبی قنوات خرج میکنیم.
اینها تمام مطالبی است که باید یک هیاتهایی دارای اختیاراتی بوده و پس از تقسیم املاک و در هر قسمی که خود مالکیت شخصا کسب خود را کشاورزی قرار دادهاند و چنین مطالبی روی میدهد، رسیدگی و با کدخدامنشی حل نمایند والا با این تبلیغات وسیعی که شده است با وجود سعی بلیغی که شخصا قبل از این صحبتها دارم که با زارعین هم کاری داشته و در محیط دوستانه به زراعت بپردازیم، باز میبینم در اثر اغراض، بعضی فتنهانگیزی میکنند و نمیگذارند یک رویه سالمی به وجود بیاید و عیب بزرگ این است سیاسیون فقط از نظر پیشرفت کار خود، که جلب بعضی افکار است که ریشه و آبیاری از خارج میشوند، نطق و تبلیغ میدارند و غافل از اینکه پایه ترقی حقیقی در تولید هماهنگی ممکن است توام با انضباط در کار کردن به منظور ترقی امور کشاورزی و حتما این تبلیغات خارج از هر گونه منطق عملی، ایجاد هرج و مرج بالمال خواهد کرد و کار کشاورزی با اختلاف و هرج و مرج سازگار نیست.
عکس:محمدولی فرمان فرماییان
ارسال نظر