اصلاحات ارضی از زبان یک فئودال - ۲
مشق جوجهدیکتاتوری امینی و هوچیگری ارسنجانی
محمد ولیمیرزا فرمانفرماییان که زمیندار بزرگ و از جمله فئودالهای با نفوذ اشراف ایرانی بوده است، در خاطرات خود از رویداد اصلاحات ارضی علاوه بر اینکه میخواهد زمینهایش را نگهدارد، انتقادهای فنی قابل توجهی به آن دارد. وی در بیان دیدگاههایش به سیاسی بودن اصلاحات ارضی واینکه ارسنجانی به عنوان مجری این اصلاحات فاقد دانش کافی بوده است اشاره میکند و معتقد است که او به جای تشریح مسایل به صورت علمی، عموما سخنرانیهای هیجانانگیز انجام میداده و مقالهنویسی میکرده است و...
دیماه ۱۳۴۰
این روزها غوغای موضوع اصلاحات ارضی و اصرار وزیر کشاورزی به اینکه قانونی که از مجلسین گذشته، عملی نیست و باید قانون دیگری که در اثر مطالعه بیشتر تنظیم کردهام جانشین آن باشد، در محافل برپا نمودهاند.
واقعا در این موارد است که میتوان تشخیص داد که زمامدار شدن و مدیریت امور اجتماع را بر عهده گرفتن، شرایطی میخواهد و فقط با نطق و بیان و مقاله و مصاحبه درست نمیشود. همین مورد در وزیر کشاورزی پیدا شده که مدعی است مطالعات زیاد دارد و در امور کشاورزی نظر ایشان صایب است.
در عمل میبینیم چه پایههای سستی، این همه حرفونطق دارد و همان لایحه که به نظر غیرعملی و به تصویب مجلس رسیده، به مراتب بالمال از این لایحه فعلی عملیتر و موثرتر بوده؛ چون ده ششدانگ، مثل وزن من سابق است که من، دو هزار مثقال بود تا هفتصد مثقال و هر ولایتی دارای وزن مخصوص بود. همان ده ششدانگ ممکن است، پنجاه هکتار زمین داشته باشد و ده هزار هکتار و بیشتر هم ده شش دانگ باشد. پس ملاک غلطی است. ولی اگر مالک، چهارصد هکتار برای خودش نگاه میداشت، با تمام استثنائات قانون و حق دادن به اولاد و غیره، باز مالکین بزرگ که از دو ده ششدانگی بیشتر داشتند، به اعتراف خود ناچار بودند مطابق قانون صرفنظر از مازاد بدارند و در مراحل اولی کاری انجام شده بود و احترامات قانون مصوبه مجلسین هم به جای خود محفوظ بود.
ولی ارسنجانی عادت به مقالهنویسی و هوچیگری داشته و این اوصاف کافی نیستند که با بینظری چنین مقامی را اشغال و امر مهمی مثل اصلاحات ارضی را به جریان بیندازد و این است که باید در انتظار لااقل مشکلات و حوادث بود و دنبال ماجراهای بیهوده رفت و آرامش را بر هم زد. برای کار غیرمثمر، حتما باید اصلاحات ارضی بشود و اوضاع و احوال و تحولات اقتصادی، زمینه را روزبهروز آمادهتر میکند. قدری مفصل حوصله و آشنایی به زندگی روستایی و حالت روحیه مالکین لازم است و بس که قانون رخنه بکند و بدون برخورد به لجاج عملی شود. فعلا مالکین با قانون مخالف نیستند، بلکه گفتههای ارسنجانی محرک آنها گشته است و قانونی که از مجلس گذشته بود و سه سال در جراید صحبت و مقالاتی نوشته شده بود و له و علیه این همه قلمفرسایی گشته و گوش مردم را پر کرده بود، دیگر کسی آشکار و علنی مخالفت نمیکرد و به مرور تمام مواد همان قانون در مملکت رخنه کرده، عملی میشد و نقایصی که در جریان عملی کردن بدان برخورد میشد، به سهولت به وسیله همان مجلس باز اصلاح میگشت.
بهمنماه ۱۳۴۰
در دانشگاه تهران اغتشاشاتی روی داده است و زدوخورد شدید بین دانشجویان و قوای پلیس و نظامیها روی داده. گفته شد عده زیادی مجروح و حتی چند نفر تلف شدهاند. از هر طرف و هر کسی مطابق نقشه خویش تحریکاتی میدارند. معلوم نیست حتی تحریکات از خود مقامات عالیه که مقدرات کشور را در دست دارند، باشد. هر کس نقشی بازی میکند و مقاصدی به مصلحت خود تعقیب میدارد. عدهای از مخالفین امینی را هم توقیف کردهاند؛ از قبیل جعفر بهبهانی و رشیدیان. اینها همه از یاران دو آتشه امینی موقع انتخابات بودهاند. بعد از انحلال مجلس، اختلافات بین یاران دیروزی بروز کرد تا کار به دشمنی و مخالفت آشکارا رسید. ارسنجانی هم در بیانات و نطقهای خودش پای مالکین را به میان میکشد؛ در صورتی که این مالکان اخلاقا مرغهای پای بسته هستند و آشنایی به آن قبیل کارها ندارند.
اگر هم از این طبقه بروزاتی بشود، کموبیش در همان محل و ولایتی که ساکن هستند، ممکن است تولید شود، نه در تهران و در دانشگاه و از بیانات و نطقهای رادیویی پیاپی که میداد، درجه بیاطلاعی این مرد از اوضاع خارج از تهران ظاهر است.
دیروز با آبوتاب فراوان بیانیه و ابلاغیه صادر میکرد و از درجه پیشرفت عمل اصلاحات ارضی در مراغه بشارت میداد و برای این کار اسم جمشید اسفندیاری را برای نمونه میآورد که حاضر شده داوطلبانه ملک خود به نام ورجویی را بین زارعین تقسیم کند. این شخص جمشید را همه اهل محل و بلکه تبریز میشناسند. چندین بار توقیف و به حبس انداخته شده. متعدیترین شخص آن محل محسوب است. تمام ثروتش از راه غارت و اجحافات عجیب به زارعین جمعآوری شده. سابقه این شخص از اول جوانی، نوکری حاجابراهیم آقاپناهی بوده و بعد تمام املاک آنها را که رو به ضعف و به دست وراث افتاده است؛ در واقع این شخص جمشید، سالیان است برده و خورده، اما ملک ورجویی، آن هم از قدیم، کمعایداتترین ملک بوده؛ زیرا اراضی آنجا را از سابق زارعین، باغ انگور کردهاند و مختصری به عنوان عواید به مالک فقط میپرداختهاند. این است نمونه ابلاغیه دستگاه دولت و وزیر کشاورزی، کسی را هم که میخواهند برای تبلیغ انتخاب کنند، چنین نمونهای به دست میآورند که زنندهترین اشخاص محلی است.
ماجرای پیشامد دانشگاه ادامه دارد. دولت اظهار میدارد فقط پنج نفر زخمی شدهاند. عقیده مردم که در خارج به وسیله خبرنگاران منعکسشده، بیش از دویست نفر زخمی و مجروح بوده و به گفته یکی از دکترها، بیمارستانها پر بودهاند. کموبیش جای تعجب است، چگونه دکتر امینی خودش را در این لجن فرو برده و هر روز بیشتر فرو میرود و تمام؛ حب و جاهطلبی و مقام مستبد است. اشخاصی به من تذکر میدهند که چرا در قسمت اصلاحات ارضی، تذکراتی که مفید باشد به امینی نمیدهم. این مردم ساده، غافل هستند که امینی، مثل اکثر آنهایی که به زمامداری میرسند، وقت و فرصت تفکر سالم ندارد که ببیند لازم است با اشخاصی بیطرف یا بیغرض شور بشود.
طوری مستغرق در همان اطرافیان خود هستند که دیگر رهایی نمیتوانند پیدا کنند و خود من هم هرچه فکر کردم مرد آن نیستم که وقت بخواهم و بروم و حرفی بزنم که مسلما موافق سلیقه و طرزتفکر امروزه نخستوزیر نمیشد.
این است که کارها در ایران به طبیعت و جریان روز و پیشامد و تقدیر رها میشود.
یک روز در مجلس عقد که امینی را دیدم، گفتم فکر میکنید بشود از مجلس و انتخابات فرار کرد. با تبسم گفت نمیکنیم. حالا تا تابستان فرصت میخواهیم داشته باشیم که از دستبند و بست وکلا فارغ باشیم، بلکه کارهایی صورت بگیرد و اصلاحات مثبتی بشود. شاید نیت امینی این باشد؛ ولی از بند و بست رهایی نمیتواند داشته باشد. نوع بند و بستها تغییر میکند. با بودن مجلس و در غیاب، آیا کدام کمضررتر باشد، آن را باید سنجید.
عادت به تبذیر مال ملت و خزانه، طبیعت ثانوی شده و هرچه مقام بالاتر بوده، دیگ حرصوطمع بیشتر به جوشوخروش آمده، چپاول به تمام معنی شده است. امینی وارث چنین اوضاع و احوالی است که از آن پرهیز نمیتواند بکند و حامیان ینگه دنیایی همین را ترویج کردهاند و هنوز میخواهند همین منوال، منتهی با اشکال و صور مختلفه و به دستهای مختلفه ادامه یابد. برای تشخیص صمیمیت این عقیده باید به اوضاع قسمتهای دیگر جهان، مثل آسیای شرقی که کشمکش به منتهای درجه خود دارد میرسد، از قبیل ممالک ضعیف لائوس، ویتنام جنوبی، با شخص دستنشانده حضرات، به نام نگودیم دین که اصرار دارند به هر قیمتی است در راس کارها حفظ کنند و منجر به انقلابات خونین عجیبی گشته است. در صورتی که در همان حدود و ناحیه از قبیل بیرمانی مصونتر از سایرین بوده و سیاست شدید و حاد ینگه دنیایی دخالت زیاد نتوانسته است بکند و کمتر صحبت زد و خورد در این کشور کوچک در روزنامهها به چشم میخورد.
حالا از کشور بزرگ هندوستان صرفنظر بکنیم که سیاست استواری برای خود داشته و تحتتاثیر کسی نرفته و از همه استفاده کمکهای مادی فراوان نموده است. معلوم میشود
دکتر امینی نمیتواند با استقلال و آزادی فکر، روش جدیدی برای خود پیش بگیرد و دستگاه ما طوری است که همه همان روال واحد پیش گرفته شده را باید دنبال کنند و این راه ما را آخر به کجا خواهد کشید. حتما بدون صدماتی نخواهد بود و تغییراتی با روش ملایم مشکل به نظر میرسد و اگر تغییری روی بدهد، به طور انقلابی و اساسی صورت خواهد گرفت.
جراید آمریکا و انگلیس از استقامت امینی در برابر حوادث دانشگاه ستایش میکنند. به همان درجه رادیو مسکو و دوستارانش حملات خود را شدیدتر کردهاند، ولی روی هم، بعد از راه انداختن بختیار به خارج، در محیط اقتصادی، آرامش و سکوت پیدا شده است. خود امینی، با گفتارهای همهروزه خود، به هر بهانهای شده، فکر انتخابات مجلس را از سرها دور نگاه میدارد و کمکم تعداد اشخاص مختلف، مخصوصا قسمت بازرگانان و غیره که در مرکز هستند، از عدم لزوم داشتن مجلس سخن به میان میگذارند.
در ایران، اکثریت تام، یعنی صدی هشتاد مردم، هیچگونه علاقه از اصل به این صحبتها ندارند و همان فکر نان و آب یومیه خودشان میباشند و یک ایدهآل نوین به هیچ وجه در مغز خود پرورش نمیدهند و قانع به امنیت ظاهرش هستند. این همه سخنرانی ارسنجانی و تحریک احساسات که علیه مالک میشود، در هیچ گوشه اتفاق جالبی رخ نداده، در هر گوشه آمریکای جنوبی یا قسمتی از اروپا این فکر بروز میکرد و مطرح میشد، تمام دهاقین از کلبههای خود بیرون میریختند و از طبقه مالک و مباشر، بسا آثاری باقی نمیگذاشتند. آنجا همان جریان دیروز و قبل ادامه دارد و در هیچ طبقه حرارتی به خرج داده نمیشود، مگر چند نفر به قصد تحریک با بذل مال و اسلحه و کشش فراوان در قسمتهایی موفق به جنبش درآوردن ملت بشوند. فرق حکومت امینی با دیگران مخصوصا طبقهای از پیروان پیر احمدآباد (محمد مصدق) همین است. امینی معناً جلوی انقلاب را میخواهد بگیرد و به همان سخنپراکنی، آن هم از طرف خودش، اکتفا بشود، اما اگر دست دیگری در کار باشد، رشته را خیلی زود از دست او میگیرند و جریان مسیر دیگری پیدا میکند و کار دست عناصر انقلابی و ورزیده در این رشته میافتد.
ارسنجانی با رادیو و با مصاحبههای پیدرپی، افکار خمود اکثریت را به خود سعی دارد جلب بدارد. پیغام و اندرز به کشاورزان عزیز میدهد که هوشیار باشند و گول مالکین خونخوار را نخورند و با کم کاشتن، مملکت را دچار قحطی ندارند. غافل از اینکه آنچه را هر کس باید بکارد، مدتها است زیر خاک رفته و بهتر است وزیر کشاورزی با شرکت مردم به مصلا بروند و دعا کنند که رحمت الهی دریغ از بارانهای بهاره نفرمایند. این سخنپراکنیها خوب روشن میدارد که نقص بزرگ زمامداران در هر مقام، عدمآشنایی با جامعهای است که میخواهند ارشاد و اداره نمایند. همان اندازه که روسای کشاورزی از روحیه و احوالات کشاورز بیخبرند، به همان تناسب، وزیر بازرگانی از جامعه بازرگان و تفکر اهالی کماطلاع است و در نتیجه تصمیم و پس گرفتن تصمیم، تولید هرجومرج در هر رشته است و بازار دغلبازان فقط گرم و ثمربخش میشود.
طرز گفتارهای امینی، با این سخنپراکنیها که میشنویم، به نظر مغایرت دارند. امینی در گفتارهایش سعی دارد صلح و آرامش افکار را به دست بیاورد و در همه جا موفقیت ندارد، ولی در بعضی محافل سخنانش بیاثر نیستند. در جامعه جوانان و دانشجویان از قرار معلوم با بغض و کینه شدید آن روبهرو هستند و جوانان پس از حوادث اخیر، حس انتقامی گفته میشود در خود میپروراند و حاضر نیستند با شرایط کنونی کار خود را با آرامش که انتظار دارند، ادامه بدهند. آخرالامر این کار دانشجویان، کانون بزرگی برای تکرار حوادث بس دامنهداری خواهد شد و دیگران به نفع نظریات خود از این کانون پرحوادث و جسور استفادههایی خواهند کرد.
بارندگیهای دو روزه، بیسابقه در این سه ساله اخیر بوده و زمینها را کاملا سیراب ساخته و هوا دارای رطوبتی شده که باز نوید بارندگی میدهد، ولی برای ثمربخش شدن، بارندگیهای بهار، بیاندازه مورد احتیاج هستند.
بارانهای روزهای چهل و هفتاد بعد از عید، برای زراعتهای دیم و سایر محصولات، بیحد مفید واقع میشوند و سه سال است هیچگونه بارانی در این موسم نباریده. گفته میشود صد هزار تن گندم از آمریکا حمل میشود و قراردادی بسته شده است. مخصوصا با این گفتوگوهای اصلاحات، اگر باران هم به موقع نبارد و دیمات نرسند، اختلال عمده در زندگی کشاورزان روی میدهد. شاید در اثر پیشبینی این گندم را خواستهاند در دسترس داشته باشند، ولی اگر بارندگیها به موقع بشوند، این عناوین تاثیر زیادی نخواهند داشت و محصول معموله به حد کفایت خواهد بود.
جریان طبیعی و تغییراتی که در زندگی خانوادهها قهرا پیدا شده و بیشتر در اثر اولادها که در خارج کشور، سالها به تحصیل پرداخته و بهخصوص آنهایی که از سنین کوچکی در مدارس و بعد دانشگاه گذراندهاند، پس از مراجعت اولاد مالک و بازرگان، به هیچ وجه به رشته کارهای پدری اظهار علاقه نمیدارند، بلکه سازش با کار آنها ندارند و گاهی آشکار مخالف هم هستند. من خودم که باغاتی احداث کرده و سالیان دراز زحماتی متحمل شدهام و بزرگترین لذت را میبرم که هر روزه در تکمیل آبادانی و نگاهداری آنها به طور سبز و خرم زحمات و بلکه رنج ببرم، دخترم که مالک همین باغات است و در تعطیلات تابستان میآید، یک بار به آنجاها رغبت نکرده با من بیاید و کوچکترین علاقه و تفاخری به داشتن آنها ندارد و بلکه برای گردش با دوستان همسن خود به پیکنیک به باغات کرج یا به کنار دریا رفتن و زندگی در مهمانخانه را به مراتب بیشتر دوست دارد و برای خودش لذتبخش میداند و این جریانات خانوادگی هر روز توسعه مییابد و در نتیجه مالکیت خصوصی هم ضعیفتر میگردد. چنانکه من مکرر در فکر هستم این باغات را میتوانم به طریقی تبدیل به باغات عمومی یا وقف بکنم که لااقل در آینده هم مورد استفاده جمع واقع شوند و همه از بین نروند.
به تدریج مالکیت خصوصی تبدیل به مالکیت دستهجمعی و عمومی خواهد شد. از نظر اقتصادی هم طوری است که خرجودخل ندارند و باید دو سال مبالغی از فروش زمین یا از محل دیگری، کمبود مخارج داشتن باغات متعدد را جبران نمود. حتی خانوادههای روستایی که درآمد مختصر از باغات دارند و همگی کارهای باغ را انجام میدهند و کمتر از ما مزد کارگر و عمله دارند، ولی آنها هم برای تامین آب باغات خود اکثرا باید ساعتی سیچهل تومان بدهند؛ آب موتور چاه عمیق خریداری کنند و از طرفی قیمتهای غیر ثابت میوه در میدان که در اوایل حمل بار از باغات تنزل زیاد میکند، این قبیل باغدارها، مخصوصا اگر سال بد بیاید و آفت باشد و با قیمت روزافزون کود که از ضروریات است، آنها هم ممکن است طاقت نیاورده و باغات را به اشخاص مشتری و اصناف که پولی در دست دارند، بفروشند و دنبال کسب دیگری بروند. در صورتی که توجه به تمام این مسائل از سیاست کشاورزی دولت باید باشد و باید تثبیت قیمت را به طور عادلانه معمول دارند. اعتبارات وامی به صاحبان باغات بدهند در دفع آفات از طرق عملی کمک نمایند. برای تامین آب فکری بکنند یا جلوگیری از ورشکستگی افراد علاقهمند به شغل باغداری بشود و عملا از اشخاصی که زارع یا باغدار هستند، حمایت نمایند و اکتفا به نطق و گفتار ننمایند.
چند روز قبل جلسهای از مالکین در منزل بهزادی که خود در فیروزآباد خلخال مالک است، تشکیل بود و دکتر امینی هم آمده، شرکت نمود. چند نفر از مالکان اصرار داشتند که من هم شرکت کنم؛ چون سالها است از تمام این مجالس گریزان هستم، در این موقع بهخصوص، به یکی از آقایان که اصرار میداشت، گفتم من نه با شما مالکین هم عقیده هستم و نسبت به طرز عمل وزیر کشاورزی هم نظر تنقیدی دارم و چون میدانم هیچ یک از این اخبارات موثر نیست، شرکت من عمل بیهوده و زاید است و نرفتم. بعد معلوم شد حضرات انتقاداتی کردهاند. نخستوزیر هم جوابهای سختی داده است و صراحتا گفتم که مصصم هستند، همین مواد تصویبی خود دولت را به موقع اجرا بگذارند؛ ولی طرز بیان و سخنرانی امینی معمولا ایجاد عصبانیت نمیکند و خوب میتواند شیرهمالی و مطالب را سنبل کند و جماعت شنوندگان خود را به ترتیبی قانع نماید.
از طرف بهبهانی، شرح تلگرافی به شاه عرض شده؛ در زمینه تعطیل مجلسین و رفتار خشن مامورین با دانشجویان، لحن خیلی جدی و بیپروا بوده، ولی معلوم نیست چه اثری داشته و چیزی بروز نکرده است. ولی فعلا به اتکای ینگه دنیا، امینی بر مرکب سوار است و مشق جوجه دیکتاتوری میکند. به قوانین موجوده اعتنایی ندارند و عقیده دارند همین طور که سالها است وزارت کشور جانشین قانون انجمن شهر تهران است، دولت خود را جانشین قانونی مجلسین میداند، ولی قوانین را به مقتضای هر روز تغییر میدهند و نام مصوبات خود را قانون میگذارند و فشار در اجرا میآورد و زور هم دارند و کسی عادت به مقاومت ندارد.
ارسال نظر