قالی عهد هخامنشی

اسمعیل شاهرودی- پازیریک دره‌ای‌ است کوچک، در دامنه نواحی شمالی کوهستان آلتائی، که در قسمت جنوب سیبری‌مرکزی، نزدیک مرز مغولستان خارجی قرار دارد. عرض این دره کم و شیب آن به طرف جنوب است. قسمت شمالی پازیریک بلندتر از سطح رودخانه‌ای است که در منتهاالیه شمالی آن واقع شده. زمستان‌هایش سرد و طولانی است و به هنگام بهار و تابستان هوای مساعدی دارد.

یخبندان آن دائمی نیست. قسمتی از پازیریک سابقا جزو دریاچه‌ای بوده که اکنون از میان رفته. پازیریک در زمان‌ هخامنشی بخشی از ناحیه فرمانروایی سکاها محسوب می‌شده است.

نزدیک به چهل سال پیش که دانشمند مشهور شوروی‌ «س.ا.رودنکو»، برای مطالعات تاریخی‌و مردم‌شناسی، در قسمت‌های مختلف سیبری ماموریت یافت، به پازیریک مسافرت کرد. «رودنکو»در این جلگه‌ با مشاهده چند تپه کوچک و مصنوعی چنین استنباط کرد که تپه‌های نامبرده محل قبرهای ساکنان قدیمی آن ناحیه است. این دانشمند، پس از سه سال مطالعه و تحقیق شخصی به اتفاق هیاتی کار کاوش را آغاز کرد و یک بار در سال ‌۱۳۰۸ و بار دیگر در سال ۱۳۲۶ و آخرین بار در سال های ۱۳۲۷ و ۱۳۲۸ کاوش‌های خود را ادامه داد و در نتیجه موفق شد آثاری از درون تپه‌های کوچک پازیریک بیرون آورد؛ قالی مشهور پازیریک از جمله این آثار بود.

-طول این فرش دو متر و دو میلیمتر و عرض آن یک متر و هشتاد و سه سانتیمتر است. در هر دسیمتر فرش مزبور ۳۶۰۰ گره دیده می‌شود و روی هم در این فرش ۱۲۵۰۰۰۰ گره وجود دارد. کاشف قالی مزبور می‌نویسد: «اگر یک کارگر خوب در روز دو تا سه هزار گره از این فرش را می‌بافته، برای بافتن تمام آن یکسال و نیم وقت لازم بوده است.»

نقش‌های این قالی مختلف و مرکب از پنج حاشیه و نقشه‌ای مستطیل شکل در وسط، مشتمل بر مربع‌هاست.

در حاشیه کنار فرش تصویر حیوانات افسانه‌ای بالدار به چشم می‌خورد، در حاشیه دیگر ردیف سوارانی دیده می‌شود که در بعضی از آنها پیاده‌ای دهانه اسب را در دست گرفته است و در حاشیه سوم دو نوع نقش‌های ستاره‌ای پیداست حاشیه ردیف گوزن‌های خط و خالداری را نشان می‌دهد و حاشیه آخر تکرار مجدد اشکال حیوانات بالدار است. در وسط این فرش نوعی نقوش چهار برگی که از گل و بوته‌های آشوری اقتباس شده، جای دارد.

نقوش حیوانات بالدار، در حاشیه کنار فرش، کمی بزرگ‌تر از نقوش همان حیوانات در اطراف قسمت وسط فرش و جهت آنها نیز مخالف جهت نقوش ذکر شده است و همه حاشیه‌ها و نقش وسط دارای حاشیه باریک مشتمل‌بر نقوش ریز است.

رودنکو می‌نویسد: «این قالی چندین رنگ بوده که بیشتر آنها قرمز سیر، آبی، سبز، زرد کمرنگ و نارنجی است». آنچه از روی گراور رنگی فرش مزبور، در کتاب رودنکو، تشخیص داده می‌شود زمینه فرش غالبا زرد کمرنگ و نقوش‌آن قرمز رنگ است و حاشیه اسب سواران برعکس دارای زمینه قرمز و نقوش زرد رنگ است.

««رودنکو» درباره زمان و محل بافت قالی پازیریک و انتساب آن به عهد هخامنشی و کشور ایران می‌نویسد: «تاریخ این قالی از روی نقش اسب سواران معلوم می‌شود. طرز نشان دادن اسب‌های جنگی که به‌جای زین قالی بر پشت آنها انداخته شده و گردن برگشته اسب‌ها و قطعه پارچه روی سینه اسب ‌از مشخصات آشوری‌ها است.اما در روی فرش ریزه‌کاری‌های مختلف و طرز گره زدن دم اسب و چگونگی گره مزبور آشوری نیست؛ بلکه متعلق به دوران پارسیان است. گره شبیه گره‌های دم اسب‌های روی فرش را در نقوش برجسته‌تخت جمشید نیز می‌بینیم....نقش اشخاصی که پهلوی اسب راه می‌روند مانند نقش‌های تخت جمشید است. در هردو نقش مزبور مرد در طرف چپ اسب راه می‌رود و دست راست را بر پشت اسب، نزدیک گردن تکیه داده است. این مرد جامه کوتاه و شلوار تنگ دربردارد.»

او معتقد است «بدون اینکه به‌طور حتم بتوانیم بگوییم این فرش کار کدام یک از سرزمین‌های ماد -پارت (خراسان قدیم) و فارس است. تاریخ فرش مذکور و پارچه‌هایی که در پازیریک کشف شده قرن پنجم یا اوایل قرن چهارم پیش از میلاد تشخیص داده می‌شود.»در این مورد، دو دانشمند انگلیسی به نام‌های‌ «بارنت‌« و «واتسون‌» نیز در مجله اخبار لندن مورخ ۱۱ ژوئیه‌۱۹۵۳ مطالبی نوشته و این قالی را «قدیمی‌ترین فرش ایران در دنیا که مدت ۲۴۰۰ سال در یخ‌های دائمی سیبری‌ محفوظ مانده است» دانسته‌اند و نوشتند «می‌توان انگاشت که فرش مزبور در سارد بافته شده باشد؛ زیرا به گفته‌گزنفون در آنجا یک کارگاه سلطنتی فرش‌های مخصوص و منحصر به شاهنشاه ایران را تهیه می‌کرد.»«رودنکو» صراحتا فرش مزبور را کار ایران می‌داند منتها در تشخیص اینکه در کدام قسمت ایران‌عهد هخامنشی بافته شده است اظهار تردید می کند. او در کتاب جامع خود، (تمدن مردم ناحیه کوهستانی آلتائی در عهد سکاها، چاپ مسکو-لنینگراد ۱۹۵۳) فرش پازیریک را بافت یکی از سه‌قسمت کشور هخامنشی یعنی ماد-پارت یا خراسان-پارس می‌داند. با توجه به این مطلب که سکاها (ساکنین قدیم پازیریک) از نژاد آریایی بوده و از این بابت با یکدیگر قرابتی داشته‌اند و به‌دلیل مهاجرت بعدی آنها و با استناد کتیبه‌های زرین و سیمین داریوش کبیر در تخت جمشید و همدان که اشاره‌به وسعت خاک ایران در آن زمان می‌نماید؛ «این است کشوری که من دارم از سکستان آنطرف سغد تا کوشا(حبشه)و از هند تا سارد (آسیای صغیر) که آن‌ را اهورامزدا بزرگ‌ترین خدایان به من داده است....» می‌توان چنین گفت که در آن زمان بین ایران و مردم پازیریک دادوستد برقرار بوده است و فرش مزبور ضمن مبادلات ‌عادی تجارتی از ایران خارج شده و در این شهر به فروش رسیده است، پس از چندی با صاحب آن در کورگانی‌(مقبره‌ای بزرگ)جای گرفته و در عصر ما از دل گور بیرون آمده است.