فاطمه قاضیها- روزهای پایانی دی‌ماه، سالگرد قتل گریبایدوف در تهران است؛ اما گریبایدوف که بود؟ پس از امضای قرارداد ترکمانچای، مصالح حکومت روسیه تزاری ایجاب می‌کرد با کشور مغلوب همسایه رابطه سیاسی مطلوب داشته باشد؛ زیرا مسائل چندی از جمله موضوع غرامات جنگی وجود داشت که تکلیف آنها روشن نشده یا معوق مانده بود و دولت ایران می‌بایستی در محیطی دوستانه به آنها بپردازد، جهت اجرای این امر الکساندر گریبایدوف با سمت وزیرمختار به ایران آمد و او پس از چند روز توقف در تبریز در پنجم رجب ۱۲۴۴ وارد تهران شد. این مرد که خود را نماینده دولت فاتحی در پایتخت کشور مغلوبی تصور می‌کرد، بنای تفاخر و بی‌اعتنایی به شاه [فتحعلی‌شاه] و بدرفتاری و خشونت به مردم را گذاشت و هر روز به وجهی موجبات رنجش شاه و مردم را فراهم می‌آورد. وی با اینکه در تبریز و در عرض راه، از رفتار و حرکات ناپسند مامورین سفارت اطلاع داشت، در مدت توقف خود در تهران اقدامی به عمل نیاورد که تغییری در رفتار آنان حاصل شود. اعمال زور و خشونت همراهان سفیر با مردم پایتخت به حدی بود که چندین بار نزدیک بود منجر به نزاع و کشمکش فوق‌العاده شدید میان مردم و ماموران سفارت شود چنانچه قزاق‌ها و پیشخدمت‌های سفارت در حال مستی در بازارها و معابر هر نوع خفت و بی‌احترامی در حق مردم روا می‌داشتند.

در این مورد یک مورخ دوره قاجار چنین نقل می‌کند: «گریبایدوف را تکبر و تنمری غیرمعروف بود، در تقبیل سده سلطنت و گفت و شنود در حضرت خلافت، خضوعی که در خور چاکران است مرعی نداشت و قدم به جرات و جسارت همی زد و سخن به غلظت و خشونت همی گفت.»

از جمله وقایع متعددی که باعث تهییج مردم پایتخت علیه گریبایدوف شد این بود که وی به استناد عهدنامه دو نفر دختر ارمنی از اسیران جنگ را که قبول اسلام کرده بودند از آصف‌الدوله به زور گرفت. این موضوع بر علما و روحانیون گران آمد و تصمیم گرفتند که آنها را به هر شکلی از سفیر پس بگیرند. همان مورخ در این مورد می‌نویسد: «و مردم شهر نیز روز دوشنبه دوم شد به یک بار شوریدند و غوغا برداشتند و در مسجدی که حاجی میرزا مسیح طهرانی امام جماعت بود، این غوغا فزونی داشت، اما رای علما در قتل ایلچی نبود، بلکه غرض ایشان تهدید ایلچی و استرداد زنان مسلمه بود، اما عوام سر از انقاد علما به در کردند و به یکباره نزدیک به صدهزار زن و مرد غوغاکنان روی به خانه گریبایدوف نهادند.» سفیر روس با بروز آن اجتماع متوحش شده، دو نفر مزبور را تحویل داد؛ ولی مردم عاصی و رنج دیده دست از شورش برنداشتند، گریبایدوف که با خطر جدی مواجه شده بود به دفاع از خود برخاسته مردم را هدف گلوله قرار داد. ولی هرگونه دفاع بی‌فایده بود، مهاجمان وارد عمارت شدند و گریبایدوف را به اتفاق کلیه اعضای سفارت به قتل رساندند. تنها کسی که از این غوغا جان سالم به در برد، ملسوف، منشی سفارت بود که در گوشه‌ای پنهان شده بود. جهانگیر میرزا در این زمینه می‌نویسد: «چون عوام‌الناس که در مسجد جامع جمع آمده بودند کار را بدین منوال دیدند، دسته دسته فوج‌فوج از مسجد جامع روی به خانه ایلچی گذاشته به استیصال وجود ینارال گریبایدوف و اعوان او جازم شدند و خاقان مغفور بعد از شنیدن این خبر ظل‌السلطان را با جمعی از ارگ بیرون فرستادند... عوام‌الناس از دیدن [این] احوال، کسان ظل‌السلطان را در کوچه به سنگ و چوب گرفته هجوم بر سر خانه ایلچی آوردند و کسان ایلچی نیز هشتاد نفر از مسلمانان را به ضرب گلوله مقتول ساختند.»

به‌این ترتیب درست یک سال از انعقاد معاهده ترکمانچای گذشته بود که اولین سفیر روس بعد از اتمام جنگ در ۱۱ فوریه ۱۸۲۹ برابر با شعبان ۱۲۴۴ در تهران کشته شد. این پیشامد که ممکن بود موجب درگیری دیگری شود و بهانه به دست روس‌ها برای طرح تقاضاهای دیگری بدهد، موجب وحشت شدید اولیای دربار قاجار شد. در آن روزها روس‌ها با عثمانی‌ها جنگ داشتند و از آن بیم داشتند که مبادا ایران برای جبران شکست‌های سابق به جانب عثمانی‌ها گرایش یابد، لذا بر ایرانیان چندان سخت نگرفتند. شهادت منصفانه ملسوف (شخصی که منشی سفارت بود و جان سالم از غوغا به‌در برده بود) نیز که دال بر رفتار تحریک‌آمیز گریبایدوف بود، موجب شد، امپراتور روسیه سیاست ملایمت‌آمیزی‌ در پیش بگیرد. به هر حال، دولت ایران از دلجویی چیزی فرونگذاشت، جسد گریبایدوف را با احترامات رسمی کامل به قفقاز فرستاد. نسبت به زن ماتم‌زده سفیر نهایت عزت را معمول داشت و قرار شد هیات از جانب دولت ایران به عذرخواهی روانه پطرزبورگ گردد. عباس میرزا که کمال عذرخواهی را از دولت روسیه به جای آورد، نامه‌ای به میرزا موسی برادر قائم‌مقام در مورد قتل گریبایدوف نوشته که متن قسمتی از آن به قرار ذیل است: «بالفعل ما کوتاه‌نظران را مظنون است که این کار خوب نشد که چنین شد، اما نیک و بد هر کار را داننده آشکار و نهان بهتر می‌داند، شاید که چو وابینی خیر تو در آن باشد، اقلا این قدر خیر و خاصیت دارد که اگر باز به فضل خدا صلحی منعقد شود، هر که به سفارت آید این‌گونه جسارت نتواند کرد.»

اما گریبایدوف به راستی که بود؟ آیا او مرد اهل سیاست بود؟ در واقع الکساندر سرگییویچ گریبایدوف، نویسنده، شاعر و نیز سیاستمداری روسی است که در روسیه بیشتر او را به‌عنوان نمایشنامه‌نویسی مشهور و خالق کمدی منظوم «امان از عقل» می‌شناسند؛ در حالی که شناخت از او در کشور ما کاملا متفاوت است؛ زیرا او به عنوان سفیر کبیر روسیه در ایران دوره قاجاریه ملقب به «وزیر مختار روسیه» مشهور بوده است. در واقع می‌توان الکساندر سرگییویچ گریبایدوف را در زمره نویسندگان و شاعران قرار داد تا یک سیاستمدار؛ چرا که در روسیه آن دوران، شاعران و نویسندگان بی‌شماری که از اوضاع سیاسی - اجتماعی روسیه آن دوره ناخشنود و نسبت به آن معترض بودند، به تبعید از محل اقامت یا تبعید از کشور خود محکوم می‌شدند. کما اینکه در مورد گریبایدوف نیز سرنوشت چنین است و او که با قیام شورشیان دکابریست همراه و همصدا بود به ایران تبعید شد و پس از آن شاهکار خود، کمدی منظوم امان از عقل را خلق کرد. گریبایدوف به عنوان یکی از نمایشنامه‌نویسان پیشرو تئاتر کمدی آن دوران اروپا و روسیه اشتهار داشت. کشته شدن وی در ایران زمینه‌ای شد تا ایرانیان شناخت بیشتری نسبت به تئاتر اروپایی پیدا کنند؛ زیرا در سفر هیات ایرانی به روسیه که در ارتباط با مرگ او بود، نخستین زمینه‌های هم کنشی ایرانیان با تئاتر روسیه و اروپا فراهم شد که در سال ۱۸۲۹ میلادی در پترزبورگ رخ داد. نشرنگاه به تازگی کتابی را درباره این نمایشنامه‌نویس روس و قتل او در تهران با نام «شاعرسیاست پیشه» منتشر کرده است.