نگاهی به موقعیت خلیجفارس در سفرنامههای دوره فتحعلی شاه
اسنادی که فراموش نمیشوند
امین تریان - تاریخنگاری جدید خود را نیازمند انواع منابع میداند. یکی از این دسته منابع مورد نیاز، بهویژه برای پژوهش در تاریخ اجتماعی، سفرنامهها هستند که از طریق آنها میتوان به اطلاعات ارزشمندی دست یافت. با توجه به اینکه ایران از دوره صفویه با سیل سفیران و سفرنامههای آنان روبهرو شد - امری که در روزگار قاجار به اوج خود میرسد- این سفرنامهها را میتوان به عنوان یک منبع بسیار مهم برای مطالعه تاریخ این دوران مورد توجه قرار داد. از آنجا که تاکنون اثری درخور درباره وضعیت خلیجفارس و شهرهای ساحلی آن در دوره فتحعلیشاه قاجار با استفاده از سفرنامههای این دوره نوشته نشده است، نوشتار حاضر در پی آن است تا سیمای خلیجفارس را در دوره فتحعلیشاه قاجار در آینه این سفرنامهها نشان دهد. در نگارش این نوشتار از سفرنامههای اولیویه، ژوبر، گاردان، تانکوانی، دروویل، ملکم، وارینگ، جونز، موریه، اوزلی، کینیر، فریزر، ولف، باکینگهام، کونولی، بارنز و دوکوتزوبوئه استفاده شده است.
درآمد
خلیجفارس به واسطه موقعیت ممتاز جغرافیایی خود چهارراه شرق و غرب، گذرگاه و محل برخورد بسیاری از اقوام و ملل دنیای قدیم بوده است و به علت همسایگی با کشورهای نسبتا مهم و داشتن منابع ثروت چه در روزگار کهن و چه در روزگار کنونی، همواره مورد توجه بوده است؛ در واقع بسیار بودهاند آنانی که خواستهاند بر آن تسلط پیدا کنند.
خلیجفارس در دوره فتحعلیشاه قاجار (۱۲۱۲-۱۲۵۰ هـ.ق / ۱۷۹۷-۱۸۳۴ م.) با پدیده دزدان دریایی قواسم و ناامنی ناشی از راهزنی آنان روبهرو بود؛ دزدانی که محل سکونتشان در ساحل عمان از راسالمسندم تا پایه شبهجزیره قطر امتداد مییافت و دو مرکز اصلی آنها در راسالخیمه و شارجه قرار داشت. این دزدان ارتباطات بازرگانی را در خلیجفارس دچار مشکل کرده بودند و این باعث شد تا انگلیسیها که دارای ارتباطات بازرگانی با این منطقه بودند در سال ۱۲۲۱ هـ.ق / ۱۸۰۶ م. و با کمک نیروهای مسقطی به جنگ دزدان دریایی قواسم بروند و پس از پیروزی با آنان قرارداد صلح امضا کنند، اما دزدان دریایی قواسم به این قرارداد پایبند نماندند و به راهزنی ادامه دادند. از آنجا که ایران درگیر جنگ با روسیه بود؛ درصدد تنبیه دزدان دریایی برنیامد در نتیجه انگلیسیها در ۱۲۳۵ هـ.ق / ۱۸۱۹ م. با حسینعلی میرزا فرمانفرما، والی فارس قراردادی امضا کردند که تا هنگامی که دولت ایران امکانات تامین امنیت و حفاظت از خلیجفارس را ندارد، این مسوولیت را به انگلستان واگذار کند. پس از امضای این قرارداد نیروهای مشترک کمپانی هند شرقی، نیروهای دریایی انگلیسی و امیر مسقط سواحل راسالخیمه و شارجه را مورد حمله قرار دادند و دزدان دریایی را نابود کردند. در سال ۱۲۳۶ هـ.ق / ۱۸۲۰ م. و پس از امضای «قرارداد صلح عمومی» با شیخنشینان خلیجفارس، انگلستان راسالخیمه را در اختیار گرفت و در آنجا نیروهایی را مستقر کرد. بخشی دیگر از ناوگان نظامی آنان نیز در باسعیدو در منتهیالیه غرب جزیره قشم و نیز جزیره هنگام مستقر شده و به گشتزنی در آبهای خلیجفارس پرداختند. البته انگلیسیها دو سال بعد به علت مخالفت دولت ایران مجبور شدند جزیره قشم را تخلیه کنند.
در زمان فتحعلیشاه قاجار، سید سعیدخان، امام مسقط اداره بندرعباس را از جانب حکومت ایران بر عهده گرفت، وی از جانب خود «شیخ سیف پسر نبهان» را به حکومت آنجا فرستاد و هر سال به دربار ایران خراج میداد. امام مسقط به مرور حوزه حکومت خود را گسترش داد و شمیل، میناب، کمیز، دولتآباد ابراهیمی، تخت، سر دره، گچی و بندر خمیر را نیز به منطقه نفوذ خود افزود. با این حال در زمان فتحعلی شاه تابع ایران بود و خراج سالانه را میپرداخت.
در این دوره و به دنبال تحولاتی چون جنگهای ایران و روسیه، کوشش ایران برای کمک گرفتن از فرانسه و بریتانیا و نقشه ناپلئون بناپارت برای حمله به هند شرایطی پیش آمد که بسیاری از اروپاییان، درازی و سختی راه را بر خود هموار کردند، راهی ایران شدند و سفرنامههایی نیز از خود برجای گذاشتند. بیشتر این سفرنامهنویسان که از راه خلیجفارس به ایران آمدند اشاراتی به این خلیج و وضعیت جزایر و بنادر آن کردهاند. البته کسانی که از مسیرهای دیگر رهسپار ایران شدند نیز در سفرنامههایشان اشاراتی به خلیجفارس داشتهاند. در دوره مورد بحث این سیاحان از ایران دیدن کردند:
- اولیویه ۱۲۱۰ / ۱۷۹۶
- سرجان ملکم ۱۲۱۴ / ۱۸۰۰
- ادوارد اسکات وارینگ ۱۲۱۶ / ۱۸۰۲
- پیر آمده ژوبر ۱۲۲۲ / ۱۸۰۷
- ژنرال آلفرد گاردان ۱۲۲۲ / ۱۸۰۷
- تانکوانی ۱۲۲۲ / ۱۸۰۷
- سرهارفورد جونز ۱۲۲۲ / ۱۸۰۷
- جیمز موریه ۱۲۲۵ / ۱۸۱۰
- سرگور اوزلی ۱۲۲۶ / ۱۸۱۱
- گاسپار دروویل ۱۲۲۷-۱۲۲۸ / ۱۸۱۲-۱۸۱۳
- جان مکدونالد کینیر ۱۲۲۹-۱۲۳۰ / ۱۸۱۳-۱۸۱۴
- موریس دو کوتزو بوئه ۱۲۳۳ / ۱۸۱۷
- رابرت کر پورتر ۱۲۳۳ / ۱۸۱۷
- جیمز بیلی فریزر ۱۲۳۷ / ۱۸۲۱
- جیمز باکینگهام ۱۲۴۱ / ۱۸۲۵
- سروان آرتور کونولی ۱۲۴۶ / ۱۸۳۰
- دکتر ژوزف ولف ۱۲۴۷ / ۱۸۳۱
- ستوان الکس بارنز ۱۲۴۷-۱۲۴۹/ ۱۸۳۱-۱۸۳۳
در نگارش این نوشتار از سفرنامههای افراد یادشده استفاده شده است. در زیر، در آغاز سفرنامههای فرانسویها، سپس سفرنامههای انگلیسیها و در نهایت یک سفرنامه آلمانی معاصر با دوره فتحعلی شاه قاجار در ارتباط با خلیجفارس مورد بررسی قرار خواهد گرفت.
سفرنامههای فرانسوی
در ۱۲۱۰ هـ.ق / ۱۷۹۶ م. همزمان با آخرین ماههای سلطنت آغامحمدخان قاجار، هیاتمدیره انقلاب کبیر فرانسه، مسیو اولیویه را به دربار ایران فرستاد تا با دولت ایران روابط سیاسی و تجاری برقرار کنند؛ اما اولیویه بیآنکه به نتیجهای دست یابد، به فرانسه بازگشت. از وی سفرنامهای در شش جلد و به زبان فرانسه برجا ماندهاست که یکی از ارزشمندترین متون برای بررسی تاریخ ایران در مقطع حساس تغییر سلطنت آغامحمدخان قاجار به فتحعلی شاه است. جلد سوم همین اثر مربوط به ایران است و به وسیله محمدطاهر میرزا، پسر اسکندر میرزا به فارسی ترجمه شده است. اولیویه علاوه بر عضویت در هیاتمدیره (دیرکتوار) فرانسه، پزشک نیز بود و این باعث میشد تا بتواند علاوه بر مسائل سیاسی ایران بهراحتی با مردم و اشخاص معمولی کشور تماس داشته باشد و از این راه اطلاعاتی به دست آورد که در منابع رسمی به درستی انعکاس نیافته است. اولیویه اشارات اندکی به خلیجفارس دارد. وی در فصل پنجم با دیدی منفی به وضعیت ایران و خلیجفارس پرداخته و از نبود تعامل میان تجار و دولت به عنوان عامل ضعف تجارت ایران یاد کرده است.
در فصل دهم مینویسد: «در تاریخ [۱۱۷۸ هـ.ق/] ۱۷۶۵م، هلندیها از جزیره خارک به حکم شیخ میرمهنا رانده شدند. از این تاریخ به بعد دیگر کسی از این ملت در خلیجفارس ظاهر نشد و بلکه ترک تجارت ایران کردهاند. در شمال جزیره خارک، قلعهای که ساخته بودند با توپهایی چند که در آن باقی گذاشته بود، اکنون باقی است. در پیش روی این قلعه، لنگرگاه بسیار مطمئن و خوبی است که کشتیهای بسیار بزرگ میتوانند در آنجا لنگر اندازند. این جزیره تخمینا سه فرسخ قطر دایره دارد. امروزه قریب ۴۰۰ نفر خانواده دارد که مشغول زراعت هستند. قدری گندم و قدری از حبوبات و کمی پنبه، محصولات آنها است. درخت خرما و انجیر و بادام و انگور دارد و در طرف جنوبی جزیره کوههای کوچکی است که آبهای خوشگوار از آنها سرازیر میشود.»
در اوایل سده سیزدهم هجری قمری / اوایل سده نوزدهم میلادی، ناپلئون که به فکر تصرف هندوستان بود به رابطه با ایران تمایل نشان میداد. وی نمایندگانی برای دیدار از ایران به این کشور فرستاد و درصدد عقد معاهده دوستانهای با زمامداران وقت ایران برآمد. سپس معاهده فینکن اشتاین را که مقدماتش با دیدار پیر آمده ژوبر از دربار فتحعلی شاه مهیا شده بود در ۱۲۲۲ هـ.ق / ۱۸۰۷ م. با ایران امضا کرد. یک سال پیش از این، ژوبر از طریق عثمانی وارد ایران شد و به مذاکره با فتحعلی شاه پرداخت. از او سفرنامهای بر جا مانده است.
با توجه به این ژوبر از شمال غرب وارد ایران شد و در همان نواحی به سیر و سیاحت پرداخت، سفرنامهاش اطلاعات بسیار اندکی درباره خلیجفارس دارد. با این حال در جایی از سفرنامهاش چنین نوشته است: ایرانیان از راه زمینی با مخارج کمی محصولات خود را وارد میکنند و معمولا با سود متوسطی خرسند میشوند و امیدوار هستند که به این وسیله کار خویش را گسترش بدهند. وی در ادامه به ضعف ایران از نظر نیروی دریایی در خلیجفارس اشاره کرده است.
پس از امضای معاهده فین کن اشتاین، ناپلئون هیاتی را به ریاست ژنرال آلفرد گاردان به ایران فرستاد. ژنرال گاردان سفرنامهای از خود بر جا گذاشته است که اشاره چندانی به خلیجفارس ندارد، تنها در جایی مینویسد: «فتحعلیشاه برای آنکه مراتب اخلاص خود را نسبت به فرانسه ظاهرتر کند چند روز بعد از امضای معاهده فینکن اشتاین [...] جزیره خارک را به فرانسویان واگذاشت.» لازم به ذکر است که نگارنده با جستوجو در منابع معاصر، هیچ مطلبی در تایید این گفته پیدا نکرد.
یکی از اعضای هیات ژنرال گاردان، ژی.ام.تانکوانی بود. وی هنگام عزیمت هیات، در مدرسه السنه شرقی قسطنطنیه به تحصیل و مطالعه اشتغال داشت و از آنجا که به زبان فارسی و تاریخ مشرقزمین آشنا بود، به عنوان مترجم به اعضای هیات پیوسته و از قسطنطنیه روانه ایران شد. وی شرح سفر خود را در ۳۶ نامه به خانمی ناشناخته به نام اختصاری س.ب نوشته است. ۱۴ نامه نخستین، شرح جزئیات حرکت هیات فرانسوی از قسطنطنیه تا تهران و توصیف شهرهای میان راه است. سه نامه بعدی شرح کوتاهی از تاریخ ایران از دوران پیشدادیان تا زمان قاجاریه است. نامههای هیجدهم تا بیست و پنجم به مسائلی همچون آب و هوا، محصولات، تجارت، جمعیت، نژاد، آداب و رسوم، پوشش، مراسم نوروز، هنر، موسیقی، نیروی نظامی ایران و … اشاره دارد. نامه بیستوششم درباره زبان و ادبیات فارسی است و ترجمه نخستین باب گلستان سعدی را نیز در بر دارد. نامه بیست و هفتم تا سی و ششم به شرح خروج هیات از ایران و مسیر آنها از راه عثمانی اشاره دارد. تانکوانی در ضمیمه کتاب جدول خط سیر و فاصلهها را از قسطنطنیه تا تهران آورده است.
نویسنده در نامه هیجدهم و در اشاره به خلیجفارس چنین مینویسد: بنادر عمده ساحل خلیجفارس عبارتند از: لار، بندر عباس، بوشهر، بندر کنگ و بندر ریگ. سپس اشاره میکند که ایران با این همه ابریشم قیمتی که در کشور دارد و مرواریدهای اعلا و ارزندهای که از حوالی جزیره خارک در خلیجفارس صید میکنند، توانایی آن را دارد که با هر کشوری در دنیا وارد داد و ستد شود؛ مسالهای که به زعم او دولتمردان ایرانی به آن بیتوجهند.
گاسپار دروویل سرهنگی فرانسوی بود که در سالهای ۱۲۲۷-۱۲۲۸ هـ.ق / ۱۸۱۲-۱۸۱۳ م. به ایران وارد شد و به استخدام ارتش ایران در آمد. از وی سفرنامهای برجا مانده که در آن اطلاعات مفیدی در باب نظام عهد فتحعلی شاه قاجار و اقدامات پسرش عباس میرزا نایبالسلطنه داده است. سفرنامه پر محتوای دروویل حاصل سه سال اقامت وی در ایران است.
دروویل در آخرین بخش سفرنامهاش درباره خلیجفارس چنین مینویسد: «شهرتش برای صید مروارید است که بهویژه در حوالی جزیره بحرین به حد وفور یافت میشود. دزدان دریایی عرب که فوقالعاده خشن و قسیالقلب هستند، در این خلیج به قتل و غارت مشغولند. غالب آنها از قبیله جواسم و مورد حمایت امام مسقط میباشند.» وی در اشاره به جزیره هرمز مینویسد: «امام مسقط هنگامی که اغتشاشات داخلی باعث قطعهقطعه شدن ایران گردیده بود آن را به تصرف خود در آورد. در حال حاضر هم این جزیره با موافقت شاه و در مقابل نیمی از درآمد گمرک که بسیار ناچیز است در اختیار امام قرار دارد. هرمز در حقیقت صخره لم یزرعی است که در آنجا به جز آب ِ آب انبارها آبِ دیگری وجود ندارد، ولی اهمیت جزیره به سبب موقعیت جغرافیایی آن است که بر تمام خلیج و تجارت آن تسلط دارد.»
ارسال نظر