با آغاز سلطنت مظفرالدین شاه، گروه جدیدی از درباریان آذربایجان راهی تهران شدند تا به دنبال به دست آوردن مال و منال به هر قیمت که ممکن باشد، برآیند. طبق همه گزارش‌های معاصر، این گروه که سال‌ها از قدرت دور بودند، نمی‌توانستند برای ثروتمند شدن بیش از این صبر کنند. مهدی قلی هدایت سخنی را از یکی از درباریان مظفرالدین شاه نقل می کند که « شاه چهار سال بیشتر مجال نداد. ما چهل سال در خانه او گرسنگی خوردیم به امید این روز» تصنیفی عمومی در شهر ساخته شد بدین مضمون که: «حالا نخوریم کی بخوریم، خوردن نبود بلعیدن بود.» در توصیف آغاز حکومت مظفرالدین شاه حاج سیاح می‌گوید: «مظفرالدین شاه که از مصالح مملکت و صرفه دولت، اطلاعی نداشت و گویا در کتاب‌ها خوانده و از زبان‌ها شنیده بود سخاوت چیز خوبی است، اطرافیان گرسنه طماع خونخوارش کمر بستند که دخل مملکت را بلعیده، ثروت بزرگ فراهم کنند و در سر خوردن مال دولت و ملت ودر سر تقرب و تقدم، با یکدیگر مخالفت و غرض ورزی آغاز کردند. فرمانفرما به کار خود قناعت نکرده به هر کار دخالت نمود، وزیر داخله با او معارض شد. طمع اطرافیان شاه را کسی جلوگیری نتوانست کرد، دخل مملکت از عهده حرص ایشان و مخارج گزاف و بخشش‌های بی‌جای مظفرالدین شاه برنیامده، کم کم اشیای دولتی و افتخارات ملی را به بازار حراج و فروش گذاشتند و پرده ناموس دولت را دریده. سابقا جریمه‌ها اگر صد بود، هزار شد و رشوه‌ها اگر هزار بود حرف کرور به میان آمد...».

منبع: زندگی نامه حاج محمد حسن کمپانی ، امین الضرب.