از تجارت تا زمینداری

سهیلا ترابی فارسانی- طبقه اجتماعی اصطلاحی در جامعه‌شناسی است که تعریف‌های گوناگون از آن شده است. طبقه در این پژوهش به معنی گروهی است متجانس، دارای شرایط اقتصادی و منافع مشترک و پایگاه و منزلت‌اجتماعی یکسان که آنها را از قدرت معینی برخوردار می‌کند. هر طبقه اجتماعی از چند لایه با قشر تشکیل شده که بدیهی است در شرایط متفاوت اجتماعی تعارضات درون طبقاتی را به همراه دارد. هرطبقه سه ویژگی برجسته دارد: آگاهی طبقاتی، همبستگی طبقاتی و ستیزه طبقاتی که در رویارویی با شرایط سیاسی-اجتماعی ویژه به تجانس طبقاتی که در رویارویی با شرایط سیاسی- اجتماعی ویژه به تجانس طبقاتی می‌انجامد و در واقع از دید روانی گونه‌ای همبستگی گروهی از خود بروز می‌دهد. جامعه‌شناسان در زمینه کارکرد طبقات اجتماعی دو اصطلاح «طبقه درخود» و«طبقه برای خود» را به کار می‌برند. اصطلاح نخست بیان وجود عینی و واقعی طبقه اجتماعی است؛ یعنی افراد که دارای شیوه زندگی، تولید و درآمد اقتصادی یکسان هستند. در این مرحله افراد یک طبقه به آگاهی و همبستگی طبقاتی دست نیافته‌اند. اصطلاح دوم یعنی«طبقه برای خود» دستیابی افراد یک طبقه به آگاهی و شناخت بر منافع مشترک خود و به وجود آمدن وابستگی‌های روانی است که منجر به به هم ‌پیوستن بیشتر افراد یک طبقه به یکدیگر می‌شود و آنها را با اقدام‌های هماهنگ و همگون برای رسیدن به هدف‌های سیاسی و اقتصادی مشخص رهنمون می‌کند.

در ایران جز گروه‌هایی که از دید مارکسیستی به تاریخ نگریسته‌اند دیگران به موضع واکنشی افتاده‌اند و به جای واژه طبقه اصطلاحاتی چون گروه اجتماعی یا قشر اجتماعی را به کار گرفته‌اند تا تمایز فهم خود را با دیدگاه‌های مارکسیستی آشکار سازند، چرا که به کارگرفتن این واژگان را مترادف با برداشت مارکسیستی از تاریخ می‌دانسته‌اند؛ گروهی نیز باتوجه به تفاوت‌های موجود معتقد بوده‌اند که در ایران تباین و تمایز اساسی بین طبقات اجتماعی وجود ندارد.

در نیمه قرن نوزدهم حضور فعال تجار در وقایع سیاسی از جمله جنبش تنباکو و تشکل‌های‌ مشخص صنفی و گروهی، آنان را به صورت یک «طبقه برای خود» آشکار ساخت. در واقع عملکرد تجار در حوادث اواخر قرن نوزدهم، این گروه را به عنوان نمادی از یک طبقه کامل آشکار می‌سازد. هرچند حضور تجار در عرصه زمینداری که از نیمه قرن نوزدهم آغاز می‌شود به بروز یک گروه جدید تجار- زمیندار منجر شد و حوزه‌های زمینداری و تجارت را درهم‌آمیخت و علاوه بر حکام، شاهزادگان و سران ایالات که از طریق مصادره، تیول و خرید جزو ملاکان قرار می‌گرفتند، تجار نیز به دلایل شرایط اجتماعی و بحران‌های اقتصادی به سرمایه‌گذاری بر روی زمین گرایش یافتند. این امر با ویژگی‌های طبقه بورژوا در غرب تباین دارد؛ چرا که این طبقه مشخصا در ستیزه طبقاتی خود رودرروی اشراف زمیندار قرار گرفتند، در حالی که در ایران تجار با زمینداران در هم آمیختند.

اصطلاح تاجر که در این پژوهش مورد استفاده قرار می‌گیرد به کسانی اطلاق می‌شود که در پی‌کسب سود به معامله و خریدوفروش عمده کالا می‌پردازند. این گروه براساس میزان ثروت به سه دسته تقسیم می‌شد: تجار بزرگ که به صادرات و واردات کالا با خارج از کشور و حوزه‌های گوناگون سرمایه‌گذاری می‌پرداختند؛ تجار متوسط و تجار کوچک که سرمایه‌های محدودتری داشته و به معاملات عمده در داخل کشور مشغول بودند و بنکدارها که رابط بین تجار و خرده‌فروشان بازار بودند و در رده‌پایین طبقه تاجر قرار می‌گرفتند. بدیهی است تجار بزرگ و متوسط در راس سلسله مراتب اجتماعی بازار که ستون فقرات اقتصاد شهری محسوب می‌شد، قرار داشتند. صراف‌ها به دلیل فعالیت در حوزه‌های مالی و حوزه‌های بانکداری قدیم جزو تجار محسوب نمی‌شدند، اما این امکان که برخی از تجار در امور صرافی وارد شده و در حوزه‌های مالی فعالیت کنند، وجود داشته است. جماعت‌های اصناف که در بازار فعالیت داشتند شامل استادان و ریش‌سفیدان اصناف، شاگردان و پادوهای آنان بودند. اصناف به گروه صنعتگران و صاحبان حرفه، پیشه‌وران و کسبه معتبر، معمولی و جزء، رده‌های پایین بازار شامل حمالان، کرایه‌کش‌ها و طبق‌کش‌ها و اقشار حاشیه‌ای مانند لوطی‌ها، اهل طرب و گدایان تقسیم می‌شدند. اصناف موظف به پرداخت مالیات صنفی بودند. آنها دارای سازمان‌های خاص خود و در تقسیم‌بندی از تجار متمایز می‌شدند، ولی ارتباط تنگاتنگی با آنان داشتند. هر گروه تجار در کاروانسرا، تیمچه یا خان مخصوص خود می‌زیستند. حوزه‌های ارتباطات اجتماعی تجار بزرگ با تجار متوسط و تجار کوچک متفاوت بود، هرچند در مواردی نیز در کنار یکدیگر قرار گرفته و در مسائل اجتماعی، سیاسی و اقتصادی موضعی یکسان اتخاذ می‌کردند. اما تعداد تجار بزرگ با سرمایه‌های کلان که رهبری بسیاری از جریان‌های سیاسی- اجتماعی را به عهده گرفتند اندک بود و به دلیل حساسیت‌های اجتماعی و سیاسی این گروه و میزان ارتباط آنها با دولت و طبقات مسلط، منابع و آگاهی‌های بیشتری از این گروه دردست است، بااین همه در برخورد با برخی حوادث، تعارضات درونی طبقه تجار ایجاب می‌کرد که تجار متوسط یا کوچک موضعی متفاوت از تجار بزرگ اتخاذ کنند، همچنین تجار مرکز کشور نسبت به تجار مناطق مرزی و تجار شمال کشور نسبت به تجار جنوب کشور از مواضعی متفاوت برخوردار باشند، اما به دلیل فقدان منابع و از بین رفتن یا غیرمتمرکز بودن اسناد این خاندان‌ها که گاه همراه با مخروبه‌های ساختمان‌های سنتی متعلق به این خانواده‌ها مدفون شده‌اند، امکان تفکیک و بررسی موشکافانه‌تر وقایع مقدور نیست وهرجا که به طور مشخص رده‌بندی تجار ذکر نشود باعنوان کلی تجار از آنها نام برده‌می‌شود.

برای شناسایی تجار علاوه برآگاهی از ساخت درونی این طبقه ضروری است به روابط آنها با دیگر گروه‌های اجتماعی ازجمله دولت، حکام، علما، مردم، روشنفکران، اصناف و صراف‌ها نیز توجه شود. از لحاظ تعداد این گروه در دوران قاجار دونظر متفاوت مطرح گردیده است. عبدالله‌یف، تجار و بازرگانان را «بخش معتنابهی از شهروندان» می‌داند که نقش بسیار مهمی در جامعه ایفا می‌کردند، در حالی که «فلور» معتقد است آنان حتی در مراکز مهم تجارتی، گروه بسیار کوچکی را تشکیل می‌دادند و برای این مدعا آمارهایی نیز از شهرهای مختلف مطرح می‌سازد. باتوجه به محدودیت سرمایه و میزان جمعیت شهری، نظر فلورا صحیح‌تر به نظر می‌رسد. تجار بزرگ گروه بسیار اندکی را تشکیل می‌داده و به همین دلیل در هر شهر تعداد آنها گاه از چندتن تجاوز نمی‌کرد، ولی تا اواخر قرن نوزدهم هم میزان سرمایه و هم تعداد و نفوذ اجتماعی آنها افزایش یافت.

در مورد طبقه تاجر، نخستین پرسشی که به ذهن می‌رسد این است که آنها اصلاح‌طلب و تحول‌گرا بودند یا حافظ وضع موجود و سنت‌گرا؛ آیا دارای افکار جدید بوده یا به آداب و سنن پیشین پایبندی داشتند. درخصوص مفاهیمی چون مشروطیت و ناسیونالیسم و ایجاد دولت مدرن چگونه می‌اندیشیده‌اند؟ البته این پژوهش در جهت پاسخگویی به این پرسش‌ها پیش خواهد رفت، اما درحدی که در این بخش بتوان به آن پرداخت، می‌توان گفت که تجار بزرگ به دلیل مسافرت‌ها و ارتباط‌های گسترده‌تر با جهان خارج تحت تاثیر اوضاع کشورهای دیگر قرار گرفته و عقب‌ماندگی‌های جامعه خود را بیشتر احساس می‌کردند. آنان نقش مهمی در ترویج عقاید جدید و اصلاح‌طلبانه داشتند از جمله در زمینه پیشنهاد «تنظیف شهر»ها، انجام امورخیریه، اطعام مساکین، تاسیس مدارس جدید و تلاش برای بالابردن فرهنگ عمومی، پرداخت هزینه برخی از مدارس و کمک به دولت که بدیهی است همین کمک‌ها موجب نفوذ و اقتدار تجار می‌شد و در مقابل پاسخ‌هایی را از دولت می‌طلبید. تجار برای پیشرفت علوم و معارف جدید در انجمن معارف حضور فعالانه‌ای داشتند، معمولا بیش از پنجاه و ‌حتی نود درصد آنها به دلیل ضرورت شغلی دارای سواد خواندن و نوشتن بودند. سطح بالاتر تعلیم و تربیت و حوزه‌ای وسیع ارتباط آنها موجب بازبودن و انعطاف‌پذیری دیدگاه اجتماعی آنها می‌شد. از دیگر فعالیت‌های فرهنگی آنان کمک‌ به انتشار برخی روزنامه‌ها بود از جمله روزنامه مظفری بوشهر، صوراسرافیل و روزنامه‌های چهره‌نما، ثریا و پرورش که در مصر منتشر می‌شد و از روزنامه‌های طرفدار اصلاحات بود. حتی روزنامه ثریا را می‌توان به گونه‌ای ارگان تجار عصر مظفری به حساب آورد. این روزنامه‌ها طی مقالات متعدد به لزوم توسعه اقتصادی و تجاری کشور و اهمیت توجه به تجارت، به مقایسه وضعیت ایران و اروپا می‌پردازند. باآنکه بیشتر منابع مشارکت تجار در زمینه معارف و رشد فرهنگ جدید را تایید می‌کنند، ولی این امر به منزله مدرن اندیشیدن تجار نبود، چرا که همه چیزهایی که جنبه عرف عمومی داشت از سوی آنان رعایت می‌شد. از لحاظ گرایش به حفظ و تداوم سنت‌ها تجار را می‌توان افرادی محافظه‌کار نامید، زیرا باوجود حمایت از تاسیس مدارس، فرزندان خود را به مدارس عمومی نمی‌فرستادند که البته می‌توان آن را توجیه گرایش طبقاتی آنها دانست. درمورد مدارس نسوان نیز تا زمانی که به لحاظ عرفی این مدارس متداول نشده بود و حمایت از آنها نیاز به مبارزه با افکار عمومی داشت، نمی‌توان تجار را از زمره هواداران جدی مدارس نسوان قلمداد کرد و بدیهی است تا آن زمان نیز تمایلی به فرستادن دختران خود به مدارس دخترانه نداشتند. درباب استفاده از کالاهای جدید که در بین اقشار سطح بالای جامعه قاجاری متداول می‌شد، مثل استفاده از اتومبیل یا تلفن یا لوازم‌خانگی همچون مبل یا صندلی، هر یک از تجار سعی می‌کرد در خرید آن از دیگری پیشی گیرد، چرا که این امر بر اعتبار آنان نزد عامه می‌افزود، به طور کلی می‌توان گفت که آنان بیشتر به انجام اموری تمایل داشتند که می‌توانست در انظار عمومی برایشان کسب اعتبار و آبرو نماید. آنان را نمی‌توان گروهی دست‌ودلباز دانست. در زندگی خصوصی بیشتر راه امساک در پیش می‌گرفتند و شاید به همین دلیل است که به رغم توانایی‌های مالی به‌طور معمول از همسران متعدد برخوردار نبودند. ازدواج، در خانواده تجار با گروه‌های هم شأن از طبقه خود یا از بین خانواده علمای هم‌ردیف صورت می‌گرفت و این نوع وصلت جبهه متحدی در مقابل باج‌خواهی حکام ایجاد می‌کرد. چگونگی مراسم ازدواج، جهیزیه، مهریه و دیگر رسوم ازدواج متناسب با فرهنگ سنتی متداول انجام می‌شد، ولی در بین تجار با تفکر صرف کاسب کارانه و حسابگری‌های لازم همراه بود. از این‌رو وصلت‌ها عمدتا در خانواده‌هایی هم‌شان انجام می‌گرفت و صرفا به‌عنوان یک معامله نگریسته می‌شد.