بدون تردید غنائم و ثروت هند در معماری و شهرسازی حکومت غزنویان نیز بسیار موثر بوده است. رشد برخی ویژگی‌های معماری و هنرهای مختلف در این دوره نشان از آن دارد که غزنویان هم از گنجینه‌های عظیمی که به سوی غزنه سرازیر می‌شد و هم‌ از هنرمندان و صنعتگران همه مناطقی که به تصرف در می‌آوردند جهت زیبا ساختن‌ پایتختشان استفاده می‌کردند. اینکه در اغلب منابع آن دوره سخن از استفاده و بهره‌گرفتن‌ از غنائم و نفایس بی‌شمار هند در عمران و آبادانی مملکت به ویژه در ساختمان‌ها و بناهای‌ غزنویان شده، موید مطلب مذکور است.

ولی همانطور که در حیطه ادبیات مشاهده می‌شود، غزنه اصلا دارای سنت هنری و معماری ریشه‌داری نبود که راه‌گشای مردانی باشد که برای غزنویان طرح می‌ریختند و کار می‌کردند، اما در طی پادشاهی محمود و پسرش مسعود نوعی سبک معماری که در آن‌ مرمر و تزئینات منقوش به کار می‌رفت توسعه یافت که با فن سنتی ایرانی که‌ساختمان آجری و تزئین با آجر سرشته پیوند خورده بود. محققی به نام گدار گمان برده بود که‌ استفاده تجملی غزنویان از مرمر (مثلا در لشکری بازار) بایستی تقلیدی از معماری هند بوده باشد. اما در سال‌های اخیر با کشف معدن مرمر غنی‌ای توسط هیات باستان‌شناسی‌ ایتالیایی درست در بیرون غزنه یعنی در محلی که مصالح ساختمانی از آنجا به غزنه آورده‌ می‌شد، محققی بنام بومباچی‌را بر آن داشته است که عقیده محققان هنر همچون‌ فلوری‌، پوپ و گدار را رد نماید، او معتقد است که آنها با دادن قدمت بیش از حد به‌ معماری غزنویان به راه غلط افتاده‌اند. به نظر بومباچی نفوذ هنر هندی در معماری‌ غزنویان تنها در عصر پادشاهان آخری آن سلسله ظاهر شده است. باسورث نیز در تایید نظر او می‌نویسد: در واقع نظر بومباچی درباره ورود بالنسبه دیرتر نفوذ معماری هند در معماری غزنویان کاملا منطقی است؛ چرا که با از دست رفتن نواحی‌ غربی امپراتوری غزنوی در اواسط قرن پنجم هجری/یازدهم میلادی از این امپراتوری‌ کالبد بی‌سری باقی ماند که مدتی قدرتمندانه با نگرش هندی به حیات خود ادامه داد و خواه ناخواه فرهنگ و تمدن هندی به طور روزافزونی بر آن نفوذ کرد.

بناهای سلاطین غزنوی

هرچند امروزه کمتر می‌توان آثاری را از دوران سلاطین اولیه غزنوی (سبکتگین، محمود و مسعود) مشاهده کرد، اما تردید نیست که آنها به ویژه محمود و مسعود به ساختن‌ بناهای بسیار باشکوه و مجلل علاقه‌مند بودند و براساس گزارش‌های منابع آن عصر به ویژه‌ بیهقی، آنان در هریک از شهرهای مهم قلمرو خود کاخ‌ها، باغ‌ها، بازارها، مساجد و مدارس بسیار باشکوهی ساخته بودند. اما امروزه متاسفانه از مجموع بناهایی نظیر لشکری‌ بازار، سرای عدنانی، بازار عاشقان و باغ باشکوهی در بلخ (برای محمود)، کاخ و کوشکی‌ در شادیاخ اطراف نیشابور (برای مسعود)، کاخ محمود در افغان شال غزنه، باغ صد هزاره با کوشک سپید و زابلی واقع در غزنه، کاخ و باغ فیروزی محمود در غزنه که پس از مرگش‌ در آنجا به خاک سپرده شد و امثالهم تنها لشگری بازار به جا مانده است.

اما آنچه که در بناهای مذکور بیشتر مورد توجه است و در توصیفات مورخان و حتی‌ شعرا نیز به وفور قابل مشاهده است، علاقه بسیار زیاد سلاطین غزنوی به شکوه و تجمل‌ و به تعبیر دیگر، شیفتگی آنان به تزئین و آرایش مسرفانه آن تاسیسات بوده است. شکی در آن نیست که برخی از غنائم هند به ویژه اجناس نفیسه و احجار کریمه معابد آن‌ سرزمین منبع مناسبی برای تزئین و آرایش بناهای مذکور علی الخصوص کاخ‌های‌ سلاطین غزنوی و اسباب آن کاخ‌ها به حساب می‌آمد. به‌نظر می‌رسد بهترین مثالی که در اینجا می‌توان به عنوان مشتی از نمونه خروار مطرح‌ کرد وضع تجملاتی دربار مسعود در سال ۹۱۴ هـ.ق از زبان بیهقی است: «تخت زرین و بساط مجلس خانه که امیر فرموده بود و سه سال به آن مشغول بودند و بیش از این راست شد و امیر را بگفتند فرمود تا در صفه بزرگ سرای نو بنهند و بنهادند و کوشک را بیاراستند و هرکسی که آن روز آن زینت بدید پس از آن هرچه بدید وی را به چشم هیچ‌ ننمود، از آن من باری چنین است از آن دیگران ندانم، تخت همه از زر سرخ بود و تمثال‌ها و صورت‌ها چون شاخ‌های نبات از وی برانگیخته و بسیار جوهر درو نشانده همه قیمتی و دارافزین‌ها برکشیده همه مکلل به انواع گوهر و شادروانکی دیبای رومی به روی تخت‌ پوشیده و چهار بالش از شوشه زربافته و ابریشم آکنده مصلی و بالشت پس پشت و چهار بالش دوبرین دست و دوبر آن دست و زنجیری زر اندود، از آسمان خانه صفه آویخته تا نزدیک صفه تاج و تخت را درو بسته و چهار صورت رویین ساخته بر مثال مردم و ایشان‌ را بر عمودهای انگیخته از تخت استوار کرده چنانکه دست‌ها بیازیده و تاج را نگاه‌ می‌داشتند و از تاج بر سر رنجی نبود که سلسله‌ها و عمودها آن را استوار می‌داشت و زیر کلاه پادشاه بود. و این صفه را با قالی‌ها و دیباهای رومی به زر و بوقلمون به زر بیاراسته‌ بودند و سیصد و هشتاد پاره مجلس زرینه نهاده هر پاره‌ای یک گز درازی و گزی خشک‌تر پهنا و بر آن شمام‌های کافور و نافه‌های مشک و پاره‌های عود و عنبر و در پیش تخت‌ اعلی پانزده یاقوت زمانی و بدخشی و زمرد و مروارید و پیروزه و در آن بهاری خانه خوانی‌ ساخته بودند به میان خوان کوشکی از حلوا تا به آسمان خانه و برو بسیار بره... »همچنانکه گفته شد سلاطین غزنوی قسمت اعظمی از تزئینات، جواهرات و سایر مصالح فاخری را که بیهقی در بالا به آنها اشاره کرده است یا در اغلب دربارها و بناهای‌ دیگر خود از آنها استفاده می‌کردند، مدیون غنائم جنگی یا هدایا و پیش‌کش‌های‌ شاهزادگان خراجگزار هند بودند. مثلا سلطان محمود از غنائم(طلا، جواهر و سایر مصالح‌ فاخر)سفر جنگی خود به قنوج و مهره در ساختن و تزئین چند تا از کاخ‌ها و مساجد و مدارس خویش در غزنه استفاده کرد. بحث مفصل و مستقل عتبی از مسجد جامع غزنه و فرمان سلطان محمود پس از بازگشت از لشکرکشی قنوج در تعریض و تزئین بسیار با شکوه و مجلل آن شاهد دیگری است در زمینه مذکور. پیکره‌ها و تندیس‌های هندی‌ای‌ که در سال‌های اخیر در غزنه یافته شد شاید حاکی از آن است که غزنویان این تندیس‌ها را به یادگار پیروزی در جنگ در کاخ‌های خود نصب می‌کرده‌اند.