خاطرات -آثار جنگ جهانی دوم و توسعه پنجشرکت بزرگ غلات-۴
چگونه جهان نانخوار شد
در سال ۱۹۵۰، از هر پنج آمریکایی، هنوز یک نفر در روستا زندگی میکرد. گوردون روث در ۱۸ آوریل ۱۹۵۳، در روزنامه «نیشن» چنین اظهار عقیده کرد: «کشاورزان گندمزارهای شمال میدلوست، معین خواهند کرد که در سال ۱۹۵۴، کنگره آمریکا به سمت جمهوریخواهان متمایل خواهد شد یا به سمت دموکراتها.»
دولت در سیستمی گرفتار شده بود که در آن، کشاورزان همواره مقادیر هنگفتی غلات تولید میکردند و آنها را به دولت میفروختند. در حالی که کشورهای دیگر به اندازه کافی پول نداشتند که این مازاد را بخرند. رویدادهای گوناگونی باعث بهوجود آمدن این تنگنا شدند. اول اینکه، بنزین جای چاودار را به عنوان مهمترین سوخت ماشینهای کشاورزی گرفت. به این سبب، میلیونها هکتار زمینی که سابقا در آن چاودار کاشته میشد، برای تولید غلات دیگر آزاد شدند. دوم اینکه، در نتیجه به کار بردن کود شیمیایی و بذرهای اصلاحشده، بازدهی کشت ذرت، بهسرعت افزایش یافت، به قسمی که متوسط تولید در هکتار، از ۵۰ پیمانه به ۷۵ پیمانه و سپس در پایان دهه ۱۹۶۰ به ۲۰۰ پیمانه رسید. تقاضای داخلی آمریکا فقط قسمتی از این مازاد را میتوانست جذب کند. بنابراین موجودی پایانناپذیر و ارزانقیمت ذرت، به افزایش تولید گوشت کمک کرد و باعث شد که مصرف «استیک» بسیار فزونی گیرد. هر گاو، تا زمانی که به کشتارگاه برده شود، لااقل یک تن ذرت مصرف میکند. این یکی از موارد واقعی «اتلاف غلات» است. برای آنکه هر راس دام، ۵۰۰ گرم گوشت اضافه کند، باید ۵/۳کیلو غلات مصرف نماید. این رقم در مورد طیور و خوک، به ترتیب ۵/۱کیلو و ۲کیلوگرم است، اما آمریکا، در آن زمان آن قدر غلات داشت که خوراک دامها را تامین کند و چون ذرت ارزان بود، مقدار مصرف «استیک» در ایالاتمتحده بسیار بالا رفت.
همچنین اشتهای آمریکاییان و میل آنان به خوردن گوشت دام و طیور، باعث بهوجود آمدن «معجزه سویا» در دوره پس از جنگ گردید. پیش از سال ۱۹۲۰، سویا عملا در آمریکا کشت نمیشد. وزارت کشاورزی این کشور هرگز به کشت این فرآورده توجه نکرده بود، زیرا بیشتر کشاورزان، گیاهانی کشت میکردند که از لحاظ نیترات غنی باشند و به این ترتیب زمین فرسوده را پس از «برگردان» قوت بخشند، ولی متخصصان دامداری کشف کردند که این نوع لوبیای زردرنگ روغنی، دارای ۳۰درصد پروتئین است و به عبارت دیگر در مقایسه با گوشت گاو یا ماهی، دو برابر - در مقایسه با تخممرغ، دو برابر، و در مقایسه با شیر، یازده برابر بیشتر پروتئین دارد.
از جانب دیگر، اگر سویا را با ذرت مخلوط کنند و به عنوان خوراک به دامها و طیور دهند، گوشت آنها بیشتر خواهد شد و به این وسیله، هزینههای دامداری و مرغداری کاهش خواهند یافت. از این گذشته، آمریکا از لحاظ زمین و مقدار آفتاب، برای کشت این «لوبیای معجزهکننده» بسیار مساعد بود.
اما به نظر تعیینکنندگان استراتژی، در وزارت کشاورزی آمریکا و در دو شرکت کارگیل و کنتینانتال، راهحل مساله اضافه تولید، کاملا روشن و ساده بود. راهحل این بود که وسایلی به کار برده شوند تا ملل دیگر نیز به شیوه آمریکاییان غذا بخورند. اگر میلیونها نفر آسیایی، به جای خوردن برنج، به خوردن نان بپردازند، اضافه گندم آمریکا جذب خواهد شد. همچنین، اگر کشورهای غنی، برای تغذیه دامها و طیور خود، هر سال از آمریکا ذرت و سویا بخرند، مسلما تراز پرداختهای آمریکا تعادل خواهد یافت. چنانکه رویدادها نشان دادند، همه این نقشهها تحقق پذیرفتند.
کم بودند کسانی که به عواقب این وابستگی به آمریکا فکر کنند. در عوض، افراد بسیاری برای توجیه سیاست ایالاتمتحده، در پی یافتن دلیل و شاهد بودند و از جمله استدلال میکردند که: نان، از لحاظ مواد غذایی، بسیار غنی است و سیستم غذایی سالم، حتما باید گوشت در بر داشته باشد و این سیستم غذایی موجب خواهد شد که مردم آسیا رشد بیشتر یابند و قویتر شوند و آمریکا نیز، از لحاظ طبیعی دارای مزایایی است که میتواند با استفاده از آنها، انبار غلات دنیا گردد.
آثار سیاسی، دیپلماتیک، اقتصادی و اجتماعی سیاست آمریکا برای تشویق صادرات غلات، چه از لحاظ منفی و چه از لحاظ مثبت، بسیار قابلملاحظه بود. پس از جنگ جهانی دوم، ملل بسیاری که در شرایط اقلیمی مساعد برای کشت گندم زندگی نمیکردند، به خوردن نان عادت نمودند. این ملل، برای ارضای این عادت، ناچار شدند که آرد و گندم وارد کنند. تاثیر فاتحان در فرهنگ و عادات اقوام و ملل مغلوب، پدیداری است که در سراسر تاریخ با آن روبهرو میشویم؛ ولی به ندرت دیده شده است که فاتحان تا به این اندازه برای تغییر شیوه تغذیه نه تنها ملل مغلوب بلکه مردم سراسر جهان کوشیده باشند. هنگامی که ژنرال مک آرتور به وارد کردن گندم به ژاپن اشغال شده پرداخت، نان، تقریبا در این کشور ناشناخته بود. تا آن زمان، ژاپنیها گندم را، بهخصوص برای ساختن رشته به کار میبردند. اما از آغاز اشغال ژاپن، گندم برای تهیه نان و تغذیه مردم و بهخصوص جهت تغذیه کودکان در مدارس، به کار برده شد و ملت ژاپن که این غذا را برای نخستینبار میچشید، آن را مطابق میل و ذائقه خود یافت. در تایوان نیز تبلیغات ژنرال چان کایشک به مدافعه از واردات گندم پرداخت و این شعار را سر داد که: «خوردن گندم، خدمتی است به وطن!»
البته شیوه غذا خوردن آمریکاییان، فقط به این دلیل در جهان رواج نیافت که چند نفر بوروکرات مایل به انجام دادن این کار بودند؛ بلکه همان گونه که در اروپا در مدت انقلاب صنعتی در قرن نوزدهم پیش آمده بود، تغذیه مردمان شهرهای آسیا و آمریکای لاتین با گندم آسانتر بود. اما تردیدی نیست که مسوولان آمریکایی نیز در این کار نقشی داشتند. وابستگان وزارت کشاورزی آمریکا در کشورهای خارجی، وظیفه معلوم و معینی در پیش داشتند و آن، «توسعه بازار غلات آمریکا» با استفاده از همه وسایل بود.
ارسال نظر