دادگاه شیخ الاسلام زاده -۳
داستان بانک رفاه کارگران
شیخ الاسلامزاده وزیر بهداری شاه در جریان محاکمه خود و در زمانی که میخواهد از کارنامه خود دفاع کند، ناگزیر به مجادله و مناظرههایش به سایر وزیران میپردازد.او میگوید که در دولت دشمنان زیادی داشته و آنها برای این که خواستههایشان توسط وی اجابت شود، او را تحت فشار قرار دادهاند. وی به دخالتهای نصیری اشاره میکند که میخواست به زور از بانک رفاه کارگران برای هژیر یزدانی وام بگیرد و او زیر بار نرفته است. وی در جایی دیگر به اختلافش با دکتر اقبال اشاره میکند و .....
من چند نفر از اسامی افرادی که در آن موقع، در آمریکا بودند و دسترسی نداشتم نوشتم. اینها از من سوال کردند که آقا با سازمان امنیت همکار هستی یا نه؟ من در آنجا نوشتم یک پزشک هستم. من با کمال میل همکاری پزشکی خود را ادامه خواهم داد. متاسفانه در کیفرخواست مقابل همکاری سه تا نقطه گذاشتند. البته مربوط به ۱۲ سال قبل است که من یادم نمیآید که چه نوشتهام و چیزی به من نشان داده نشده است.
ساواک در سال ۵۲ گزارش داده است که فلانی پاداش میگیرد. جناب رییس امروز تمام مدارک ساواک در اختیار شما است. اگر کسی پولی از ساواک گرفته برای شما کاملا روشن است.
موقعی که من وزیر شدم اولین روز هویدا به من گفت که یک لیست تو بده برای معاونین و یک لیست هم سازمان برنامه میدهد و یک لیست هم ساواک میدهد. من لیست را دادم و معاون سازمان امنیت عطاپور آمد پیش من و گفت ما مخالف بودیم که هویدا تو را بیاورد. ولی هویدا با اختیار خودش تو را آورده اینجا و صلاح این است که دو تا از افراد ما را در لیست خود بگنجانی.
من اسامی که فکر میکنم یادم هست، دکتر صدر نامی بود که معاونش بود که اول در حزب ایرانیان بود و بعد وارد مجلس شده بود. دکتر ذکا بود و سه چهار نفر دیگر را به من داد. من هیچ به ایشان نگفتم و فردا رفتم پیش هویدا و گفتم اگر قرار بر این است که من معاون ساواکی داشته باشم، دیگر کار نمیکنم.
هویدا گفت: ساواکیها مخالف آمدن تو بودند و من تو را آوردم. این کار را نکنی با تو مبارزه خواهند کرد. گفتم چه بهتر که من الان بروم. هویدا با اصرار زیاد، ولی من حاضر نشدم که یک نفر از ایشان را بیاورم و ساواک مبارزهاش را شروع کرد. گزارشهای پشت سر هم به تمام مقامات دادند. به یکی از معاونین من صد رقم دزدی نسبت داده بودند. شاه دستور داده بود که بازرسی شاهنشاهی رسیدگی بکند. رسیدگی کرده بود و در هر صد مورد نوشته بود دروغ است و آخر سر یک صفحه اضافه کرده بود که علت گزارش ساواک به این است که ایشان معاون شیخالاسلامزاده است و ساواک دارد فلانی را میکوبد. این گزارش در نخستوزیری و بازرسی شاهنشاهی موجود است.
دومین گزارشی که ساواک به نخستوزیری داد، این بود که بیمههای اجتماعی و بانک رفاه کارگران ورشکسته است و قدرت پرداخت ندارد. نخستوزیر آمده در جلسهای به تمام مسائل مالی رسیدگی شد. معلوم شد که بانک رفاه کارگران موقعی که ما آمدیم صد هزار تومان سرمایه داشته، حالا یک میلیون سرمایه دارد. بیمه اجتماعی موقعی که ما رفتیم، ۲میلیارد تومان سرمایه داشت که به ۱۰میلیارد تومان رسیده بود و وصولی به چندین برابر رسیده بود.
هژبر یزدانی به بانک رفاه کارگران مراجعه کرده بود و درخواست سیصد میلیون تومان وام داشت. آقای مجیدی در آن موقع رییس بانک رفاه کارگران بود و به من گزارش داد و من گفتم به هیچ وجه چنین وامی به کسی نمیدهیم. فردای آن روز هرمز قریب و بعد از آن نصیری به من تلفن زد که این وام را بدهید. گفتم تیمسار این وام را نمیتوانم بدهم. نصیری گفت به صلاح تو است. گفتم که نمیتوانیم و اگر اصرار زیادی دارید من باید به نخستوزیری گزارش بدهم. چون من چنین جراتی ندارم فورا برگشت و گفت راستی شنیدهام که بانک رفاه کارگران هم میرود به وزارت کار.
فردای آن روز یا در کیهان یا در اطلاعات آزمون در مصاحبه اعلام کرد که وزارت کار بدون بانک رفاه کارگران نمیشود و باید بیاید اینجا... بلافاصله رفتم نزد هویدا و گفتم این وزیرت است و ساواکی و این هم نصیری اگر قرار باشد که من زیر این فشارها قرار بگیرم آماده کار کردن نیستم. بهادری وزیر اطلاعات را صدا کرد و فردای آن روز دستور دادند که در همان روزنامه همان جا که چاپ شده بود، جواب بدهند که بانک رفاه کارگران وابسته به وزارت بهداری است و کسی حق ندارد راجع به این مساله حرفی بزند و به نصیری هم گفتند با بانک رفاه کارگران کاری نداشته باشد.
دکتر شیخالاسلامزاده در پایان دفاعیات خود از کابینه شریف امامی یاد کرد و اظهار داشت بیشترین وزرای ساواکی در کابینه شریف امامی عضویت داشتند. تعدادی از این وزرا عبارت بودند از ودیعی، آزمون، نهاوندی، باهری، گنجی و مژدهی که برای خود کمیتهای تشکیل داده بودند. دکتر مژدهی پس از اینکه وزیر بهداری شد طبقهبندی دارو را لغو کرد، در حالی که من آن را به وجود آورده بودم.
دکتر شجاعالدین شیخالاسلامزاده وزیر پیشین بهداری و بهزیستی در رژیم منحط سابق، در پنجمین جلسه دادگاه انقلاب اسلامی به دفاعیات خود ادامه داد و به سوالات مطروحه در دادگاه انقلاب پاسخ گفت: در این گزارش بخش نخست دفاعیات و پاسخهای شیخالاسلامزاده را به سوالات دادستان در پنجمین جلسه دادگاه ملاحظه میکنید.
نماینده دادستان: در دفاع از کیفر خواست صادره از طرف دادسرای انقلاب اسلامی تهران علیه آقای دکتر شجاعالدین شیخالاسلامزاده مطالبی را برای روشن شدن حقایق و برای روشن شدن ذهن ملت ایران به عرض دادگاه محترم میرسانم:
برخلاف آنچه متهم در دادگاه اظهار داشته و ادعایش درباره مبارزه با مقامات اجرایی و مبارزه غیرمستقیم با ساواک- طبق دلایل و مدارک و طبق اقرار خودشان این اظهارات قابل قبول نیست، دکتر شیخالاسلامزاده در زمان دانشجویی در حزب توده ایران فعالیت داشته و بعد متاسفانه از این کار در نزد رژیم ابراز انزجار کرده و تعهد همکاری با ساواک را داده است، آقای دکتر این انزجار را در تاریخ ۲۷/۷/۲۳ به مقامات رژیم اعلام داشته است. و در روزنامهها هم به چاپ رسیده است و بعد در یک مصاحبه با ساواک دکتر شیخالاسلامزاده به این سوالات ساواک جواب میدهد:
شما حاضر به همکاری با سازمان امنیت ایران هستید که در برخورد با افراد مشکوک جریان را به سازمان اطلاع دهید:
با کمال میل حاضرم و ضمنا حاضرم همکاری خودم را که مدتی است به طور انفرادی انجام میدهم باز ادامه دهم.»
آقای دکتر شیخالاسلامزاده شما که میگویید من در زمان دانشجویی خدماتی کردهام شما با این سند خودتان را دربست در اختیار ساواک قرار دادهاید. هدفهای ساواک برای شما که قبل از سال ۳۳ فعالیت نداشتهاید روشن بوده و شما دقیقا در جریان مبارزات مردم ایران با ساواک منحوس بودهاید.
حیف و میل اموال مردم
درباره اینکه آقای دکتر شیخالاسلامزاده ادعا کردهاید یک مسلمان متعهد هستید و اظهار داشتهاید که برای اولینبار در زندان قرآن را با ترجمهاش و نهجالبلاغه را خواندهاید اعمال شما نشاندهنده آن است که هیچ نزدیکی با مسائل اسلامی نداشتهاید، در صورتی که با شغل مهم و خطیری که داشتید لازم بود آگاهیهای لازم را نسبت به اسلام میداشتید و واقعا یک مسلمان معتقد بودید. از طرفی در قانون اساسی ما ذکر شده است که شرط وزارت، مسلمان بودن است. البته مسلمان بودن نه به لفظ، بلکه مسلمانی که معتقد به حقایق اسلام باشد و عمل به فرایض اسلامی و شما در زمانی که وزارت بهداری رژیم گذشته را به عهده داشتهاید در تمام جنایات رژیم گذشته سهیم و شریک بودید. از نظر دادگاه قابل قبول نیست که شما بگویید دستم کوتاه بود و کاری نمیتوانستم انجام بدهم. کافی نیست. کمترین کاری که میتوانستید و باید میکردید کنارهگیری از وزارت بود. اما راجع به مسائلی که در کیفر خواست و از طرف دادسرا عنوان شده متاسفانه در زمان وزارت این آقای دکتر- به قدری از بودجه ملت ایران حیف و میل شده که به معدودی از آنها در پروندههایی که وجود دارد در محضر دادگاه محترم اشاره میکنم.
گزارش آقای سیاوش شریفی در تاریخ ۸/۹/۵۷ به بازپرسی شعبه ۱۷ دیوان کیفر که قرارداد مذکور در تاریخ ۱۷/۹/۵۷ بدون انجام هیچگونه تشریفات رسمی مناقصه انجام شده و مبلغ قرارداد ۴۱میلیون و نوزده هزار دلار بوده است که از محل حق بیمه کارگران تامین و پرداخت و مبلغ مذکور یکجانبه توسط شرکت «یی،بی،اس» برآورد و محاسبه شده است و این موقع نماینده دادستان متن قراردادی را که وزارت بهداری با شرکت مزبور بسته بود در دادگاه قرائت کرد و از آن به عنوان نمونهای از دست و دلبازی و حیف و میل کردن پول توسط دکتر شیخالاسلامزاده یاد کرد. دکتر شیخالاسلامزاده در پایان قرائت متن این قرارداد توسط نماینده دادستان در مقام دفاع از خود گفت:
از نظر قوانین مملکتی معاون مسوولیت مستقیم دارد. آقای نقابت دوشغل داشت، یکی معاونت تامین اجتماعی که کارهای هماهنگی را در وزارتخانه انجام میداد و دومین شغل ایشان مدیرعامل و رییس هیاتمدیره سازمان تامین اجتماعی بوده است. سازمانی است که با قانون تشکیل شده و کاملا مستقل است و مثل تمام سازمانهای دیگر مملکتی- وزیر، رییس مجمع شورا و تشکیلدهنده و ادارهکننده امور جلسات آن است.
رییس دادگاه: آیا بودجههایی که برای کارهای مختلف در نظر گرفته میشده با نظر و تایید وزیر بوده یا نه؟
شیخالاسلامزاده: بله مسوولیت آن با وزیر است، ولی بودجه سازمان اجتماعی به هیچوجه ارتباطی با بودجه وزارت بهداری ندارد. مساله این قرارداد که مربوط به خرید کامپیوتر بوده دست من نبوده و سازمان تامین اجتماعی طرف قرارداد بود.
رییس دادگاه: ریاست همه سازمانهایی که وابسته به وزارت بهداری بوده با شما بوده در مورد همه کارهایی که در این وزارتخانه انجام شده شما در مقابل دولت و دولت در مقابل ملت مسوول است، شما در این قرارداد- یک آمریکایی اجنبی را هم از طرف وزارت بهداری نماینده کردید و هم از سوی شرکت طرف قرارداد به عنوان نماینده قبول کردید که طرف هم از توبره بخورد و هم از آخور. سوال این است که شما چرا این کار را کردید که این شخص آمریکایی هر طور که میخواهد ببرد و بدوزد و بیتالمال را به جیب خودش و شرکت آمریکایی بریزد و شما به عنوان وزیر میگویید اطلاعی نداشتهام.
همچنین چرا میبایست اجازه بدهید آقای نقابت به عنوان معاون شما هرگونه که میخواهد رفتار کند؟
شیخالاسلامزاده: آقای سیاوش شریفی یکی از افرادی بود که به علت خلافکاریهای مالی از وزارتخانه اخراج شده است و حالا که ایشان به سرکار بازگشته است این گزارش سرتاپا غرضآلود را علیه من تهیه کرده است من در مورد مطلبی میتوانم اظهارنظر کنم که اطلاع داشته باشم.من باید گزارش آقای شریفی را که به شما رسیده است. ببینم. مسلم است که یک وزیر، مسوولیت کلی وزارتخانهاش را دارد، ولی یک وزیری که حدود ۳۵ سازمان مختلف از نقاط مختلف و پراکنده مملکت را در اختیار دارد امکان دخالت در کارهای اجرایی اینها را ندارد. نه قانون اجازهاش را داده و نه من میتوانستم مثلا به آقای نقابت دستور بدهم، کسی را استخدام بکن یا اخراج کن. این سازمان در وزارت بهداری نیست، ایشان دو پست دارد، در پست معاونت تامین اجتماعی کاملا تحتنظر من بود.
آقای حاکم شرع اگر همین آقای سیاوش شریفی واقعا حسن نیت داشت و انساندوست بود، به جای اینکه حالا این گزارش را برای شما بنویسد باید همان موقع با من که وزیرش بودم در میان میگذاشت. آنوقت اگر من اقدام نمیکردم، حرفی بود. همین الان اگر یک نفر در استان بلوچستان کار خلافی بکند که مربوط به وزارت بهداری و بهزیستی بشود وزیر از کجا خبردار میشود؟
دادگاه: شما باید به عنوان یک وزیر افراد درستکار و امین به مردم را در راس کارها قرار میدادید؟
خیانت دکتر اقبال
شیخالاسلامزاده: من حتیالامکان سعی میکردم آنچه را که از عهدهام ساخته است، انجام بدهم. همین اورژانس تهران. من در ماشینم بیسیم اورژانس داشتم که دو کانال داشت؛ یکی به آمبولانسها وصل میشد، یکی هم به بیمارستانها. تمام مکالمات را گوش میکردم و همه را ضبط میکردم. من به شما عرض میکنم از روزی که سیستم اورژانس گذاشته شد یک بیمار اورژانس پشت در نماند. دستور دادم، گفتم اگر بیماری بیمه است، پولش را ما میدهیم و برای اولینبار ما بیمارستانهای بیمهای را بازکردیم و آن را در خدمت اورژانس بیماران بیبضاعت قرار دادیم. میتوانید آمار بگیرید که چند نفر بیمار بیبضاعت در این مدت درمان شدند.
من دکتر اقبال را بزرگترین جانی سیاسی و طبی این مملکت میدانم. ایشان بود که به زور و فشار شاه قوانین پزشکی را از نظام پزشکی گرفت، تنبیهات پزشکی را از نظام پزشکی گرفت و تمام قدرت وزارت بهداری را گرفت و وزارت بهداری را تبدیل کرد به یک لولوی سرخرمن.
مدارک من موجود است، بروید ببینید من چطور با این شخص به جنگ پرداختم. فکر میکنید که من عواقب این کار را نمیدانستم. نصایح دوستانم به من این بود که میگفتند: آقا با این درگیر نشو. تمام جلساتی را که ایشان میرفت، تکیه کلامش فقط دکتر شیخالاسلام بود و بدگویی به من. آیا به خاطر من بود که به آقایان دکتر مصطفوی و دکتر ذکاء و رزمآرا رای داده شد؟ یک فرد کثیف بود که شخص کثیفی مثل دکتر مصطفوی را به نظام پزشکی بردند، چرا؟ برای اینکه میهمانی دو هزار نفری را در باشگاه دکتر اقبال داد. آقای رییس اینها در دلهای من است. یک تعداد زیادی از این حرفها را قبول دارم، ولی چه کسی مقصر است؟ گذشتهها، من مگر با نظام پزشکی نجنگیدم؟ مگر من با دکتر اقبال نجنگیدم؟ آقای دکتر، شما بگویید اگر در آمریکا پزشکی خلاف کند، دکترها جمع میشوند و دربارهاش نظر میدهند؟ این دکتر باید به دادگاه معرفی میشد. دکتر اقبال دکانی درست کرده بود به نام نظام پزشکی.
پیشنهاد من این بود، سه نفر پزشک، سه نفر قاضی و سه نفر از نظام پزشکی با هم به درد دل مردم برسند، ولی نظام پزشکی اختیارات را گرفته بود. وزارت بهداری کارهای نبود، افکار عمومی از بیمه ناراضی بود. راست است بیمه کارهای نبود فقط واسطه پرداخت پول بود. اطبا بیمه را قبول نکردند، پول اضافی میگرفتند. آقای دکتر اقبال اجازه نمیداد ما کارهای باشیم.
رییس دادگاه: پس چرا شما اینقدر فشار میآوردید؟ از مردم این پول را میگرفتید و واسطه میشدید برای گرفتن این پول و تسلیم آن به قدرتهایی که این چنین علیه ملت و خلق بودند؟
شیخالاسلامزاده: آن چیزی که بیمه بود دو قسمت بود؛ یکی مساله بازنشستگی و یکی بیمه درمانی بود، ثانیا این فشار را من نمیآوردم، این خود مردم بودند، روزنامهها را ببینید، کارگران فریاد میزدند چرا ما بیمه نیستیم، تاکسیرانان فریاد میزدند چرا ما را بیمه نمیکنید، این مردم فشار میآوردند تا بیمه میشدند. میخواستند بروند در بیمارستانهای لوکس بخوابند، در حالی که ما این بیمارستان را درست کردیم برای اینکه جوابگو باشیم ولی همیشه در مقابل ما غولی به نام نظام پزشکی بود که مانع از این میشد خدمات خود را درست انجام دهیم.آقای رییس دادگاه، اولینبار فشار من بود که وزارت آموزش و پرورش را وادار کردیم هیچ کودکی را به مدرسه نپذیرد، مگر اینکه دفترچه واکسیناسیون داشته باشد. در تمام روستاها کودکان پرونده پزشکی داشتند و مرگومیر بچههای ما رسیده است به ۶۵ در هزار. هنوز روستاهای ما آب لولهکشی ندارد، هنوز بهداشت ندارد. کجای دنیا ۲درصد از بودجه مملکت خرج درمان و بهداشت میشود. حداقل باید ۱۰درصد را به این کار اختصاص میدادند، شما نمیدانید بیمارستان رضا پهلوی در حالی که بهترین کادر پزشکی را همیشه داشته، چه فجایعی در حق مردم کرده است.
رییس دادگاه: آقای دکتر، شما مسائل را به طور اجمال مطرح میکنید و از پاسخهایی که باید بدهید طفره میروید، مثلا شما تا به حال برای بیماران مسلول چه کردهاید؟ چه مرجع بهدرد بخوری را برای آنها تدارک دیدهاید؟ مثلا ما میدانیم که وقتی بیمار مسلول به پزشک مراجعه میکند، به دلیل فقر فرهنگی از دارویی که به وی داده شده، استفاده نمیکند و پشت در بیمارستان داروها را بر زمین میریزد و در نتیجه بیماری خودش را به دیگران هم انتقال میدهد و شما که مسوول بهداشت مردم بودید، در اینباره چه کردید؟ سازمان بهداشت جهانی توصیه میکند که سل سرپایی درمان نشود، با کدام امکانات، در حالیکه شما میدانید سلهای فعال بین یک سال تا یک سال و نیممصرف دارویی نیز دارد، چه تضمینی وجود دارد که فلان بیمار در فلان درمانگاه کردستان یک پاکت قرصی را که شما به وی میدهید مرتب مصرف کند؟ چرا این همه کودک فلج شدند؟
ارسال نظر