تاریخ غلات- آثار جنگ جهانی دومو توسعه پنج شرکت بزرگ غلات-۱
قرار ملاقات در کاخ لوریه
متن حاضر از کتاب غولهای غلات ترجمه امیرحسین جهانبگلو برداشته شدهاست. این کتاب درسال ۱۳۶۳ ترجمه و نویسنده آن دن مورگان است. در پایان جنگ جهانی دوم، ایالاتمتحده آمریکا در تولید غلات مقام نخست را به دست آورد، بیآنکه آمریکاییان بخواهند برای احراز این مقام کوشش و تلاش خاصی کرده باشند. وزارت کشاورزی و «سازمان مواد غذایی زمان جنگ۲»، که بازرگانی غلات و سهمیهبندی تولید داخلی و توزیع مواد غذایی و غلات را در مدت جنگ زیر کنترل خود داشتند، نیازهای به غلات را در دوران پس از جنگ، بسیار کم برآورد کرده بودند. مسوولان با به خاطر آوردن تولید اضافی پس از جنگ جهانی اول، سیاست دیگری به کار بستند. در آخرین سالهای جنگ اول، حکومت آمریکا عملیات «گازاهول۳» را آغاز کردند. هدف این عملیات عبارت بود از بهکار بردن غلات به عنوان سوخت در لوکوموتیوها، همچنین دولت تقریبا همه ذخایر گندم خود را به دامداران فروخت.
اما جنگ ۱۹۴۵-۱۹۳۹، تقریبا همه کشاورزی اروپا و آسیا را نابود ساخته بود. زمینهای کشاورزی فرانسه، ایتالیا و آلمان خیلی بیشتر از جنگ اول آسیب دیده بودند و در شهرهایی که بر اثر بمبارانهای پیاپی ویران شده بودند، هزاران نفر گرسنه برای یافتن یک لقمه نان دست نیاز به سوی سربازان دراز میکردند.
برای مقابله با این وضع بسیار دشوار، به هوشیاری و کاردانی فوقالعادهای نیاز بود. دولت آمریکا، مقادیری پول و اعتبار در اختیار دولتهای اروپایی قرار داد تا آنان بتوانند غذای موردنیاز مردم گرسنه خود را فراهم آورند.
ولی تنها این وسیله کافی نبود، بلکه لازم بود آمریکا غلات لازم را برای پاسخ گفتن به این نیازها در روستاهای خود تولید کند. برای به انجام رساندن این منظور، دولت مامورانی به روستاها فرستاد تا میزان تولید را از راه دادن جایزه به روستاییان بالا برد.
سرانجام، ایالاتمتحده توانست با مشکل مقابله کند: در سالهای میان ۱۹۴۹-۱۹۴۵، نیمی از مبادلات جهانی گندم به وسیله این کشور انجام گرفت.
کشتیهای مملو از غلات، به نام سازمان ملل متحد یا برنامه مارشال، مرتبا به سوی اروپا و آسیا در حرکت بودند و زندگی را برای صدها میلیون نفر مردم چین و ژاپن و آلمان و اوکراین و مجارستان و کره و فیلیپین و غیره قابلتحملتر ساختند و از بروز قحطی در شهرها و روستاها جلوگیری کردند.
تولید مواد غذایی در آمریکا، هم بر قدرت سیاسی این کشور افزود و هم باعث شد در اروپای غربی بیثباتی اقتصادی پدید نیاید و نفوذ شوروی متوقف گردد. آیا در آن هنگام، از نظر آمریکا پیشرفت کمونیسم، خطری بسیار جدی بود؟ این پرسشی است که مورخان هنوز درباره آن گفتوگو میکنند و به آن پاسخ قطعی ندادهاند. ولی در این امر شکی نیست که مواد غذایی آمریکا موجب گردید که غرب با مشکل اروپای شرقی روبهرو نگردد.
این تفاوت وضع، هنوز هم میان غرب و شرق اروپا موجود است. در اروپای غربی وفور و فراوانی وجود دارد، در حالی که کشورهای شرق اروپا با سختی معیشت و کمیابی دست به گریبانند.اما موضوع شگفتانگیز این است که در همان دوران که طی آن، دنیا آمریکا را به عنوان یگانه ابرقدرت در زمینه تولیدات کشاورزی میشمرد، از نظر بازرگانی غلات دوران درخشانی به حساب نمیآید. در این دوران شرکتها به اجبار، مانند موسسات دولتی عمل میکردند و نه مانند موسسات بازرگانی.
گو اینکه کمک به اجرای برنامه وسیع و بزرگ دولت در مورد توزیع مواد غذایی، برای آنها سود فراوان داشت، ولی آنها در مدت اجرای این برنامه، آزادی سابق خود را از دست داده بودند و مهار کار به طور مستقیم در دست سازمان مواد غذایی زمان جنگ بود و دولت از طریق کمکهای مالی به اروپا، کار شرکتها را به طور غیرمستقیم کنترل میکرد.
معهذا منافع دولت آمریکا، همانند منافع شرکتها، ایجاب میکرد که سیستم آزادی بازرگانی پیش از جنگ دوباره هرچه زودتر برقرار گردد. از آغاز سال ۱۹۴۸، در منطقه میدل وست کوههایی از غلات فروخته نشده هر روز ارتفاع بیشتر مییافتند. مسوولان واشنگتن از مشاهده این وضع دچار نگرانی گشتند.مقامات دولتی میکوشیدند تا راهحلی برای رفع این مشکل بیابند. از طرف دیگر، کاسه صبر شرکتها نیز کمکم لبریز میشد و آنها میخواستند هرچه زودتر از زیر بار کنترل دولت آزاد گردند. زیرا بازارهای آزاد به آنها امکان میداد که از وسایل حملونقل، دستگاههای ارتباطی و سیستمهای اطلاعاتی خود سودهای بیشتری به دست آورند و از تغییرات قیمتها، بیشتر و بهتر استفاده کنند.
اما از جانب دیگر، امکان توسعه بازارهای جدید، به علت تنگدستی بسیاری از کشورها میسر نبود. آمریکا مازاد قابلملاحظهای غلات تولید میکرد، ولی ثبات قیمتها نوعی عدمتحرک در بازارها بهوجود آورده بود. در برابر این وضع، تقریبا همه شرکتهای بزرگ کوشیدند فعالیتهای خود را متنوعتر سازند و در زمینههای جدید که سوددهی آنها بیشتر از بازرگانی غلات بود، آغاز به کار کنند.
پییر لویی - دریفوس که هیچ گاه برای بازرگانی غلات شور و شوق وافری نداشت، به تجدید سازمان کشتیهای بارکش خود و توسعه آنها پرداخت. او، به عنوان قهرمان جنگ به پاریس بازگشت. در زمان جنگ، او در ارتش فرانسه آزاد، خلبانی میکرد. در ماموریتهای بمباران پایگاههای V یک و سایر هدفهای استراتژیکی واقع در فرانسه و آلمان شرکت جسته و به پاس خدمات خود، مهمترین نشان فرانسه آزاد را دریافت کرده بود. هنگامی که او به تجدید سازمان امپراتوری قدیم خانواده لویی-دریفوس پرداخت، از داشتن این نشان فواید فراوان برد.
ارسال نظر