بر بال بحران - بخش پایانی
برخی کاستیهای کتاب
بخش اول نقد و تاملی برکتاب بربال بحران- زندگینامه سیاسی دکتر علی امینی- که توسط ایرج امینی به رشته نگارش درآمدهاست، دیروز منعکس شدو اما امروز بخش دوم و پایانی آن...
مسعود سیفیاعلا
بخش اول نقد و تاملی برکتاب بربال بحران- زندگینامه سیاسی دکتر علی امینی- که توسط ایرج امینی به رشته نگارش درآمدهاست، دیروز منعکس شدو اما امروز بخش دوم و پایانی آن...
چند مورد اشتباه
نویسنده کتاب «بر بال بحران» البته در مواردی دچار اشتباه شده و در تدقیق اتفاقات دقت نمیکند. به طور مثال درچند نکته به پیمان سهجانبه ۱۳۲۰ در کنار تعهد ۱۹۴۳ میپردازد و آن دو را از هم تفکیک نمیکند، حتی توضیح هم نمیدهد که پیمان سهجانبه چه بوده و تعهد ۱۹۴۳ چیست. اگر تعهد سه کشور آمریکا، انگلیس و شوروی در خصوص حفظ حاکمیت ایران مدنظر است که چنین تعهدی در سال ۱۹۴۳ در کنفرانس تهران برابر با آذرماه ۱۳۲۲ زمان نخستوزیری سهیلی اتفاق افتاده و ربطی به سال ۱۳۲۰ ندارد. در غیر این صورت پیمان سهجانبه باید تشریح شود. در صفحه ۲۱۰ شرح دیدار عبدالحسین اعتبار، وزیر پست و تلگراف و تلفن دولت شریف امامی (۱۳۳۹) با سفیر انگلیس ارائه شده و نوشته شده است که «دکتر اعتبار گفت که به گمان نخستوزیر علت اصلی امتناع شاه از سپردن مسوولیت بیشتر به وزیران خود، نگرانی او از دخالتهای آمریکا و شوروی برای سرنگون کردن رژیمش است. چنانچه سه قدرت بزرگ تعهد ۱۹۴۳ [منظور پیمان سهجانبه ۱۳۲۰ است] خود را تجدید کنند...» ملاحظه میشود آنچه که داخل کروشه نوشته شده با اصل موضوع منطبق نیست. وگرنه باید توضیح بیشتر داده شود در صفحه ۱۹۱، آنجا که نمایندگان منتخب اولین دور انتخابات مجلس بیستم در سال ۱۳۳۹ به امر شاه ناچار به استعفای دستهجمعی میشوند «شرکتکنندگان در جلسه قلم و کاغذ به دست گرفته، روی کاغذهای حزب ملیون چنین نوشتند «نظر به مصلحتاندیشی شاهنشاه آریامهر...» صحت لقب شاه در آن روزگار مورد تردید است، زیرا چنین عنوانی تا آنجا که نگارنده به خاطر دارد هنگام تاجگذاری شاه در سال ۱۳۴۷ به وی اعطا شد.نویسنده همچنین در صفحه ۲۰۵ در اشاره به نام مهندس رحمتا... مقدم وی را نماینده مراغه میخواند و حال آنکه نام کامل وی مهندس رحمتا... مقدم مراغهای بوده و البته نماینده مراغه هم نبوده است، بلکه در دومین دور انتخابات مجلس بیستم از سوی مردم میاندوآب به نمایندگی مجلس شورای ملی انتخاب شده بود.یک اشتباه ویراستاری را هم باید به این موارد افزود، آنجا که در صفحه ۴۶۸ به ورود چستر بولز به تهران برای تقدیم دعوتنامه جانافکندی به شاه اشاره میکند اشتباها تاریخ ۲۱ بهمن ۱۳۴۱ را ذکر میکند که مسلما این تاریخ غلط بوده و سال ۱۳۴۰ درست است.
چند مورد نقص
کتاب «بر بال بحران» اما در مواردی از شرح اطلاعات بیشتر راجع به کاریر سیاسی و اقتصادی دکتر امینی بازمیماند و خواننده را با چندین سوال بیپاسخ رها میسازد. نخست اینکه در این کتاب با وجود آنکه به معاونت وزارت دارایی دکتر امینی در دولت فروغی (۱۳۲۰) و سهیلی اشاره میکند، اما اطلاعاتی که بیانگر اولویتهای وزارت دارایی در آن موقع بوده باشد، ارائه نمیشود. همچنین در زمان معاونت نخستوزیری قوامالسلطنه (۱۳۲۱) که مصادف با بدترین دوران اقتصادی از حیث قحطی و تورم فوقالعاده آن زمان بود، هیچ سندی یا مدرکی که دالبر مقابله دولت با این وضعیت بوده باشد، ارائه نمیشود و در نتیجه خوانندهای که کنجکاوانه به دنبال حوادث خونین ۱۷ آذر ۱۳۲۱ میگردد تا ببیند بالاخره دولت برای رهایی مردم از گرسنگی چه تدبیری اتخاذ میکند، حداقل در این کتاب نمیتواند پاسخ سوال خود را دریابد. دوم آنکه امینی به عنوان وزیر اقتصاد دولت مصدق، چه تدابیری برای رهایی از تنگنای مالی آن دولت اتخاذ کرده، در این کتاب منعکس نیست. میدانیم که دولت دکتر مصدق موفقترین دولت ایران در سالهای بعد از جنگ جهانی دوم از حیث ساماندهی اقتصاد ملی بدون نفت بوده و تنها دولتی است که تراز صادرات غیرنفتی را به نحوی قابلتحسین مثبت کرده بود. آیا دکتر امینی در این طرحریزی موفق سهیم بوده است یا نه؟
سومین مورد نقص، اما حکایت قرارداد موسوم به «امینی-بیچ» است که کنسرسیوم چهارجانبه را بعد از ملی شدن صنعت نفت و در زمان حکومت کودتا، یعنی زمان نخستوزیری سپهبد زاهدی جایگزین شرکت نفت انگلیس و ایران کرد که به عقیده بسیاری نوعی خیانت به آرمان ملی تلقی شد.اما ناظران سیاسی و کسانی که به شرایط سیاسی، اقتصادی و مالی کشور در آن سالهای بسیار سخت تاریخی واقف بودهاند، آن قرارداد را تنها راه گریز از مخمصه خوانده و گفتهاند که در آن روزگار قراردادی بهتر از آن میسر نبود.شرح مذاکرات امینی در این ارتباط اصلا در کتاب بر بال بحران نیامده و نویسنده تنها به این نکته اکتفا کرده است که به دلیل برخی جنبههای فنی آن مذاکرات و آن قرارداد، باید در فرصت دیگری به آن پرداخت.و بالاخره دولت دکتر امینی که با دوره طولانی فترت مجلسین روبهرو شده بود، واضع یک سری قوانین مترقی از جمله قانون اصلاحات ارضی بود که در کتاب مزبور مفصلا تشریح شده است.بهتر آن بود که برخی دیگر از قوانین مصوب دولت امینی، از جمله قانون بازنشستگی کارمندان نیز در این میان شرح داده میشد تا خواننده کتاب به تصویر جامعتری از دوران صدارت کوتاه وی دست مییافت.
***
در سال ۱۳۵۶ که نگارنده به عنوان خبرنگار حوزه آموزش عالی در محافل دانشگاهی رفتوآمد داشته و با تحلیلگران سیاسی و منتقدان جدی دولت در ارتباط بوده است، بارها شاهد بوده که چگونه شایعه روی کار آمدن امینی از سوی آنها مطرح بوده و خیلیها وی را صالحترین فرد برای اصلاح امور میدانستند. دولت هویدا به روشنی در مقابل مشکلاتی که در آن روزگار «حاصل از تنگناهای پیشرفت سریع» خوانده میشد، مستاصل شده بود و نمیدانست که در برابر بارزترین مظاهر فساد مالی، اداری و فرهنگی جامعه چگونه باید بایستد. در همان موقع شایعه سقوط دولت و احتمال روی کارآمدن دکتر امینی در همه جا پیچیده بود و مخصوصا در محافل دانشگاهی با توجه به شایعات سیاسی روز گفته میشد که اگر شاه به آمدن امینی رضایت دهد،عمق استیصال وی از شرایط موجود روشن خواهد شد. هویدا در مردادماه سال ۵۶ پس از ۱۲سال و اندی صدارت از مسند نخستوزیری استعفا کرد و به جای وی جمشید آموزگار که هیچگونه حسن شهرتی نداشت بر منصب نخستوزیری نشست. یک سال بعد، درست در زمانی که زبانههای انقلاب شعلهور شده بود و نزدیک شدن به چنان شعلهای کار هر کسی نبود. شاه در انتخابی بدتر شریفامامی را به نخستوزیری منصوب کرد... اما برای اولین بار بعد از حدود ۱۶ سال روز هشتم آبانماه ۱۳۵۷ بوده است که شاه حاضر به دیدن دکتر امینی شده و او را در سختترین روزهای حیات خود به حلقه مشاورانش درآورده است. در حالی که روز هشتم آبانماه دیگر هیچگونه راه گریزی برای رژیم باقی نمانده بود و جریانات چند روز بعد از آن که منجر به کشتار دانشآموزان و دانشجویان دانشگاه تهران در روز سیزدهم آبانماه شد و متعاقب آن حوادث خشونت بار روز چهاردهم آبان منجر به استعفای شریف امامی و روی کار آمدن دولت نظامی ارتشبد غلامرضا ازهاری شد، برای سیاسیونی مثل علی امینی کافی بود که در مقابل پیشنهاد شاه برای تشکیل دولت از قبول هر مسوولیتی اجتناب کند.این رفتوآمد دولتها و مباحثی که در کاخ نیاوران با شاه و حلقه مشاورانش انجام گرفته و ملاقاتهایی که در آن روزها بین امینی و شخصیتهای مذهبی و انقلابی به قصد کمک به شاه از سوی امینی صورت پذیرفته، به طور کاملا مختصر به صورت یادداشتهای امینی در فصل آخر کتاب بر بال بحران منعکس است که به نظر نگارنده از ارزش تاریخی برخوردار نیست. متاسفانه دکتر امینی این یادداشتها را بسیار مختصر نوشته و از آن همه صحبت و مذاکره و مشاوره با شاه و اطرافیان وی و حتی شخصیتهای انقلابی نظیر آیتالله طالقانی، آیتالله دکتر بهشتی و مهندس بازرگان انجام داده هیچ نکتهای که ارزش تاریخی داشته باشد خبری نیست. ای کاش دکتر امینی در واپسین سالهای عمر خود که در خارج از ایران زندگی میکرد به جای شرکت در جلسات ضدانقلابیون یا تشکیل «شورای مشروطه» در گوشهای مینشست و تحلیل خود از یک دنیا اتفاقات و وقایع تاریخی حیات سیاسی خود را مینوشت و به یادگار به نسل آتی میسپرد.
ارسال نظر