تاریخ نفت جهان -مروری بر ماجرای واگذاری امتیاز نفت شمال-۲
سیدضیاء، قوامالسلطنه و آمریکا
پیروزی انقلاب روسیه در اکتبر ۱۹۱۷، رهبران به شعفآمده شوروی را بر آن داشت تا تمامی امتیازات غیرمشروعی را که در عهد تزاری، به زور و اجحاف از ایران گرفته بودند، به شکل یکجانبه ملغی کنند تا تاریخ معاصر ایران برای نخستین بار، شاهد لغو یک امتیاز استعماری، بدون تحمیل هزینه جانی و مالی به ملت ایران باشد.در این میان، خوشتاریا که تبعه دولت گرجستان بود، بهعنوان یک شهروند گرجی-و نه یک نفر روس- به این فکر افتاد که بهمنظور یافتن خریداری برای امتیاز خود، راهی اروپا شود. این فرد پس از مدتها سرگردانی در پایتختهای اروپایی، سرانجام توانست نظر مساعد متولیان شرکت نفت انگلیس و ایران را نسبت به خرید امتیاز نفت شمال ایران جلب کند.انگلیسیها که پس از انقلاب اکتبر شوروی خود را در نفت ایران بیرقیب میدیدند، برای قانونی جلوه دادن فعالیتهای نفتی خود در ایران اقدام به تاسیس شرکتی به نام «شرکت نفتهای شمال ایران» کردند. دولت انگلیس برای جبران لطف دوستان گرجی خود، حمایت بیسابقهای از اعلام استقلال گرجستان و جدایی آن از شوروی کرد تا از این طریق، عدم ارتباط قضیه «نفت شمال ایران» را با دولت روسیه سابق و شوروی پس از انقلاب، به اثبات برساند، اما این حرکت موذیانه انگلستان، بینتیجه ماند و با پیوستن گرجستان به اتحاد جماهیر شوروی در سال ۱۳۰۰ بهانه شرکت نفت انگلیس و ایران مبنی بر گرجی بودن خوشتاریا، از دست رفت و نخستین اقدام دولت انگلستان تحتپوشش شرکت مذکور برای بهدست آوردن نفت شمال ایران نافرجام ماند.
استعمار پنهان
برنامهریزی حکام لندن برای طراحی و اجرای بحرانی به نام کودتای سوم اسفند ۱۲۹۹ سناریوی تازهای را در ایران رقم زد که اگر به پیروزی میرسید، در سایه دولتی به ظاهر مستقل و ملی، انگلستان به تمام اهداف و مطامع خود درخصوص نفت ایران، دست مییافت.
هدف استعمارگران انگلیسی در ایران، اجرای برنامه استعمار پنهان به جای استعمار آشکار بود تا مبادا رقبای جدی خود(شوروی و آمریکا) را دچار حساسیت کند.
کودتای رضاخان علیه سلسله قاجار، تاریخ سیاسی ایران را وارد مرحلهای تازه کرد که سرنوشت نفت ایران را نیز تحتتاثیر فراز و فرودهای خود قرار داد. موج مخالفت مردم ایران با سیاستهای روسیه و انگلیس در مواجهه با این کشورها، زمینه را برای ورود آمریکا به عنوان «قدرت سوم» در معادلات سیاسی ایران فراهم کرد.
کمرنگ ساختن نقش دو کشور انگلیس و روسیه، حرکتی بود که از روزگار امیرکبیر دنبال میشد، اما این دو کشور استعمارگر هرگز اجازه ورود قدرتهایی مانند فرانسه، آلمان و... را به عرصه سیاسی ایران نمیدادند.
اما در دوران افول حکومت قاجار، میرزا حسنخان مشیرالدوله، داعیه تجدید سازمان نظام مالی آشفته کشور و بازسازی اقتصاد آن را سر داد و به بهانه مقابله با رقابت انحصاری روس و انگلیس، دست خود را به سمت قدرتی به نام آمریکا دراز کرد تا این کشور نیز در پس نقابی به نام «سیاست درهای باز» و نیز تحت لوای حمایت از ملل استعمارزده جهان، خود را وارد حوزه سیاست و مراوده با ایران کند.
ملت و دولت ایران در بازخورد تنفر شدید از دو قدرت استعماری روسیه و انگلیس، از ماجرای نزدیکی به آمریکا حمایت کردند و این مقدمهای شد تا «حسین علا»، وزیرمختار ایران در واشنگتن، با صدور بیانیهای تمایل ایران را برای واگذاری امتیاز نفت در ۵ منطقه شمالی کشور به مقامات یا شرکتهای نفتی آمریکا اعلام کند.
خبر تمایل ایران برای واگذاری امتیاز نفت شمال به شرکتهای آمریکایی، دولت انگلیس را بر آن داشت تا در آبانماه ۱۲۹۹ نماینده شرکت نفت انگلیس و ایران را بهمنظور دریافت امتیاز نفت در ایالات خراسان و آذربایجان-که جزو توافقنامه خوشتاریا محسوب نمیشد- راهی ایران کند. طبیعی بود که واکنش آمریکاییها نیز در این مورد، منع ایران از انجام هرگونه مذاکره درباره نفت شمال باشد.
هنگامی که انگلیسیها دریافتند که ایران در غیاب نماینده دولت و شرکتهای آمریکایی، حاضر به مذاکره نیست، برای فشار به دولت ایران، به ترفندی تازه دست زدند، به این ترتیب که رییس هیاتمدیره شرکت نفت انگلیس و ایران به دفتر کمیته نفت ایران در لندن اطلاع داد که به دلیل تعویق گفتوگو درخصوص امتیاز نفت شمال از سوی ایران، این شرکت امتیاز دولت ایران را بابت ماجرای «دارسی» پرداخت نخواهد کرد.
به این ترتیب دولت ایران بار دیگر دست به دامان حامی جدید خود [آمریکا] شد و از این کشور تقاضای دریافت وام کرد.اما اولین مراحل مذاکره ایران و آمریکا برای تخصیص وام ۱۰میلیون دلاری، با جرقه کودتای سوم اسفند ۱۲۹۹ به محاق فراموشی سپرده شد و سیدضیاءالدین طباطبایی، پس از در اختیار گرفتن زمام کشور به عنوان مهرهای کلیدی و عنصری وفادار به قدرتهای قبل، علم مخالفت با آمریکا را برافراشت. حاصل مخالفت عملی سیدضیاء، تعویق ۳ ماهه مذاکرات نفت ایران و آمریکا بود، اما سقوط دولت ضیاء در سوم خرداد ۱۳۰۰ و روی کار آمدن قوامالسلطنه -دوست بیچون و چرای سیاستهای آمریکا در ایران- بار دیگر، جهت اوضاع را به نفع این قدرت نوپا تغییر داد.
قوام، فرصت را غنیمت شمرد و از طریق علا، وزیرمختار خود در واشنگتن پیشنهاد آغاز مذاکرات محرمانه با شرکتهای آمریکایی درخصوص انعقاد نفت شمال را ارائه داد.
ارسال نظر