ماجرای خارج از محدوده و آلونک‌نشین‌ها

ماجرای «خارج از محدوده» و «داخل محدوده» در اواخر دهه ۱۳۵۰ و در زمانی که نیک پی شهردار تهران بود، در آن دوران به یک موضوع داغ تبدیل شد. براساس آنچه که شهرداری تهران مجری آن بود، ساخت و ساز در بخش‌هایی از تهران ممنوع شده بود و شهرداران وقت با سرسختی و استفاده از همه امکانات مانع می‌شدند. نیک‌پی در جریان محاکمه خود وقتی به این مساله می‌رسد، انکار می‌کند که افرادی کشته شده‌اند و می‌گوید فقط یک نفر کشته شد که آن هم تقصیر هویدا بود. شخصی که در محاکمه نیک پی حاضر است، می‌گوید: پس از اینکه ماجرای ساخت و ساز به کشته شدن چند نفر منجر شد، نیک‌پی به بازرس شعبه ۱۲ آن زمان تلفن زد و...

دادگاه: یک نمونه‌اش بزرگراهی که زمین‌های اطرافش پرت بود و آبادانی نداشت، اما بعد از این که شما شاهراه را کشیدید در اطرافش شهرک‌هایی ساخته شد و با قیمت‌های سرسام‌آوری به مردم واگذار شد از جمله شهرک غرب و ....

نیک‌پی: شهرک غرب که در بزرگراه شاهنشاهی نبود.

دادگاه: بزرگراه که بود.

نیک‌پی: آن بزرگراه را سازمان برنامه ساخته است.

عضو دیگر دادگاه: به هر حال باید بگویم که آقای نیک‌پی آدم دروغگو و کلاهبرداری است، ما شما را متهم می‌‌کنیم به کلاهبرداری با این اعتبار و با این تصریح و این تعبیر که شما به عنوان شهردار تهران بودجه‌ای داشتید: وظایفی داشتید که آسفالت کنید، لکه‌گیری کنید، خیابان بکشید، آشغال‌ها را جمع کنید، پاکسازی کنید و غیرذالک، درست است؟

نیک‌پی: و کارهای دیگر .....

دادگاه: و کارهای دیگری در محدوده وظایف شهرداری آمدید گفتید بیایید عوارضی بدهید به عنوان عوارض شهرداری.

نیک‌پی: من اول سه سال قبل از این که شهردار تهران شوم....

دادگاه: به هر حال شما عمل می‌کردید این را، بنابراین باید برای این عوارض اضافی که می‌گرفتید کار اضافی هم می‌کردید، درست است؟

نیک‌پی: بله

دادگاه: ولی شما با این عوارض اضافی، هیچ کار اضافی نکردید، اما همان وظایفی را که یک شهرداری قبل از وصول این عوارض انجام می‌داد، شما هم انجام می‌دادید، شما خودتان می‌دانید که در این شهر ۴میلیونی یا ۵میلیونی محل‌‌هایی داریم که مردم خاک و زمین را کنده‌اند و رفته‌اند زیر آن و نشسته‌اند، خانه‌هایی در محل‌های بزرگی وجود داشت که از مقوا ساخته شده بود، حصیر پاره و پوشال بود و در آن زندگی می‌کردند، شهری داشتید که تمام خیابان‌های مرکزی و خیابان شمیران پر از چاله، پر از کنده‌‌کاری در سطح آسفالت یا خیابان‌های بدون آسفالت و شما آمدید با پررویی تمام اعلام کردید هر کس در این شهر یک چاله پیدا کند، ما به او جایزه می‌دهیم و بعد گفتید این شهر یکی از زیباترین شهرهای خاورمیانه است، در حالی که نه تنها زیباترین شهر خاورمیانه نبود بلکه یکی از زشت‌ترین شهرها بود، با این زبان از مردم پول گرفتید، جریمه را هم به آن بستید، مردم را ترساندید، پول‌ها را گرفتید و با شرکایی که در شرکت سهامی شهرداری تهران داشتید، بلع فرمودید.

ما شما را به این جهت کلاهبردار می‌دانیم، حالا اگر صحبتی دارید بگویید.

نیک‌پی: بنده فرمایشات جنابعالی را تکذیب می‌کنم و توضیح عرض می‌کنم.

دادگاه‌: آقای نیک‌پی در زمان شما آیا در خیابان‌ها چاله بود یا نبود؟

نیک‌پی: اجازه بفرمایید توضیح بدهم.

دادگاه: بفرمایید.

نیک‌پی: عوارض نوسازی در سال ۴۵ در زمان آقای عبدالرضا انصاری تصویب شد و به مرحله اجرا درآمد. جمع عوارض نوسازی در سال اول ۱۲۰میلیون تومان بود که فکر می‌کنم در سال آخر به ۲۵۰میلیون تومان جمعا برآورد شده بود، این مساله بزرگراه ونک به بزرگراه شاهنشاهی مربوط می‌شد.....

دادگاه: شما باز بر می‌گردید به زمان آقای انصاری، شما زمان خودتان را بگویید بهای بنزین را کی افزایش داد و سایر عوارض را که افزایش داد؟ و گفتید بزنید توی سر مردم و تا می‌توانید از آنها عوارض بگیرید.

نیک‌پی: بنده اصلا هیچ کجای کار نبودم، دولت بود، از جیب شهرداری.

دادگاه‌: شما پیشنهاد کردید.

نیک‌پی: من اصلا پیشنهاد نکردم، اگر آقای مجیدی آمد گفت بنده پیشنهاد عوارض به زمین کردم، هر چه می‌خواهید بفرمایید.

دادگاه: این جریمه‌های ۵۰۰ تومانی و ۱۰۰۰ تومانی را کی پیشنهاد کرد؟

نیک‌پی: بگذارید من این را اول عرض کنم، اصلا بنده نگفته‌ام در تهران چاله وجود ندارد، آقای علی پاداش مخبر کیهان آمد از من توضیحاتی راجع به آسفالت خواست، من گفتم اگر روی آسفالت نو حفاری برای آب و برق نشود، این آسفالت ۱۲ سال دوام می‌آورد، ولی علت این چاله‌ها این است که وقتی در آن حفاری می‌کنند، آب ‌زیر آسفالت نفوذ می‌کند و آسفالت را از بین می‌برد، ایشان گفت اگر آسفالت را نکنند، شما حاضرید بگویید که چاله نداریم؟ بنده گفتم اگر جایی را ما آسفالت کردیم و رویش کنده‌کاری نکردند بنده تعهد می‌کنم در آسفالت‌های جدید یک چاله هم پیدا نشود، ایشان سرتیتر کیهان را آن‌طور نوشت که بنده تلفن کردم و ایشان گفت حالا دیر شده است- بیایید روبه‌رو کنید- تازه بعد هم من در انجمن شهر جریان را تکذیب کردم، اینکه می‌فرمایید کلاهبرداری، باید اولا معلوم شود پولش از کجا آمده.

دادگاه: از جیب شهرداری رفته است.

نیک‌پی: اگر بنده یک قران به ثروتم اضافه شده یا یک دینار ارز خارج کرده‌ام، اگر یک دانه آجر روی آجر خانه‌ام گذاشته‌ام، شما حق دارید.

این پولی که آمده به شهرداری تا دینار آخر صرف شهر تهران شده و یک مقدارش هم صرف مسائل رفاهی ۱۵-۱۴ هزار کارگر عمرانی شهر تهران شده که بدبخت‌ها با ماهی سیصد تومان زندگی می‌کردند و آخر سر حقوقشان به ۱۲۰۰ یا ۱۵۰۰ تومان رسید.

دادگاه: ۱۵۰۰ تومان بود؟

نیک‌پی: فکر می‌کنم ۱۲۰۰ یا ۱۵۰۰ تومان این آخری‌ها رسیده بود.

دادگاه: شما به خواهر زنتان چقدر می‌دادید؟

نیک‌پی: کدام خواهرزنم؟

دادگاه: از بودجه سری

نیک‌پی: آنچه حقوق مدیرکل فنی بود یا آنچه سایر مدیرکل‌ها می‌گرفتند، مخصوصا دقت می‌کردم یک قران اضافه نباشد و اینها از صبح تا نصف شب کار می‌کردند و روزهای شنبه و چهارشنبه تا ساعت ۱۰ شب جلسه داشتیم که در این جلسات اینها هم شرکت می‌کردند و اضافه‌کار می‌گرفتند و این خواهر زن بنده در آمریکا در یک دانشکده تدریس می‌کرد.

دادگاه: خانم دکتر اعتمادزاده که یکی از صمیمی‌ترین دوستان خانم نیک‌پی هستند هر دوی آنها بیکار شدند، گفته می‌شود به خانم اعتمادزاده در شش ماه اول سال گذشته چندصدهزار تومان به عنوان پاداش از بودجه اختصاصی و محرمانه شهرداری پرداخت شده است.

نیک‌پی: اگر ایشان چندصدهزار که هیچ حتی یک قران از بقیه شهرداران مناطق بیشتر گرفته‌اند شما درست می‌گویید. فکر می‌کنم سه چهار هزار تومان بود.

دادگاه: در سال ۳۶ معادل سی‌وهفت میلیون تومان بودجه سری شما بود.

نیک‌پی: ابدا و اصلا.

نیک‌پی: بودجه ما برای آسفالت در حدی بود که فقط می‌توانستیم آسفالت‌ها را نگهداری کنیم، حتی نمی‌توانستیم آسفالت را نوسازی کنیم، ناچار از جای دیگری می‌زدیم که بتوانیم یک مقداری نوسازی کنیم.

دادگاه: اگر بودجه شما کم بود و شما نتوانستید این را به دادگاه ثابت کنید یا در انجمن شهر بگویید، وقتی که آقای عمر و زید گفتند شهرداری هیچ‌وقت به وعده خود عمل نکرده چرا باید اعتبار تخصیص یافته حتی یک درصد را به مصرف برسانید.

نیک‌پی: قربان روزی که نطق مرا نوشتند این همه روی نوار ضبط شده و موجود است.

دادگاه: همه روی نوار ضبط است.

نیک‌پی: صد در صد.

دادگاه: شما ده سال وزیر و شهردار تهران بودید، روزنامه‌ها هم با شما دشمن بودند و حالا هم می‌گویید انجمن شهر را قبول ندارید.

نیک‌پی: من کی گفتم قبول ندارم؟

دادگاه: شما انجمن شهر را قبول نداشتید؛ اما همین انجمن شهر شما را تایید می‌کرد از شما انتقاد می‌کرد و برای شما سه ماه پاداش هم می‌نوشت که ما «مهر لاستیکی هستیم.»

نیک‌پی: قربان یک نفر که در انجمن شهر اعتراض می‌کرد روزنامه‌ها تیتر می‌زدند که انجمن شهر مخالفت کرد. من هم یک بار روزنامه‌نویس‌ها را جمع کردم و گفتم بنویسید یک نفر مخالفت کرد، ننویسید انجمن شهر مخالفت کرد.

دادگاه: در مورد خواهر زن شما سه بار آقای نادرخانی رای گرفت تا اکثریت آرا را به دست آورد.

نیک‌پی: من که در آن موقع شهردار نبودم، گفتم وقتی در انجمن شهر یک نفر مخالفت می‌کرد، روزنامه‌ها تیتر می‌زدند انجمن شهر مخالفت کرد.

دادگاه: پس موافق شما بودند؟

نیک‌پی: بله.

دادگاه: پس با شما مخالف نبودند.

نیک‌پی: من نگفتم با من مخالف بودند.

دادگاه: به هر جهت مسائل زیادی اینجا مطرح شده است که شما نخواستید آنها را قبول کنید.

نیک‌پی: من قبول ندارم.

دادگاه: حقیقت این است که مردم ایران و تهران شما را بارها محکوم کرده‌اند و حتی رژیم گذشته هم شما را طرد کرد و به جای شما شخص دیگری را به شهرداری تهران برگزید.

نیک‌پی: بپرسید چرا دیگری را گذاشت؟

دادگاه: برای این که شما شکست خوردید و شما خیانت کردید، خیانتی که سال‌های سال هم که بگذرد جبران‌پذیر نخواهد بود.

نیک‌پی: چه خیانتی کردم؟ باشد تا روزی که جنابعالی و همه مردم چراغ به دست بگیرند و دنبال شهرداری بگردند که برای آنها ۶۸ پارک ایجاد کند، یک‌میلیون متر اراضی جنوب شهر را آباد کند، ۱۸ رشته شاهراه بسازد، ۳۰ پارکینگ ایجاد کند، ۲۰ پل بسازد و غیره و غیره...

دادگاه: آقای نیک‌پی!

نیک‌پی: بله.

دادگاه: شما دستور تخریب ساختمان‌ها و آلونک‌های خارج محدوده را صادر کردید؟

نیک‌پی: من نکردم، دولت کرد.

دادگاه: بسیار خوب دولت دستور صادر کرد و شما اجرا کردید. اینها رفتند و مرتکب قتل شدند و تعداد مصدومین حادثه را که بردند به پزشکی‌قانونی کشیک شب به دستور شما ننوشت که این مصدوم دارد می‌میرد، نوشت که این شخص خودش را به مریضی زده و تمارض می‌کند. رفتند دادسرا و شما به بازپرس مربوطه تلفن کردید و فشار آوردید که متهمان را آزاد کنند. هر چه کردید به وسیله دادستان وقت که مرحوم شد به جایی نرسید. پرونده به دادگاه جنایی رفت، صدها هزار تومان برای هر یک از این متهمان از بودجه شهرداری به بازماندگان مقتولین پرداختید تا رضایت دادند.

نیک‌پی: تمام دروغ است هر چه که گزارش کردند.

دادگاه: گزارش نبوده است، خودم شاهد بودم.

نیک‌پی: قربان اینکه می‌گویید دروغ محض است. من به هیچ دکتری در این مورد تلفن نکردم بیاورید با آن دکتری که می‌گویید روبه‌رو کنیم.

جریان از این قرار است که ۱۲۰ آلونک در طی ۵ سال خراب شده که من هم مرتب به دولت اعتراض می‌کردم و گزارشات هم موجود است، بفرمایید بیاورند.

دادگاه: اعتراض چه فایده‌ای دارد. وقتی شما به آن دستورات عمل می‌کردید.

نیک‌پی: به من گزارش شد که موقع تخریب دعوا کردند و یک نفر با چاقو کشته شد. فقط یک نفر بنده قبلا دستورالعمل صادر کرده بودم به هنگام گذراندن قانون محدوده و خارج محدوده موقعی که می‌خواهند جایی را تخریب کنند، باید شهرداران منطقه حضور داشته باشند و حتی در یک مورد که شهردار منطقه ۴ حضور نیافته بود، او را احضار کردم و سه ماه هم زندانی شد و کسی که چاقو کشیده بود ۸ سال زندانی شد و حتی یک دینار هم برای مواردی که می‌فرمایید از بودجه شهرداری مصرف نشد.

دادگاه: آقای نیک‌پی شما خانه‌های خارج محدوده را تحویل کمیسیون ماده ۱۰۰می‌دادید؛ چرا این قانون شامل آقای بهزاد عشقی که کنار همان آلونک‌ها که شما خراب کردید، یک کاخ سفید ساخته و چرا شامل حال آقای پویان نشد که در خارج از محدوده قصر ساخته است؟

نیک‌پی: پویان را جواب دارم. عشقی را نمی‌دانم؛ چرا که در سال ۴۷ بود. زمان تصدی آقای شهرستانی بود و عطاءا... خسروانی بر شهرداری بود که انجمن شهر محدوده و خارج از محدوده را تصویب کرد. یک مصوبه در همان محدوده گذراند که هر کس در خارج محدوده ۵ سال ساختمانی مخروبه دارد، می‌تواند آن را خراب کند و آن را نوسازی کند؛ برای اینکه هدف آن برنامه این بود که جمعیت تهران زیاد نشود و این اعتقاد آقای خسروانی بود. آقای‌پویان هم عمارتی داشت که معادل آن پروانه گرفته بود و آن را نوسازی کرد؛ بقیه پروانه‌ها هم که صادر شد تماما خارج از شهرداری در شورای نظارت بر گسترش شهر تهران تنظیم و زیر نظر نخست‌وزیر با تصویب شورای نظارت و هفت وزیر عمل می‌شد.

دادگاه: مسوول این کارها کی بود؟

نیک‌پی: یک قسمت که راجع به رسیدگی به خارج محدوده بود، سازمان برنامه بود.

دادگاه: مجری محدوده کی بود؟

نیک‌پی: شهرداری.

دادگاه: پس مسوول تمام این اتفاقات شما بودید که در این مدت شهردار بوده‌اید.

نیک‌پی: در خارج محدوده بین ۵ سال و ۲۵ سال شورای نظارت بود که گاهی هم مرا احضار می‌کردند که من اعتراض می‌کردم.

دادگاه: چرا تو که شاهد این مسائل بودی استعفا نمی‌دادی؟ لابد برای غارتگری.

نیک‌پی: کدام غارتگری؟ یک مورد آن را بگویید.

دادگاه: شما مسوولیت خود را نمی‌توانید لوث کنید.

نیک‌پی: مسوولیت با هویدا بوده است.

دادگاه: شما رفتید زیرزمین را که یک مرد برای زندگی فرزندان خودش می‌ساخت که بتوانند در آن شب را به صبح برسانند و بچه‌های بزرگش مجبور نباشند شب پهلوی او بخوابند آن را روی سرشان خراب کردید.

نیک‌پی: من نکردم، هویدا کرد.

دادگاه: آیا هویدا گفت خراب کنید و بکشید.

نیک‌پی: شخص کشنده مجرم است.

دادگاه: نواری است که از مکالمات بین شما و هویدا که در آن نوار شما پرسیدید آقا شما گفتید که در اجرای مقررات ما باید برویم و این خانه‌ها را خراب کنیم. بعد چه می‌شود؟ گرفتاری می‌شود و ممکن است کسی هم کشته شود بعد ما چه باید بکنیم؟ هویدا می‌گوید کشته بشوند. به جهنم، درست است؟

نیک‌پی: هیچ یادم نیست.

دادگاه: نوار آن موجود است. می‌خواهید بدهیم گوش کنید. بعد از این مذاکرات که خودتان هم می‌دانستید ممکن است آدم هم کشته شود باز رفتید دستور تخریب دادید و آدم هم کشتید.

نیک‌پی: مسوول من نبودم. باید شهرداری منطقه‌ای که این حادثه در آن اتفاق افتاده در موقع تخریب حضور می‌یافت که نبود و این اتفاق افتاد و مجرم هم که چاقو زده بود به کیفر عمل خودش رسید.

دادگاه: شما به آقای رضایی بازپرس شعبه ۱۲ تلفن نزدید؟

نیک‌پی: خیر و مطلقا من تلفن نزدم.

دادگاه: من خودم آنجا حضور داشتم که شما تلفن زدید به بازپرس.

نیک‌پی: شاید کس دیگری بوده که تلفن زده.