خاطرات -مشکل بودجه و استعفای امینی-۵
دارو بخریم یا به ارتش بدهیم
این امر را از طریق مصاحبهای که بعد از سخنرانی با خبرنگار اطلاعات کرد، انجام داد: «چنانچه موفق نشوم کسر بودجه را تعدیل و با یک کسر معقولی کار بودجه را تمام کنم استعفا خواهم داد.» این اولین باری بود که دکتر امینی کلمه استعفا را به زبان میآورد.در حالی که پدرم مشغول گفتوگو با ورزشکاران و روزنامهنگاران در هتل دربند بود، جهانگیر آموزگار به طرف محل اقامت سفیر آمریکا رفت تا موضوع استعفا را به اطلاع او برساند:
هولمز علت استعفا را جویا شد. گفتم نظر من این است که بودجه جاری باید متعادل باشد، ولی اعلیحضرت زیر بار تعدیل بودجه ارتش نمیروند. مساله ما این است که شما آن ۳۰میلیون دلاری را که سال قبل برای کمک به بودجه ارتش داده بودید، امسال دیگر نمیدهید و من به عنوان وزیر دارایی نمیتوانم از عهده این کسری برآیم. هولمز پاسخ داد که کاری نمیتواند برای ما انجام دهد زیرا سال قبل به واشنگتن رفته و کمکهایی گرفته، مشروط بر اینکه دکتر امینی دست به یک سلسله اقدامات خاصی در جهت دموکراسی بزند که متاسفانه انجام نشده است و او روی این را ندارد که دوباره برود آمریکا و تقاضای کمک بکند.
به عقیده دکتر آموزگار:
آمریکاییها مثل همیشه درباره آنچه باید در ایران انجام شود بین خود اختلاف داشتند. یک عده معتقد بودند که باید در ایران دموکراسی برقرار شود و نخستوزیر بتواند مقداری از قدرت شاه را به خود اختصاص دهد و تنها کسی که میتواند از عهده این کار برآید دکتر امینی است و چون او موفق نشده این کار را انجام دهد، دیگر حمایت از او لزومی ندارد. عدهای دیگر معتقد بودند که اگر قدرت شاه ضعیف بشود ایران از هم میپاشد. به نظر میرسد که امثال رابرت کندی در گروه اول و وزارت خارجهایها در گروه دوم بودند. ولی من بهطور کلی از حرفهای هولمز این نتیجه را گرفتم که لااقل شخص او جزو گروهی بود که فکر میکرد دکتر امینی باید بیشتر در مقابل شاه میایستاد... جولیوس هولمز در تلگرافی که به تاریخ ۲۵ تیرماه به واشنگتن میفرستد درباره این ملاقات مینویسد:
دیروقت دیشب وزیر دارایی که به گفته خود طبق دستور نخستوزیر عمل میکرد به منزل من آمد که بگوید او و نخستوزیر امروز صبح شاه را خواهند دید و استعفای دولت را تقدیم خواهند کرد. آموزگار گفت که اساسا به خاطر سهم بزرگی که ارتش و وزارت فرهنگ به خود اختصاص دادهاند، قادر نشده بودجهای با کسری قابل کنترل ارائه کند. مستفاد میشد که امینی استعفای خود را تسلیم شاه خواهد کرد، اما اگر ایشان موافقت کنند بودجه ارتش را تقلیل دهند، به کار خود ادامه خواهد داد. اظهارات آموزگار درباره این موضوع هم مبهم بود و هم طفرهآمیز...
ساعت ۹ صبح روز ۲۵ تیرماه نخستوزیر و وزیر دارایی به حضور رییس مملکت شرفیاب شدند و گزارشی از آخرین بررسیها و تغییرات مربوط به بودجه و اقداماتی که برای تعدیل آن ضروری است، به عرض پادشاه رساندند. ایشان که به هیچوجه حاضر نبود زیر بار تعدیل بودجه ارتش برود به دکتر آموزگار میگوید: اگر مشکل فقط موضوع ۳۰میلیون دلار کمک آمریکاست، من نامهای به کندی مینویسم و درخواست این مبلغ را میکنم. شما آن را ببرید واشنگتن. وزیر دارایی میگوید: «مشکل این نیست. مساله این است که جریان بودجه ارتش مثل بهمن دائم بزرگ و بزرگتر میشود؛ به فرض که امسال هم تامین شود، سال بعد و سالهای بعد چه خواهد شد؟» در این هنگام شاه اظهار میدارد که در چنین شرایطی یا وزیر دارایی استعفا بدهد و دولت بماند، یا اینکه وزیر دارایی بماند و دولت استعفا بدهد. قبل از اینکه دکتر امینی حرف بزند، دکتر آموزگار میگوید بهتر است وزیر دارایی استعفا دهد و به هر حال در صورت افزایش بودجه وزارت جنگ و وزارت فرهنگ، قادر به تامین یک بودجه متعادل نیست و ترجیح میدهد که از کار کنارهگیری کند. بر نگارنده مسلم نشده که دکترامینی آن روز دقیقا کی استعفای خود را تقدیم میکند، اما یقین است که گفتوگوی زیر بین پادشاه و نخستوزیر صورت میگیرد:
دکترامینی: بودجه دو قسمت دارد؛ یک «الف» دارد یک «ب». «الف» درآمد قطعی دولت است و «ب» درآمد احتمالی. بنابراین اگر درآمد احتمالیای بود، میدهیم.
شاه: بله، شما از بودجه وزارت جنگ اینقدر زدید.
دکترامینی: تمام زائدش را من زدم؛ با نظر خود نظامیها. بنابراین آن بودجه واقعی است.
شاه: حالا بین خودمان، مال وزارت جنگ هر دو را «الف» بکنید.
دکتر امینی: حالا وزارت بهداری. ۱۵درصد آن را زدم و این فقط حقوق اداری است. یک شاهی برای دوا و درمان ندارد.
من چطور بگویم مال وزارت جنگ همهاش «الف» است؛ در حالی که دروغ محض است. من نمیتوانم چنین کاری بکنم. بنده استعفایم را نوشتهام.
شاه: این چیزی نیست، این کسر بودجه.
دکتر امینی: بله بنده هم میدانم، منتها این به نظر من استمرارا پیش میآید... من وزیر مالیه بودهام و میتوانم یکطوری «کاموفله» کنم [کلمه فرانسه برای سرپوش گذاشتن]...
شاه: خب بکنید.
دکتر امینی (به شوخی): من از مکه آمدهام و توبه کردم که مدتی دروغ نگویم. حالا هنوز در آن حالتم. بنابراین نمیتوانم.
شاه به خنده میافتد!
ارسال نظر