مشروح دادگاه غلامرضا نیک پی شهردار پایتخت در زمان شاه – ۱
رابطه بورژوازی کمپرادور و ترافیک تهران
پس از تعطیلی چند روزه دادگاه انقلاب در زمستان ۱۳۵۷، دادگاهها کار خود را از فروردین ۱۳۵۸ آغاز کرده و سران رژیم گذشته را به دادگاه آورده و محاکمه میکردند. آزادیهای فوقالعاده سیاسی در آن روزها به ویژه آزادی مطبوعات موجب شده بود که اکثریت حرفها و بحثهایی که در دادگاهها میان محاکمه کنندگان و محاکمه شوندگان ردوبدل میشد، عینا در مطبوعات درج شود. روزنامه اطلاعات در فروردین ماه ۱۳۵۸، متن محاکمه سران رژیم گذشته را در هر شماره خود چاپ میکرد. غلامرضا نیک پی یکی از نامدارترین و پرحاشیهترین شهرداران تهران در اواخر حکومت شاه بود که در اواخر عمر رژیم گذشته دستگیر و در زندان به سر میبرد. نیک پی در سالهایی که شورای اقتصاد در حضور شاه برگزار میشد حضور داشت و از اقتصاد ایران اطلاعات خوبی اندوخته بود. علاوه بر این مدیریت ارشد پایتخت طی چند سال موجب شده بود که او از کم و کیف سیاستهای اقتصادی رژیم گذشته اطلاعات کافی داشته باشد.
آنچه در این صفحه میخوانید عینا از روزنامه اطلاعات ۲۷ فروردین ۱۳۵۸ اخذ شده است.
دادگاه: خواهش میکنم خودتان را معرفی کنید و تخصصتان را بفرمایید.
نیک پی: غلامرضا نیکپی، دکتر در اقتصاد
دادگاه: خواهش میکنم درباره ثروتتان از منقول و غیرمنقول.....
نیکپی: تا سال ۱۳۲۹ من هیچ نداشتم. در سال ۱۳۲۹ مادرم فوت کرد و مقدار قابل توجهی اموال به من رسید. از جمله املاکی بود در فریدن اصفهان و در لنجان اصفهان که این اموال با این که من رفتم انگلستان و در آنجا تحصیل میکردم و مادرم هم که آمده بود در انگلستان و همانجا فوت کرد، برای مدت ۶ سال و اندی که در انگلستان بودم همان طور بیسرپرست بود، وقتی برگشتم قبل از این که بشود سر وصورتی به آنها داد، اصلاحات ارضی آنها را گرفت و با پول آنها و پسانداز خودم ۲۵۰۰ متر زمین خریدم از قرار متری ۱۷۲تومان و به همین جهت هم در سند انتقال نوشتم، در حالی که قیمت منطقهای ۶۰تومان بود. دارایی من محدود بود به همین منزل تا یک سال و چند ماه پیش که پدرم فوت کرد و اموال قابل توجهی از پدرم ماند که به من و سه برادرم و یک خواهر و نامادریم رسید که اسنادش موجود است.
دادگاه: در خارج چی؟
نیکپی: در خارج هیچی نداشتم.
دادگاه: یک شایعه بود که بعد از این که شما از شهرداری کنار رفتید در حدود ۵۰۰ یا ۶۰۰میلیون تومان پول از فرودگاه مهرآباد هنگام خارج شدن همراهتان بود و بعد که دستور توقیف شما از طرف شاه صادر شد، بعضیها گفتند این پول را دربار گرفت و بعضیها گفتند معلوم نشد چه شد و متعاقبا مورد لطف مجدد قرار گرفتید و سناتور شدید. این شایعهای بود که صحت و سقماش معلوم نیست و این مدتها مورد بحث مردم بود و بعد هم شما سناتور انتصابی شدید، خواهش میکنم بگویید در اینباره اصولا چه نظری دارید؟
نیکپی: اولا من قبل از این شایعه سناتور شدم. در این فاصله پدر من فوت کرد و من پدرم را بردم اصفهان که به خاک بسپارم، عده کثیری در آنجا بودند، از جمله تمام روسای ادارات و روحانیون از جمله حضرت آیتا... خادمی تشریف آوردند که نماز میت گذاشتند و من اصلا فرودگاه مهرآباد نبودم، تحقیق بفرمایید اگر بنده در آن موقع پاسپورت گرفته بودم، اگر بنده در فرودگاه مهرآباد بودم، اگر در فرودگاه مهرآباد دیده شدهام، اصلا اگر وصلهای زده شده فکر میکنم این یک شایعهای است که توسط ساواک مطرح شده که از طرف آقای ثابتی بوده و خودم فکر میکنم که شاید روی اختلافات شدیدی بود که بین آقای هویدا نخستوزیر که حالا شده بودند وزیر دربار و من، بر سر نقل و انتقال مطرح بود و مطلقا این شایعه صحت ندارد و اصلا امکان اینکه ۵۰۰ یا ۶۰۰میلیون تومان را بشود در یک کیف جا داد و حمل کرد وجود ندارد، امر بفرمایید بروند رسیدگی کنند اگر وصلهای زده شده، اگر شایعهای بوده، فکر میکنم ساواک اینها را گفته، برای اینکه الان اسامی آنها اینجا است، افرادی اینها را گفتهاند که افسران ساواک به آنها گفته بودند از جمله آقای مصطفوی وکیل دادگستری است که یکی از افسران ساواک که با او دوست بوده اینها را به او گفته بود.
دادگاه: مصطفوی که بود؟
نیکپی: مصطفوی وکیل دعاوی شهرداری بود.
دادگاه: بفرمایید افراد ساواک در شهرداری که با شما ارتباط داشتند چه کسانی هستند و آیا شما آنها را میشناسید؟
نیکپی: هیچکدام را نمیشناسم. افراد ساواک در شهرداری را من به هیچوجه نمیشناسم و با هیچ کدام در ارتباط نبودم.
دادگاه: خب، جناب نیکپی شما دکتر در اقتصاد هستید؟
نیکپی: بله قربان
دادگاه: خواهش میکنم ارتباط نیروی انسانی، ترافیک، استعمار، بورژوازی کمپرادور، یعنی وابسته و دلال را تعیین و تفسیر کنید.
نیکپی: یعنی از نظر بینالمللی؟
دادگاه: یعنی نیروی انسانی با ترافیک چه ارتباطی دارد؟ اجازه بفرمایید تا من توضیحی خدمتتان بدهم، نیروی انسانی که ما در برنامه پنجم کمبود داشتیم و بیش از ۲۷۰هزار برآورد کردهاند که این نیروی انسانی در استعمار و ترافیک به هم ارتباط دارند.
نیکپی: به نظر من مساله نیروی انسانی در ایران هیچ وقت مورد رسیدگی قرار نگرفته است. اصولا آمار در ایران مفهوم خاص خودش را از دست داده، من ۷ سال که مدیرکل آمار شرکت نفت بودم توانستم یک نظامی به آمار شرکت نفت بدهم، حتی در شرکت نفت وقتی خارجیان رفتند آمار خودشان را بردند و آمار واقعی وجود خارجی نداشت و تا زمانی که من مسوول آمار شرکت نشدم و نتوانستم نظامی به آن بدهم، هیچوقت نتوانستیم در جلساتی که داشتیم با کنسرسیوم برابری بکنیم. شما وقتی تهران را میبینید که همینجور اتومبیل پیکان بیرون میدهند، همینجور اتومبیل خارجی وارد کشور میکنند و همینجور اجازه بدهند که هر کسی بتواند از کمترین راه اتومبیلدار بشود بدون اینکه توجه داشته باشد که اثرات این اتومبیل در ترافیک شهر که سالهای سال یک دینار سرمایهگذاری در کار زیربنایی ترافیک آن نشده حتی در موقعی که من تحویل گرفتم یکدانه پارکینگ نداشت، پل هوایی اصلا نداشت، موقعی که من تحویل گرفتم سیتا پارکینگ، ۲۲ پل هوایی ساخته شد، باید حساب بکنند که این شهری که اصولا مثل تار عنکبوت میماند، یعنی در حقیقت مرکز اصلیش بازار است و مرکز سکونتش شمیران است، این چگونه میتواند ترافیک خودش را توجیه کند.
دادگاه: این نظر شما درست است، اما حالا، الان به هم ریختگی ترافیک که موجب ضایعات ساعات کار نیروی انسانی میشود.
نیکپی: به نظر من این متاسفانه عمدا یا سهوا ناشی از دیکتاتوری بود که در ایران وجود داشت که شاه خودش را عقل کل میدانست و تمام کارها تحتشعاع و در ید مطلق او قرار داشت. شایعهای بود که ایشان در شرکتهای اتومبیلسازی و مونتاژ سهیم هستند که من نمیدانم این شایعه صحت دارد یا نه، به طور کلی، عقیده من بر این است که اقتصاد مملکت ایران مورد مطالعه یک اقتصاددان قرار نمیگرفت. کما اینکه اگر پروندهها را مطالعه بفرمایید نه رییس سازمان برنامه، نه وزیر اقتصاد، نه روسای بانک ملی و مرکزی - چون کارشناس اقتصادی نبودند - من هم که کارشناس اقتصادی بودم اگر اظهار عقیدهای میکردم قبول نمیکردند.
دادگاه: هیچ وقت در نطقهایی که کردهاید، در همه جا، در کنفرانسها، در نقاط مختلف، در دعوتهایی که چون عضو حزب ایران نوین بودید به عنوان عضو اصلی بودید در حزب رستاخیز.
نیکپی: من عضو حزب رستاخیز نبودم.
دادگاه: شما هم بودید، آن روزی که دعوتتان کردند تا به مشکلات انجمن شهر یا جاهای دیگر پاسخ بدهید، در هیچ کدام از اینجاها به عنوان متخصص اقتصاد شما چرا اعلام نکردید که مشکل ترافیک ما عامل اصلیاش حاکمیت استعمار بر سیاست اقتصادی و اداری مملکت ما میباشد. چرا چنین وظیفهای را انجام ندادید؟
نیکپی: بنده را در حزب رستاخیز دعوت نکردند. فقط آقای نهاوندی مرا دعوت کردند که با ایشان مذاکره بکنم، من به نهاوندی گفتم که به حزب رستاخیز اعتقاد ندارم.
دادگاه: در حزب ایران نوین که بودید، در انجمن شهر که صحبت میکردید.
نیکپی: در حزب ایراننوین مطلقا این بحثها را عنوان نمیکردند. حزب ایراننوین شش ماه الی یک سال بیشتر کار نکرد که افتاد دست هویدا و آقای کلالی و شریک مرکز کاریابی برای افراد حزب، حزب ایراننوین شاید شش سال یا ۷سال درش بسته بود.
در انجمن شهر موقعی که در موضوع ترافیک بحث میشد یک سال و دو سه ماه آخر اصلا ترافیک تهران جزو وظایف شهرداری نبود. تا یک سال و دو سه ماه آخر که من تحویل گرفتم و انجمن شهر، فکر نمیکنم یک انجمن بود که آمادگی داشته باشد، چون تحصیل هر ۲۳نفر سوادشان در حدود شش ابتدایی یا زیر ابتدایی بود.
دادگاه: پس شما به عنوان یک دکتر اقتصاد که تخصصتان بود، در این مورد یک هشداری به مردم ندادید. مثلا نگفتید این مشکل ترافیک ما علتش مردم نیستند که شما همیشه مردم را محکوم میکردید و میگفتید که تمام مردم مقصرند و به هیچوجه شما عوامل استعمار را مقصر ندانستید.
نیکپی: به نظر من ترافیک از سه قسمت تشکیل میشود، یکی زیادی اتومبیل که به کرات من در این مورد گفتهام.
دادگاه: این ناشی از همان روش بورژوازی است.
نیکپی: اجازه بدهید باقیاش را عرض کنم، اگر هم ممکن است یک قدری آب به من بدهید. اول از همه مساله انطباق رانندگی است، ما اتومبیل را از خارج قرض کردیم و گرفتهایم؛ ولی حاضر نیستیم خودمان را مرتبط بکنیم با مقررات اتومبیلرانی، میخواهیم سبقت بگیریم، چپ و راست برویم، جلو بزنیم، عقب بزنیم و یک طوری هم تصدیق رانندگی بگیریم، این یکی. دوم خیابانهای ما به اندازه کافی کشش دارد؛ ولی به اندازه کافی پل هوایی یا راهروی زیرزمینی نداریم.
دادگاه: حالا اجازه بفرمایید، پس بنابراین یک مساله است، شما هیچ وقت درباره مردم فکر نکردید و هیچ وقت نگفتید که آقا به جای تولید سواری و دادن به دست اشخاص.
نیکپی: بنده پیشنهادم این بود و اصولا این کار صحیحی بود که شهر تهران میبایستی اتوبوسرانی بسیار مجهزی داشته باشد و یک نفر لازم نداشته باشد که اتومبیل بخرد و سوار شود. من پیشنهاد به خرید سه هزار اتوبوس کرده بودم که بتوانیم با اتوبوسرانی صحیح مردم را تشویق کنیم که اتومبیل نخرند.
دادگاه: بسیار خوب، به فرض چنین است، شما برای اتوبوسرانی یک گزارشی داده بودید. شما هر وقت مشکلات ترافیک را عنوان میکردید میگفتید ما پول نداریم، اعتبار نداریم و حال با بررسیهایی که شده و صورت و آمارهایی که درآمده، شما مبالغ فوقالعادهای برای خرید اتوبوس در مراحل مختلف چه از اعتبار دولت، چه از بانکهای داخلی و چه از اعتبار از وام بانک بینالمللی برای خرید اتوبوس گرفتهاید و حتی کارشناسهایی آوردید که اینها بررسی کنند و مبالغ زیادی از وام بانک بینالمللی به این کارشناسان پرداخت کردید و اتوبوسها را به حساب دولت گذاشتند؛ ولی اسمی از آن اتوبوسهایی که میگویید در شهرداری نیست.
نیک پی: ها بنده باید عرض کنم آنچه عنوان شده مطلقا دروغ است و یک کلمه آن صحیح نیست. بلکه یک شرکت واحد اتوبوس رانی توسط دولت در تهران تشکیل شد و عبارت بود از یک مقدار اتوبوسهای کهنه و قدیمی و این شرکت را درست کردند و سپهبد علوی هم که رییس شهربانی بود، این را بعد آوردند دادند به شهرداری تهران در زمانهای قبل، این شرکت واحد اتوبوسرانی یک شرکتی است کاملا مستقل که شهردار تهران سالی یک مرتبه میرود و در مجمع آن مینشیند و به کارهای مجمع رسیدگی میکند. من پیشنهاد میکنم آقای مهندس سلطانی و آقای مهندس ارداقی! احضار شوند و در اینجا توضیح بدهند که تمام کارهای شرکت واحد به وسیله خودشان انجام شده است. من پیشنهاد خرید سه هزار اتوبوس کردم که هر اتوبوس حدود پانصد هزار تومان است؛ زیرا ضرب در هم بکنید ببینید به چه رقمی خواهد رسید و چه اعتباری داشتند. شرکت واحد اتوبوسرانی تشکیل میشد از دو ریال که خودشان میگرفتند که یادم نیست که در آن سال چه مبلغی میشد. مثل این که ۱۲۰میلیون تومان میشد.
از زمانی که دکتر عاملی رییس آنجا بود یک ۵میلیون تومان دولت داد تا بعد متعاقبا مبالغ بیشتری بدهد. گزارشی که خارجیها آمدند تهیه کردند موید این مطلب بود، تا آنجا که من به خاطر دارم که میبایست سرمایهگذاری فوقالعاده سنگینی در این کار بشود. این رقم ۲هزار اتوبوس که مفقود شده مطلقا وجود خارجی نداشته، خیال میکنم ۵۰۰ اتوبوس که از اتوبوسهایی بود که اینها از زمانی که جهانبینی را گرفتند، حبس کردند دیگر شرکت واحد اتوبوسرانی، اتوبوس میفروخت، نه اتوبوس اسقاطی میفروخت، تمام اتوبوسهای اسقاطی را از رده خارج میکرد و در یکی از پارکنیگها گذاشته بود. منتها در ابواب جمعی میآمد که این قدر اتوبوس دارد؛ مثلا سالی که من شهردار شدم، میگفتند ۲۰۰۰ اتوبوسدار؛ در حالی که ۱۵۰۰ اتوبوس کار میکرد و ۵۰۰اتوبوس کنار گذاشته شده بود و روزی هم که میرفتم به من گفتند ۲۰۰۰ اتوبوس دارد؛ در حالی که واقعا ۱۲۰۰ اتوبوس داشت.
دادگاه: خیلی خب، در این گزارش و آماری که نشان میدهد، وجوهی پرداخت و دریافت شده و این آماری که شما در هر حال دادید و بعد افزایش تعداد اتوبوس و سپس کاهش آن، از تاریخی که آقای ارداقی مدیرعامل شرکت واحد اتوبوسرانی بودند و چنین گزارشی ایشان دادند و بعد آمار گرفته شده که این نتیجه حاصل شده حالا آن چیزی که مسلم میباشد، این است که شما در وصول این اعتبارات دخالت دارید، ولی نقش اصلی آقای مهندس ارداقی چه بوده؟
نیکپی: کار شرکت واحد اتوبوسرانی را به هیچ قیمتی بدون یک اعتبار فوقالعاده زیاد قابل حل نبود. نه ارداقی میتوانست، نه من میتوانستم، نه سلطانی میتوانست نه هیچ کس دیگر، بعد از یک مدت که آقای ارداقی در شرکت واحد کار کرد، آمد گزارشی به من داد که آقا با این اعتبارات من قادر به کار نیستم و میخواست استعفا بدهد. من چون او را آدم درستی میدانستم و حالا هم او را آدم درستی میدانم به او پیشنهاد کردم یا قائم مقام من بشود؛ به خصوص که در این زمان آقای مهندس نیرومند استعفا داده و رفته بود در بخش خصوصی کار میکرد و ما دنبال یک قائممقام میگشتیم.
و متعاقبا خیال میکنم مهندس سلطانی که یک مرد بسیار بسیار درست پاک و واردی بود، در آنجا گذاشتیم، این است که نقش شهردار تهران در شرکت واحد اتوبوسرانی اصولا در حداقل ممکن است.
دادگاه: ببخشید، برخلاف نظر شما نمیدانم در مجلس سنا یا شورا بوده که وقتی گفتند شرکت واحد اتوبوسرانی بیچاره و درمانده است، آقای مهندس ارداقی گفت ما بیچاره و درمانده نیستیم. اتوبوس هم به اندازه کافی داریم؛ ولی راه به ما بدهید.
نیکپی: بنده متاسفم اگر آقای مهندس ارداقی چنین مطلبی را گفته است.
دادگاه: لطفا به ما راست بگویید. این راه را که شما باید میدادید و این مشکل ترافیک را حل میکردید و راه را باز میکردید تا اتوبوسها، وسایل حملونقل مردم را فراهم میکردند و این میلیاردها پول بابت وسایط شخصی از مملکت خارج نمیشد، اما مساله کئوپراتیو ...
نیکپی: بنده به طور قاطع به شما عرض میکنم جمعیت ۵میلیون نفری تهران با ۱۲۰۰اتوبوس که تعدادی از آنها کهنه و فرسوده بود، امکان نداشت این بار را بکشد. پیشنهاد آقای ارداقی این بود که در تمام خیابانها یک خط اتوبوسرانی داده شود که راهنمایی و رانندگی با این کار مخالف بود. از سال ۱۳۲۰ تا یک سال و نیم قبل از این که ترافیک را به شهرداری دادند، یک قران- تاکید میکنم- یک قران سرمایهگذاری زیربنایی در ترافیک تهران نشده بود و امکان نداشت تهران در عرض یک سال و دو سه ماه تبدیل به شهری شود که بتواند تمام اتوبوسها با سرعت در آن حرکت کنند.
دادگاه: شما معتقدید که - نکته به نکته بفرمایید- اجازه بفرمایید بازگردیم راجع به مساله بورژوازی کئوپراتیو استعمار، یعنی ایجاد بازار برای فروش موتورهای استعمار و جلوگیری از بورژوازی ملی و کاهش تولید ملی. اینها همه با هم ارتباط کامل با ترافیک داشته و این حاکمیت داشته است از نظر سیاست خارجی در امر ترافیک ما.
نیکپی: ترافیک تهران اصولا دست شهربانی بود. یک سال و سه ماه بود که شهرداری تحویل گرفت.
دادگاه: این را قبول داریم؛ ولی اینجا یک رابطهای میخواهم از شما با رابطه بینالمللی پیدا کنم. شما یک رابطهای داشتید با کلوپ روتاری بینالمللی، یکی از شاخههای فراماسونری مربوط به سیا.
نیکپی: بنده ارتباطی نداشتم. بنده در روتاری تا آنجا که یادم هست صحبت نکردهام. بنده نه عضو ماسونری بودم، نه عضو روتاری بودم فقط یک بار فکر میکنم که آقای سپهر من را دعوت کردند که بیایم صحبت کنم و بیش از این نه اطلاعی راجع به روتاری دارم، نه اطلاعی راجع به ماسونری دارم نه راجع به هیچ کدام از این انشعابات بینالمللی و نه عضو بودهام.
دادگاه: عکسی اینجا است که معلوم میکند آقای سپهر شما را دعوت کردهاند و شما آنجا صحبت کردهاید و پاسخی هم که در انجمن شهر دادهاید در اینجا است.
ارسال نظر