داستان تاسیس نیشکر هفت تپه

خوزستان یک استان استثنایی در ایران زمین بوده و هست. این استان دارای منابع نفت و رودهای نسبتا پرآب است و اراضی وسیعی دارد و آب و هوای آن برای زراعت برخی محصولات مناسب است. دلایل یادشده و همچنین برخی ملاحظات سیاسی خارجی موجب شده است که عمران خوزستان از اولویت‌های دولت‌ها باشد.

برخی سازمان‌ها و نهادهای ایرانی مثل سازمان آب و برق و سازمان برنامه و بودجه در اواخر دهه ۱۳۳۰ و اوایل دهه ۱۳۴۰ با استفاده از کارشناسان و سازمان‌های بین‌المللی فعالیت عمرانی در این استان را آغاز کردند. آنچه در چند شماره می‌خوانید خاطرات احمدعلی احمدی یکی از کارگزاران دهه ۱۳۳۰ ایران است که در گفت‌وگو با یک بنیاد تاریخی بیان کرده است.

درسال ۱۳۳۸ (۱۹۵۹)، وقتی دکترجمشید آموزگار وزیرکشاورزی بود، نامه‌ای به او نوشتم که من برای خدمت به کشورم‌ آماده‌ام و مایلم به‌ایران مراجعت کنم. او نیزطی نامه‌ای مرا دعوت کرد که هرچه زودتر به‌ایران بازگردم تا ترتیب همکاری من داده شود. من در بهمن ۱۳۳۸ پس از ۱۴سال دوری از وطن و‌اشتغال به تحصیل، تدریس و پژوهش دردانشگاه‌های یوتا، کرنل (Cornell) و ‌آمریکایی بیروت (AmericanUniversity of Beirut)، به‌ایران مراجعت کردم و با رتبه سه به سمت کارشناس اصلاح بذر و باغبانی در وزارت کشاورزی در کرج با حقوقی در حدود ۰۰۰/۲۵ریال در ماه که ازچند بخش حاصل می‌شد و از منابع مختلف می‌آمد (اصل ۴، حقوق رتبه ۳، دوری از مرکز، اضافه کار و غیره) استخدام شدم. تا مدتی که دکتر جمشید‌ آموزگار وزیر کشاورزی بود، حقوق من مرتبا پرداخت می‌شد. پس از رفتن او، زمان وزارت آقای ابراهیم مهدوی، در پرداخت حقوق من مداوما ‌اشکال تراشی شد و کار به‌جایی رسید که با‌این که از کاری که می‌کردم راضی بودم، تقاضای انتقال به سازمان برنامه کردم. با تقاضای من موافقت شد، ولی در همان موقع آقای مهندس حسین خدیوی، مدیرعامل موسسه اصلاح بذر و نهال که از شخصیت‌های شریف و تحصیل کرده در کشاورزی و رییس مستقیم من بود، اظهار کرد اگر مایل باشم در وزارت کشاورزی بمانم، ترتیبی خواهد داد که تا وقتی او در این جاست حقوق من مرتبا پرداخت شود. با توجه به‌این که از کار پژوهشی و کارهای تولیدی لذت می‌بردم و از نشستن پشت میز و کار دفتری بیزار بودم، پیشنهاد ‌ایشان را قبول کردم و به کار خود ادامه دادم. ‌اما وقتی حسن ارسنجانی وزیر کشاورزی شد مجددا ‌اشکال‌تراشی‌ها شروع شد و دیگرکاری از دست مهندس حسین خدیوی برنمی‌آمد. از طرف دیگر شنیده بودم که ارسنجانی شخص بسیار بددهنی است و ممکن است برخوردی ناراحت‌کننده بین من و او پیش آید. بنابراین از دوستم آقای عبدالرضا انصاری که اخیرا مدیرعامل سازمان آب و برق خوزستان شده بود، خواهش کردم تقاضای انتقال مرا به سازمان آب و برق خوزستان بکند. او موافقت کرد و من در تیرماه ۱۳۴۰ به عنوان مشاور فنی مدیرعامل سازمان آب و برق خوزستان استخدام شدم و در حدود یک سال در ‌این سمت انجام وظیفه کردم. کار من در‌این مدت مطالعه سوابق کشاورزی، طرح‌های آبیاری آزمایشی سد دز و نیشکر هفت تپه،‌ آشنایی و مذاکره با مدیران خارجی طرح‌ها و‌آشنایی با جوانان ‌ایرانی که در طرح‌های مختلف مشغول کار بودند بازدید منظم از طرح‌های کشاورزی و ملاحظه پیشرفت کار بود. چون طبق قرارداد خارجی‌ها مجری طرح‌ها بودند، اگر درکارشان ‌اشکالی می‌دیدم مراتب را فورا به مدیرعامل سازمان اطلاع می‌دادم. در طول ‌این مدت یکی از کارهای دیگر من تهیه گزارش برای مدیرعامل سازمان درباره گزارش‌هایی بود که از طرف استاندار وقت آقای ابراهیم مهدوی به دولت و شاه ارسال می‌شد و سازمان می‌بایستی پاسخ آنها را بدهد. چون مجریان طرح‌ها همه خارجی بودند و نه وقت و نه توانایی نوشتن گزارش به فارسی داشتند، ناچار می‌بایستی یک نفر از سازمان آب و برق خوزستان که به کارها واقف است از محل بازدید و با مذاکره با مسوولان ‌امر گزارش لازم را تهیه کند. بدین ترتیب بخش بزرگی از وقت من صرف تهیه گزارش جهت خنثی کردن اثرات نامطلوب گزارش‌های استاندار وقت می‌شد. در اوائل تابستان سال ۱۳۴۱ از مدیرعامل سازمان تقاضای یک ماه مرخصی برای رفتن به ‌آمریکا کردم. عبدالرضا انصاری با یک ماه مرخصی من موافقت کرد، ولی وقتی برای خداحافظی نزد او رفتم، اظهار داشت بهتر است مسافرت خود را کوتاه کنم، برای ‌این که در آتیه نزدیک نقشه‌ای برایم در نظر دارد.پس از بازگشت به‌ایران، در ملاقاتی که با مدیرعامل سازمان داشتم، گفت ترتیبی بده که با ‌امور غیر‌کشاورزی سازمان مانند سدسازی و ساختمان کانال، برق و غیره نیز آشنا شوی. من هم سوابق مربوط را مطالعه کردم. چند هفته‌ای از‌این ملاقات گذشت. یک روز مدیرعامل سازمان مرا احضار کرد و وقتی به دفتر ‌ایشان رفتم، ضمن تبریک، حکمی ‌به من داد و مرا به سمت معاون فنی سازمان منصوب کرد. از او تشکر و کار جدید خود را شروع کردم. (لازم به توضیح است که مهندس مصطفی مزینی، معاون فنی وقت، تصمیم داشت برای ادامه تحصیلات عالی و اخذ درجه دکترا در رشته مهندسی به ‌آمریکا برود. به همین جهت عبدالرضا انصاری می‌خواست من برای قبول مسوولیت معاونت فنی سازمان‌ آماده باشم.) با ‌این سمت کلیه ‌امور طرح آبیاری آزمایشی دز، طرح نیشکر هفت تپه و طرح بررسی منابع، شامل آب، خاک، گیاه،‌اندازه‌گیری و پیش‌بینی بارندگی، نوسانات آب رودخانه، آب خیزداری و غیره، تحت نظارت من قرار گرفت.

طرح عمران خوزستان

طرح عمران خوزستان براساس طرح سازمان دره تنسی (TVA) ریخته شده بود. اصل فکر ‌این بود که در منطقه‌ای مانند خوزستان که دارای آب فراوان، اراضی وسیع، هوای آفتابی و نیروی انسانی کافی است، عناصر موثر بروضع اقتصادی مردم را در ارتباط با هم به کارگرفت و با سرمایه‌گذاری کافی، برنامه‌ریزی مناسب،‌ آموزش درست، تشکیلات منظم و جدیت و پشتکار وضع مردم را به نحو چشمگیری بهبود بخشید. طرح مصوب سازمان برنامه عبارت بود از ‌ایجاد سدی بر روی رودخانه دز برای تولید ۵۲۰‌هزار کیلووات برق، به زیرکشت درآوردن ۱۲۵‌هزار هکتار اراضی زیر سد، ‌ایجاد و کشت مزارع نیشکر و احداث کارخانه تولید شکر از نیشکر.

در ابتدا، مسوولیت برنامه‌ریزی و اجرای همه بخش‌های ‌این طرح با شرکت عمران و منابع نیویورک به مدیریت دیوید لیلیانتال و گوردون کلاپ بود.‌ این شرکت، مطابق معمول، هریک از بخش‌های تولیدی را در چارچوب قراردادی که با سازمان برنامه داشت، به شرکت‌های بین‌المللی دیگر مقاطعه داده بود. زمانی که من به سازمان آب و برق خوزستان رفتم سد دز در حال ساخته شدن بود، ساختمان طرح آبیاری آزمایشی دز شروع شده بود و طرح نیشکر هفت تپه در دست اجرا بود. سازمان، با توجه به قراردادهای موجود، در اجرای طرح‌ها دخالت مستقیم نمی‌کرد. شرکت عمران و منابع کلیه کارهای اجرایی طرح نیشکر هفت تپه را به یک شرکت‌ آمریکایی به‌ نام رالف پارسونز لس‌آنجلس (Ralph Parsons) و از طریق رالف پارسونز به شرکت دیگری به نام بروئر(C. Brewer) واگذار و کارشناس استرالیایی‌ای به نام دکتر ویلیام کر(H.William Kerr) استخدام کرده بود که از سوی آنها طرح اجرایی نیشکر هفت تپه را نظارت کند.

هدف سازمان آب و برق خوزستان و برنامه من به عنوان نماینده فنی سازمان،‌ این بود که هرچه زودتر از یک سو‌ایرانیان را جانشین مدیران خارجی کنیم و از سوی دیگر میان بخش‌های تولیدی گوناگون طرح و مردم محل ارتباط برقرار کنیم. به عبارت دیگر، طرحی را که به‌وسیله خارجی‌ها آغاز شده و سازمان یافته بود، بومی‌ کنیم. داستان سازمان آب و برق خوزستان، داستان بومی‌ کردن مساله عمران در ایران است. ارزش تاریخی برنامه عمران خوزستان، علاوه بر تاثیری که عملا در زندگی مردم خوزستان داشت، در‌این بود که نشان داد ما‌ ایرانیان می‌توانیم کارهای بزرگ فنی را خودمان به‌دست بگیریم، سازمان بدهیم، اداره کنیم و جلو ببریم. به عنوان مثال، یکی از طرح‌هایی که من برآن نظارت مستقیم داشتم طرح نیشکر هفت تپه بود که در زیر درباره‌اش به تفصیل توضیح خواهم داد. ‌این طرح، طبق قراردادی که منعقد گردیده بود، کلا زیر نظر کارشناسان خارجی اجرا می‌شد. ما چون کارشناس کشت نیشکر و صنعت شکرسازی نداشتیم نمی‌توانستیم به صورت منطقی دخالت مستقیم در اجرای طرح داشته باشیم، فقط می‌توانستیم نظر مشورتی بدهیم. بزرگترین هدفی که ما داشتیم ‌این بود که ‌ایرانی‌هایی را که در این طرح کار می‌کردند یا ‌ایرانی‌هایی را که از خارج از طرح استخدام می‌کردیم، طوری تربیت کنیم که بتوانیم خودمان تمام کارهایی را که‌ آمریکایی‌ها می‌کنند، انجام دهیم. درنتیجه نه تنها دائما تاکید داشتیم که مدیران خارجی طرح‌ایرانیان را درجریان کارها قرار دهند، بلکه تعداد زیادی از کارمندان‌ ایرانی را برای آموزش به خارج از کشور اعزام کردیم. در رابطه با ‌این موضوع بد نیست به نکته‌ای‌ اشاره کنم که روشنگر شیوه مدیریت در سازمان آب و برق خوزستان نیز هست. زمانی که من مسوولیت ‌امور فنی، ازجمله طرح نیشکر را به عهده گرفتم، اولین نکته‌ای که عبدالرضا انصاری، مدیرعامل سازمان، به من تاکید کرد همین موضوع کارآموزی کارمندان ایرانی بود و ‌این که ما باید هرچه زودتر‌ این طرح‌ها را تحویل بگیریم و خودمان انجام دهیم. گفتم من برای تحویل گرفتن و اجرای کامل طرح نیشکر سه سال وقت لازم دارم، به شرط‌این که در این سه سال مرا آزاد بگذارید، قبول کرد. فورا تعدادی کارشناس ‌ایرانی از درون طرح و همچنین از بیرون طرح برای کارآموزی به خارج فرستادیم. ‌این کار البته هزینه داشت و گاه گاهی آقای انصاری راجع به تعداد کارآموزان و هزینه آنها سوال می‌کرد.‌ اما همواره پشتیبان ‌این تصمیم بود. به هرحال در عرض سه سال ما توانستیم تعداد کارشناسان خارجی طرح را که بیش از ۶۵ نفر بودند به ۶ نفر تقلیل دهیم، طرح نیشکر را تحویل بگیریم و راسا اداره کنیم و ترتیبی بدهیم که کارشناسان خارجی فقط به‌عنوان مشاورخدمت کنند.

همین برنامه در زمینه‌های دیگر نیز اعمال شد. با‌این که کلیه کارهای عمرانی که سازمان انجام می‌داد برای رفاه مردم محل بود، مع‌ذالک در ابتدا بعضی از مالکان عمده چون فکر می‌کردند با ساخته شدن سد و اجرای طرح آبیاری آزمایشی دز ممکن است از نفوذ آنها در محل کاسته شود، یا مجبور شوند پول آب بدهند،‌درصدد برمی‌آمدند که جلوی پیشرفت کارسازمان را بگیرند. برای مثال، یکی از کارهایی که سازمان در طرح آبیاری آزمایشی دز شروع کرد دادن کود شیمیایی با نظارت مروجان به قسمتی از اراضی بود تا کشاورزان تاثیر کود را در افزایش محصول مشاهده کنند. پس از مدتی مشاهده شد که کشاورزان با مروجین کشاورزی همکاری نمی‌کنند و کود شیمیایی را که مجانا به آنها داده شده بود، به کار نمی‌برند. با تحقیقاتی که به‌عمل آمد معلوم شد عده‌ای از مالکان با‌نفوذ شایع کرده بودند که این پودرسفیدی که سازمان در اختیار شما گذاشته است از جهنم‌ آمده و ساخته شیطان است و در صورت استفاده از آن محصول شما از بین خواهد رفت. با متوجه شدن به‌ این موضوع، مروجان جوان با کشاورزان محل تماس گرفتند و اظهار کردند ما قسمت کوچکی از مزرعه شما را با همین پودر سفید (اوره) کود می‌دهیم و اگر محصولی برنداشتید معادل قیمت محصولی که معمولا از‌این سطح برداشت می‌کنید، به شما خواهیم داد. بدین ترتیب پاره‌ای از کشاورزان حاضر به‌امتحان کودشیمیایی شدند و پس از چند ماه که نتیجه آن را مشاهده کردند از آن استقبال کردند.

‌ این تجربه به ما نشان داد که وقتی کشاورزان مطمئن شوند که مروجان جوان طرح آبیاری آزمایشی دز در خدمت آنها هستند با آنان همکاری می‌کنند و از تسهیلاتی که سازمان فراهم کرده، مانند ماشین‌آلات برای شخم کردن اراضی و برداشت محصول، وام کوتاه مدت برای کشت، کودشیمیایی و بذرمرغوب، اصلاح نژاد دام و‌ امکانات بهداشتی و نظیر آن، استفاده می‌کنند. برای جلب همکاری بیشتر مردم در به ثمر رسانیدن هدف‌های طرح آبیاری آزمایشی دز، کارکنان طرح با کدخدای روستاها و صاحبان اراضی و کشاورزان در تماس بودند و آنان را از جریان پیشرفت کارآگاه می‌ساختند. در عرض سال از نمایندگان مجلس شورای ملی و مجلس سنا، روزنامه‌نگاران، مدیران دستگاه‌های دولتی، بخشدار و شهردار و فرماندار محل و استاندار برای بازدید از طرح آبیاری آزمایشی دز دعوت به عمل می‌آمد و پیشرفت کار از طریق جراید و رادیو در اختیار مردم قرار می‌گرفت. طرح آبیاری آزمایشی دز چندین بار مورد بازدید پادشاه و نخست وزیران نیز قرار گرفت.

سد دز

شرکت عمران و منابع در سال ۱۳۳۶ پس از مطالعه کلی درباره عمران خوزستان گزارشی تحت عنوان برنامه جامع عمران خوزستان (Khuzistan Unified Development Plan) به سازمان برنامه تسلیم کرد.‌این گزارش شامل احداث ۱۴ سد روی پنج رودخانه خوزستان (دز، کارون، کرخه، جراحی و هندیجان)، تولید شش میلیون کیلووات برق، احداث شبکه آبیاری برای آبیاری یک میلیون هکتار زمین کشاورزی، احیای کشت نیشکر و ‌ایجاد صنایع پتروشیمی‌ در خوزستان بود. اولین طرح پیشنهادی شرکت عمران و منابع احداث سد قوسی روی رودخانه دز بود با قدرت تولید ۵۲۰هزار کیلووات برق و ذخیره آب برای آبیاری ۱۲۵‌هزار هکتار اراضی زیرسد. ‌این سد، ضمنا، آب رودخانه دز را که براثر سیل‌های فصلی متغیر بود و ضرر هنگفتی به شهرهای اهواز، خرمشهر و اراضی کشاورزی وارد می‌آورد، تنظیم و ‌امکان کشتیرانی را در قسمتی از رودخانه کارون فراهم می‌کرد. در طرح منظور شده بود که مزرعه‌ای به وسعت ۱۰‌هزار هکتار برای کشت نیشکر و نیز کارخانه‌ای برای تولید شکر احداث شود. همچنین قرار بود مجتمعی برای‌ایجاد صنایع پتروشیمی ‌در نزدیکی اهواز احداث شود که یکی از فرآورده‌های اولی آن تولید کودشیمیایی اوره بود که در کشاورزی مورد استفاده قرار می‌گرفت.

سازمان برنامه با پیشنهادهای فوق موافقت کرد. ضمنا مقرر گردید برای تامین قسمتی از هزینه‌های سد دز وامی ‌از بانک بین‌المللی توسعه و ترمیم اخذ گردد. از آنجا که اخذ وام از بانک جهانی به سرعت انجام پذیر نبود، قرار براین شد که کارهای مقدماتی احداث سد، از قبیل ساختمان جاده و تونل برای رسیدن به محل سد، شروع شود.

مذاکرات با بانک جهانی مدت‌ها به طول انجامید. عده‌ای از کارشناسان بانک عقیده داشتندکه احداث سد ضرورتی ندارد و بهتراست برای آبیاری از تلمبه استفاده شود. پس از مدت‌ها مذاکره با بانک و پشت کار مسوولان سازمان برنامه و شرکت عمران و منابع، بانک با ۴۲میلیون دلار وام موافقت کرد.‌ این مبلغ قسمتی از هزینه‌های طرح را تامین می‌کرد.

ساختمان سد به عهده یک شرکت ایتالیایی به نام Impregilo که در مناقصه بین‌المللی برنده شده بود و شهرت جهانی در سدسازی داشت، واگذار گردید. بتون‌ریزی سد درسال ۱۳۴۱ آغاز گردید و سد در اسفند ۱۳۴۲ رسما افتتاح شد. ارتفاع‌این سد قوسی از سطح رودخانه ۲۰۳ متر بود و درآن زمان ششمین سد بلند دنیا محسوب می‌شد. دریاچه پشت سد ۶۴ کیلومتر طول داشت و ظرفیت آن سه میلیارد و سیصد میلیون متر مکعب آب بود. در ابتدا دو توربین و دو ژنراتور درپایگاه سد نصب گردید و ۰۰۰/۱۳۰ کیلووات برق تولید شد. ‌این برق به‌وسیله ۴۰۰ کیلومتر خط فشار قوی و ۱۷‌ایستگاه برق به شهرهای دزفول،‌ اندیمشک، شوش، اهواز، خرمشهر و آبادان و نیز ۳۰ روستا رسانیده شد. پس از چهارسال به تدریج چهار توربین و چهار ژنراتور دیگر نصب گردید و ظرفیت تولید برق به حد نهایی پیش‌بینی شده، یعنی ۰۰۰/۵۲۰ کیلووات برق، رسید. برق تولید شده، علاوه بر برق رسانی به روستاها، شهرها و صنایع خوزستان، با وصل شدن به شبکه سرتاسری کشور بخشی از نیازمندی‌های برق تهران را نیز تامین می‌کرد. در سال ۱۳۴۲ تعداد مشترکین برق سازمان آب و برق خوزستان ۷۸۴, ۳۴ (بغیر از شرکت نفت) بود و میزان برق مصرفی درآن زمان به ۶۱۰ ,۷۴۴, ۸۳ کیلووات می‌رسد.

درسال ۱۳۴۳ تعداد مشترکین برق به ۵۴۴۶۵ فقره افزایش یافت و میزان مصرف برق به ۸۶۰, ۱۱۶ ، ۱۴۲ کیلووات رسید. پس از‌این که مسوولان صنعت نفت متوجه شدند که سازمان آب و برق خوزستان می‌تواند برق آنان را به صورت منظم و ارزان تر تهیه نماید، آنها نیز مشتری سازمان شدند و طولی نکشید که صنایع جدیدی مانند کارخانه‌های تولید نورد، لوله سازی، پتروشیمی‌و جز آن در خوزستان افتتاح شدند و نیاز به برق به حدی بالا رفت که اجبارا سد دیگری در روی رودخانه کارون برنامه‌ریزی و احداث شد و تولید برق از رود کارون به یک میلیون کیلووات رسید. دراین جا لازم است‌اشاره شود که وقتی سد دز احداث شد و۱۳۰هزار کیلووات برق تولید گردید، عده‌ای از مقامات سازمان برنامه و دولتی از تولید‌این میزان برق که همه آن در آن زمان قابل مصرف نبود، اظهار نگرانی می‌کردند، ولی طولی نکشید که معلوم شد شرکت عمران و منابع در پیش‌بینی میزان تولید و مصرف برق‌اشتباه نکرده است.

ادامه دارد...