ده ها نفر معین‌التجار می‌شدند

احمد مجدالاسلام کرمانی

فروش القاب و مقام در دوره قاجار، همانند هر کار دولتی دیگر به افتضاح کشیده شد که مجدالاسلا---م کرمانی آن را توضیح می‌دهد. و به مختصر تقدیمی که صاحب آن لقب با واسطه صدور فرمان می‌داد قناعت می‌کردند و ‌آنها هم فرامین را بعد از ‌آن که به مهر اتابک می‌رسید می‌گرفتند که ببرند به صحه همایونی برسانند و صحه همایونی هم بدون تقدیم ممکن نبود، لهذا رنود شروع کردند باختن صحه و کسانی که فرامین معموله ایران را دیده‌اند می‌دانند ما چه می‌گوییم و چگونه به سهولت ممکن است صحنه را بسازند، چرا که غیر از یک خط کج و معوج کشیدن زحمتی دیگر ندارد، نه ثبت مخصوصی برای صحه پادشاهی است نه علامت خاصی و بعد از صحه‌ غیر از مهر پادشاهی دیگر معطلی ندارد و مهر پادشاه هم در نزد شخص مخصوصی است که رسومی معین دارد که در القاب به مختصر مبلغی امر قطع می‌شود، اما در باب حقوق و مواجب یا فروش خالصجات از قرار تومانی یک قرآن و پانزده شاهی رسوم مهر کردن فرامین را مهردار می‌گیرد و در سال مبلغی بابت اجاره مهر سلطنتی به دولت می‌پردازد.

ثالثا آن که چون القاب رواجی گرفت و زیاد شد و طالبین القاب دیدند حد و سد مخصوصی در این کار نیست، لهذا خواستند که بدون تحمل مخارج فرمان‌نویسی صاحب لقب شوند.

بنابراین وسایلی مخصوص اختراع نمودند که آنها را به مقصود می‌رسانید مثلا از کرمان فلان ... نکرده عریضه‌ای به صدر‌اعظم می‌ نوشت و در آخر کاغذ امضاء می‌کرد سلطان‌العلماء و یک مهری هم با دو قرآن تمام می‌کرد و سرپاکت را با آن مهری که به میل خودش حک کرده بود مهر می‌نمود و پاکت را به پست‌خانه می‌داد. بعد از چند هفته جوابی از صدر‌اعظم می‌رسید که جوابش را نوشته بود: کرمان جناب سلطان‌العلماء ملاحظه نماید. همین پاکت، سلطان‌العلمایی آن را نزد همگان مدلل می‌ساخت.

وسیله دیگر آن که اشخاصی که در تهران آشنایی داشتند خواهش می‌کردند که سفارشی از صدر‌اعظم خطاب به حاکم محل درباره آنها صادر نماید، آن شخص هم از یکی از منشیان صدارت خواهش می‌کرد که سفارش نامه‌ای به حاکم آنجا صادر کند، او هم در نهایت سادگی می‌نوشت که: «جناب مستطاب اجل اکرم فلان‌الملک، یا سرکار اشرف ارفع و یا شاهزاده فلان‌ الدوله. جناب آقای امین‌‌الشریعه از بستگان مخصوص اینجانب است و رعایت احوال او را همه وقت لازم می‌دانم لهذا از جناب اجل یا حضرت والا خواهش دارم که در مقاصد مشروعه ایشان کمال بذل جهد را مراعات فرمایید مزید امتنان این جانب است» و این پاکت را واسطه نزد شخص لقب خواه می‌فرستاد و او هم به عوض این که مستقیما به حضور حکومت ببرد در نزد خود نگاهداشته به تمام آشنایان خود نشان می‌داد و ‌آن لقب را مسلم به خود می‌پنداشت. شاید زیاده از پنجاه لقب به همین وسیله خود بنده برای دوستانم صادر کرده باشم.

چهارم بعد از آن که کار لقب به این افتضاحات منجر شد واحدی در مقام تحقیق و تفتیش بر نیامد که مصدر و ماخذ القاب را معلوم نماید و مردم دانستند که امر لقب در دولت مثل امر مستحبات در شریعت است که مورد مسامحه و عدم اعتناء و مسوولیت واقع شده، لهذا بدون این که به یکی از آن وسایل متوسل شوند رجوع به این حکاکی کردند و هر لقبی را که خودشان برای خود انتخاب نمودند به چهار قرآن خریدند یعنی دستورالعمل می‌‌دادند مهری به فلان عنوان برای آنها حکاکی کند و بعد از آن که مهر حاضر می‌شد آن را در مراسلات و قبوض و بروات خود به کار می‌بردند و همان استعمال مهر کفایت می‌کرد که صاحب آن مهر، به آن لقب ملقب شناخته شد و احدی از او نمی‌پرسید که شما را کی لقب داده چنان که متجاوز از دویست نفر را خود بنده مستقیما لقب داده‌ام و اغلب امروز به همان القاب معروف هستند.

به همین جهات کار لقب در ایران به جایی رسید که تقریبا یک عشر از مردم ایران رجالا و نساءا، صغیرا و کبیرا صاحب القاب شدند و بسیاری از القاب مکرر شود سوای چند لقب بزرگ که از قدیم مقرر شده از قبیل، ظل‌السلطان، نایب‌السلطنه، امین‌الدوله، فرمانفرما، نظام‌‌السلطنه، نظام‌الملک و امثال آنها.

مابقی در هر شهری به عینه مثل پایتخت به تکرار رواج گرفت و القاب دولتی در شهرها مکرر شد.