چارلز عیسوی

خرید سهام شرکت نفت‌ایران و انگلیس توسط نهادهای دولتی مشکل بزرگ آن دوران بود که در نوشته عیسوی می‌خوانید.

مستر پرتی‌من که از سیاستمداران بود به ریاست این کمیته انتخاب گردید و سایر اعضای کمیته مزبور هم متخصصین و سیاستمدارانی بودند که اطلاعات مبسوطی در این امر داشتند. لرد فیشر شنیده بود که دارسی امتیاز نفتی در ایران به دست آورده و در مذاکره است که آن را به سرمایه‌داران خارجی بفروشد لذا به کمیته مزبور دستور فوری صادر کرد تا به هر طریقی که باشد امتیاز مزبور را برای دولت انگلیس تحصیل نماید.

آن ایام عقیده عمومی در انگلستان که یک کشور سرمایه‌داری و مخالف سرسخت با دخالت دولت در امور بازرگانی بود، اجازه نمی‌داد که دولت مستقیما در صدد خرید امتیاز برآید، یا آنکه سهام شرکتی را خریداری کند که چنین امتیازی را داشته باشد لذا اولیای امور مصلحت در آن دیدند که به هر قیمتی هست مانع شوند که امتیاز دارسی به دست خارجیان بیفتد و ضمنا سرمایه کافی برای دارسی تهیه کنند تا عملیات را ادامه دهد و منتظر فرصت شوند تا به تدریج عقیده عمومی را برای دخالت مستقیم دولت در امر نفت حاضر و مهیا سازند.کمیته مذکور بی‌درنگ شروع به کار کرد و اولین کاری که مسترپرتی من کرد این بود که شخصا نزد لرداستراتکونا رفته و از او استعانت خواست. این لرد ثروت هنگفتی در کانادا به دست آورده و موجد راه‌آهن سرتاسری کانادا بود و در آن وقت به واسطه کهولت سن از کارهای بازرگانی برکنار و گوشه‌نشینی را اختیار کرده بود.پرتی‌من ضمن نطقی که ده سال بعد در مجلس مبعوثان انگلیس کرد درباره ملاقات خود با لرد استراتکونا چنین گفت: من خودم شخصا به ملاقات لرد استراتکونا رفته و قضیه را با او در میان گذاشتم و تقاضا کردم که او با نام و سرمایه خود به دارسی کمک کند تا این امتیاز از دست ما خارج نگردد. لرد استراتکونا فقط یک پرسش از من کرده و گفت: «آیا پیشرفت و توفیق این پروژه به نفع نیروی دریایی انگلیس است که از من تقاضا دارید در آن شرکت نمایم؟» و همین که به او پاسخ مثبت دادم دیگر پرسشی نکرد و بدون هیچ‌گونه چون و چرا تقاضای مرا پذیرفت.» در جای دیگر نطق خود، پرتی من گفت: «تشکرات مجلس مبعوثان را باید تقدیم لرد استراتکونا و دیگران نمود که این امتیاز را سخت چسبیده و نگاه داشتند تا اینکه فرصتی برای دولت به دست آمد که آن را بعدها تحصیل نماید.»از طرف دیگر پرتی‌من با شرکت نفت برمه که یک شرکت نفت تمام انگلیسی بود و به استخراج نفت برمه می‌پرداخت وارد مذاکره شده و از آن شرکت هم تقاضای مساعدت کرد که با حسن قبول تلقی شد. در نتیجه این مذاکرات در سال ۱۰۹۵ م. شرکت جدیدی به‌نام «سندیکای امتیازات» در شهر گلاسکو تشکیل شد که سهام بهره‌برداری اولیه و امتیازنامه را مالک گردید و سرمایه متناسبی هم برای ادامه عملیات در ایران تهیه گردید. صاحبان عمده سهام این شرکت جدید عبارت بودند از لرداستراتکونا و شرکت نفت برمه و دارسی.اولین کاری که شرکت جدید کرد این بود که عملیات چاه سرخ را متوقف ساخت و دستور داد که تمام اثاثیه و لوازم کار را منتقل به ماماتین که در نزدیکی رامهرمز و واقع در شمال اهواز است بنمایند. در اینجا شروع به حفر دو چاه امتحانی شد و حفارهای کانادایی استخدام کردند که تحت‌ریاست رینولدز به عملیات بپردازند. چاه اول به عمق ۶۶۱متر و دومی ۵۹۸ به متر رسید، ولی هیچ کدام به نفت نرسید. نبودن راه شوسه و مشکلات محلی هزینه کار را زیاد می‌کرد و چندی بعد اولیای شرکت جدید هم دچار نگرانی بسیار شدند. سر آرنولد ویلسون در کتاب خود موسوم به «جنوب غربی ایران» ص ۲۴ می‌نویسد:

وزارت خارجه انگلیس و دولت هندوستان را باید تقدیر کرد که عده‌ای سرباز هندی به این نقطه اعزام داشتند تا به ایلات محلی بفهمانند که اگر مانع کار یک شرکت انگلیسی شوند (که امتیاز صحیحی در دست دارد و همین که از امتیاز مزبور بهره‌برداری به قاعده‌ای شد هم ایلات محلی و هم ایران استفاده کلانی از آن خواهند کرد) چه عواقبی برای آنها خواهد داشت.

موقعی که سر آرنولد ویلسون کتاب مزبور را می‌نوشت خود سمت نایب‌کنسولی انگلیس را در اهواز داشت و سرپرستی سربازان هندی هم به عهده او بوده است و از این رو معلوم می‌شود که انگلیس‌ها برای تامین کارکنان شرکت عده‌ای سوار هندی به ماماتین آورده بودند که به قرار نوشته ویلسون بیست نفر بودند.

همین که در ماماتین نتیجه مطلوب به دست نیامد، تصمیم گرفته شد که چاه‌های دیگری در نقطه‌ای که نامش در آن وقت «میدان نفتون» بود،‌ حفر نمایند. باستان‌شناس فرانسوی مسیو دومرگان در گزارش‌های خود ذکری از این نقطه که در میان تپه‌های خاک بختیاری واقع بود نموده و گفته بود که در سر راه بین مال امیر و شوشتر جایی به‌نام میدان نفتون هست که علائم ظاهری نفت در آنجا هویدا و خرابه‌های آتشکده‌ای نیز در آنجا موجود است که اهالی به‌نام مسجد سلیمان می‌شناسند.

بنابراین اثاثیه و لوازم از ماماتین به مسجد سلیمان حمل و در آنجا حفاری شروع گشت. در اواسط سال ۱۹۰۸ م. سرمایه شرکت «سندیکای امتیازات» رو به تحلیل می‌رفت و چاه‌های مسجد سلیمان هم به نفت نرسیده بود و بسیاری گمان می‌کردند که نفت کافی و به مقدار تجارتی در این نقطه یافت نمی‌شود.

چنانکه مشهور است، روسای شرکت پس از مشاوره تصمیم می‌گیرند که به سرمهندس خود، رینولدز، دستور دهند که عملیات را متوقف ساخته و اثاثیه را جمع نموده با همراهان از ایران خارج شود، حتی گفته می‌شود که این دستور به رینولدز می‌رسد، ولی او به واسطه اعتماد فوق‌العاده‌ای که به مسجد سلیمان داشته از اجرای این دستور خودداری کرده و کار را ادامه می‌دهد. به‌هر حال عملیات مسجد سلیمان ادامه پیدا می‌کند تا اینکه در تاریخ ۲۶ ماه مه ۱۹۰۸ م. (مطابق با پنجم خرداد ۱۲۸۷ ش.) مته حفر چاه آخرین ضربت خود را به صخره‌ای که روی معدن معروف مسجد سلیمان قرار گرفته بود، وارد آورده و نفت از چاه با فشار زیادی فوران می‌کند و در این تاریخ آشکار می‌شود که ایران دارای منابع ذی‌قیمت نفت بوده و آینده درخشانی در پیش دارد. عمق اولین چاه ۳۶۰متر و عمق چاه دوم، که ده روز بعد از چاه اول به نفت رسید، ۳۰۷متر بود و معلوم گشت که قطر سنگ معدن نفت مسجد سلیمان بالغ‌بر ۳۰۰متر است.

کشف این معدن مهم فوری مشکلات مالی را حل کرد و چند ماه بعد یعنی در ماه آوریل ۱۹۰۹ م. شرکت نفت ایران- انگلیس با سرمایه دو میلیون لیره که نصف آن پرداخته شده بود، تشکیل و در لندن به ثبت رسید و این شرکت جانشین شرکت

«سندیکای امتیازات» گردید، ۹۷۰۰۰۰ سهام آن (که هر سهمی یک لیره بود) شرکت نفت برمه برداشت و سی هزار دیگر در بازار فروخته شد.