گفتوگو با دکتر پرویز مینا-۶
نقش ایران در تاسیس اوپک
دکتر پرویز مینا از جمله مدیران ارشد نفت بود که پس از پیروزی انقلاب اسلامی به این صنعت علاقه نشان داد. وی در ادامه نقل خاطراتش از داستان نفت ایران به موضوع تاسیس شرکت ملی نفتکش، تاسیس سازمان اوپک و نقش ایران در این نهاد میپردازد. مینا میگوید در ۱۰ سال اول فعالیت اوپک، شرکتهای بزرگ نفتی هرگز آن را جدی نگرفته و حاضر به مذاکره با اوپک نبودند. او میگوید ایران و ونزوئلا بیشترین نقش را در تاسیس اوپک داشتند. برنامهها این بود که ما نیز مانند سایر شرکتهای عمده نفتی از قبیل شل وBP و Exxon در سطح جهانی در تمام رشتههای صنعت نفت شرکت موثر داشته باشیم. هیچ مانعی سر راه ما دیگر نبود. یعنی بنده به خوبی میدیدم ما را به عنوان یک عضو جامعه بینالمللی نفت پذیرفته بودند و دیالوگی و گفتوگویی که با هم داشتیم دیالوگ دو طرفی بود که زبان همدیگر را به خوبی میفهمیدند.
ممکن است چند مثال در تایید مطالبی که فرمودید، بزنید، در ارتباط با برخی از این شرکتها که با آنها. . . .
مثلا، همین قدر که شرکت بریتیش پترولیوم قبول کرد که با ما به عنوان یک شریک در دریای شمال در امر اکتشاف وارد عمل بشود. تا به آن موقع هیچ سابقه نداشت یک شرکت ملی نفت در یک کشور تولید کننده نفت در خاورمیانه در دریای شمال با یک شرکت عمده نفتی وارد فعالیت بینالمللی بشود و آنها قبول بکنند که شرکت ملی نفت هم میتواند بیاید در دریای شمال اکتشاف نماید و منبع نفت داشته باشد و نفتش را در بازار بینالمللی عرضه کند. یا وقتی که ما مصمم به ایجاد یک پالایشگاه درمدرس شدیم یک شرکت عمده مستقل نفتی مثل (Amoco) اموکو با یک کشور مصرف کننده عمدهای مثل هند حاضر شدند با ما مشارکت داشته باشند که درآن کشور، یعنی هندوستان، پالایشگاه بسازیم و نفت توزیع بکنیم. یا یک کشوری مثل کره جنوبی قبول کرد با ما مشارکت بکند. یا مشارکت با شرکت فرانسوی Total و شرکت دولتی آفریقای جنوبی برای احداث پالایشگاه و فروش فرآوردههای نفتی در آن کشور. یا در مورد پالایشگاه صادراتی که در مرحله نهایی مذاکرات بود، شرکت شل حاضر شده بود با ما درایران یک پالایشگاه بسازد که فرآوردههای نفتی آن را ببریم در شبکه توزیع و فروش آن شرکت عرضه نموده و با هم مشارکت بکنیم که درنتیجه ما میتوانستیم وارد سیستم بازاریابی شل بشویم. یا با شرکت ENIو اجیپ در اروپا میتوانستیم در پالایشگاهها شریک شویم و پمپهای بنزینی داشته باشیم که آرم (NIOC)بالایش باشد. اینها اقداماتی بود که تا به آن موقع سابقه نداشت. یعنی شرکتهای عمده نفتی به حساب نمیآوردند که کشورهای عمده نفتی مثل عربستان، کویت، عراق و ایران بتوانند دراین مراحل هم ظاهر و مشغول فعالیت بشوند. شرکت ملی نفت ایران به آن مرحلهای رسیده بود که میتوانست واقعا در این گونه فعالیتهای بینالمللی شرکت داشته باشد و به عنوان یک شریکی که هم از نظر مالی و هم از نظر فنی دارای توانایی و دانایی لازم است قبول شود.
مطلب خیلی جالبی است، برای این که درمورد انرژی اتمی هم همین مطلب مطرح شده بود و با انگلیس، به خصوص، رابطهای برقرار شده بود که توامان یک نظام تولید و توزیع را مطرح بکنند. این از یک جهت نشان میدهد که ایران بـــه کجا رسیده بود، یعنی درچه مرحلهای قرارگرفته بود برای یک جهش تازه. آیا بعد از انقلاب این مسائل متوقف شد یا به طریقی ادامه پیدا کرد؟
اتفاقا جالب است که با وجود پیش آمدن انقلاب، و با وجود بهم ریختن آن سیستم و آن نهادهایی که در ایران بود، صنعت نفت ایران در یکی از سختترین شرایطی که میتوان تصور کرد ادامه به فعالیت داد و چرخ هایش از گردش نایستاد. ۸ سال تمام جنگ بود و تاسیسات این صنعت عظیم نفت دائم در معرض حملات هوایی و ویرانی قرار داشت، ولی کادر تخصصی صنعت نفت به آن مرحله از رشد و مهارت رسیده بود که میتوانست در یک شرایط غیرعادی، یعنی در زمانی که از طرف دشمن مرتبا مورد حمله قرار میگرفت و تاسیساتش را خراب میکردند، روی پای خودش بایستد و کار کند. چرا، برای این که آن زیربنایی (infrastructure) که ساخته شده بود، آن کادری که تربیت شده و کارآموزی دیده بود، و آن تشکیلاتی که به وجود آمده بود، محکم تر و عظیمتر از آن بود که این خطرات بتواند آن را از هم بپاشد و از کار بیندازد. مهم تر از آن، علت این که شرکت ملی نفت بعد از انقلاب توانست نفتش را صادر و در بازارهای دنیا بفروشد این بود که یک دفعه از صفر شروع نکرد، بلکه این مشتریهایی بودند که ما به وجود آورده بودیم و ارتباطاتی بود که ما با بازار جهانی پیدا کرده بودیم و همان مشتریان بودند که آمدند نفت ایران را بردند. درحقیقت ساختار و تشکیلات و مدیریت شرکت ملی نفت طوری بود که با تمام بلاهایی که به سرش آمد توانست کارش را ادامه بدهد و خودش را حفظ بکند. و این مساله سادهای نیست.
یعنی یک پایگاهی، یک بنیانی، گذاشته شده بود که این بنیان توانست بهرغم تمام مسائل و مشکلات کارش را انجام بدهد؟
تمام این مسائل و مشکلات نتوانست مانع گردش چرخهای صنعت نفت ایران بشود، بلکه عملیات ادامه یافت و نفت خام تولید و صادر شد. مثلا همان شرکت ملی نفتکشی که قبل از انقلاب ایجاد شده بود به داد ایران رسید. زیرا در دوران جنگ بیشتر نفتکشها دیگر حاضر نبودند برای بارگیری به خارک بروند و صاحبان نفتکشها حاضر به قبول هزینه گزاف بیمه خطرات جنگی نبودند. بنابراین شرکت ملی نفت از کشتیهای شرکت ملی نفتکش استفاده کرد، به نحوی که کشتیهای شرکت ملی نفتکش دربندرخارک نفت را بار میگرفت میبرد به دهانه خلیج فارس و منتقل میکرد به نفتکش خریداران و از این راه از قطع صادرات جلوگیری گردید.
این شرکت ملی نفتکش چه موقع تاسیس شده بود؟
شرکت ملی نفتکش هم در همان حدود اوایل دهه هفتاد تاسیس شد و خودمن سمت رییس هیات مدیره آن را به عهده داشتم. با شروع فعالیتهای بازاریابی و صادرات مستقل شرکت ملی نفت این فکر به وجود آمد که برای دستیابی به آزادی عمل، ما احتیاج به نفتکشهای مستقل خودمان خواهیم داشت. چون خیلی از مشتریها مایل به خرید نفت برمبنای CIF، یعنی تحویل در بنادر محل مصرف هستند و شرکت باید بتواند جوابگوی چنین مشتریانی نیز باشد، اما در ضمن از نوسانات نرخ کشتیرانی در بازار آزاد نیز مصون بماند. بنابراین ما به فکر تاسیس شرکت ملی نفتکش افتادیم. موقعی که انقلاب پیش آمد ما یک ظرفیت در حدود یکمیلیون و چهارصد هزار تن کشتی داشتیم. دراین جا لازم به تذکر است که آقای مهندس حسن مصطفوی درسمت مدیرعامل شرکت ملی نفتکش ایران در ایجاد و گسترش ناوگان آن شرکت و اداره آن نقش اساسی و بسیار موثری داشتند و موفقیت آن شرکت درنتیجه زحمات ایشان بود.
این کشتیها متعلق به شرکت ملی نفت بودند یا اینکه در اجاره شرکت بودند؟
ما تعدادی نفتکش داشتیم که متعلق به شرکت ملی نفتکش ایران بود و تعدادی هم چارتر اجاره کرده بودیم که بعد بتدریج به ناوگان اضافه شد. کشتیهایی بود که در ژاپن و در هلند سفارش داده بودیم و خریده بودیم و کار میکردند.
پیشبینی میشد که در آینده تعداد این کشتیها افزایش پیدا کند؟
بله، افزایش پیدا کند. به همین دلیل تعدای نفتکش درسفارش داشتیم. وقتی که انقلاب شد تعدادی کشتی در کارگاههای کشتیسازی ژاپن دردست ساختمان بود که بعد از انقلاب به شرکت ملی نفتکش تحویل داده شد. این نفتکشها، همینطور که عرض کردم، به صادرات نفت ایران در زمان جنگ کمک شایانی کردند. تعدادی از این نفتکشها فرآورده از آبادان و ماهشهر بار میکردند، میبردند به بندرعباس، آنجا پیاده میکردند برای مصارف داخله و برای تامین احتیاجات نیروی دریایی، نیروی هوایی و برای فروش به خارج از کشور.
در ارتباط با فعالیتهای حملونقل بینالمللی صحبت از این بود که ایران و اسرائیل در زمینههایی همکاری میکنند. موضوع این رابطه چه بود؟
پس از عقد قرارداد کنسرسیوم درسال ۱۹۵۴، دولت اسرائیل با تعدادی از شرکتهای مستقل آمریکایی عضو کنسرسیوم که به گروه ایریکان (IRICON) معروف بودند قراردادهایی برای خرید نفت برمبنای قیمت روز بازار جهت مصارف داخلی خود منعقد کرد. طبق مفاد قرارداد کنسرسیوم، شرکت ملی نفت ایران این اختیار را داشت که دوازده و نیمدرصد بهره مالکانه را یا به صورت نفت خام از تولیدات حوزه قرارداد تحویل بگیرد و خود راسا بهفروش برساند یا ارزش آن را برمبنای بهای اعلان شده به صورت نقد دریافت کند. نظر به این که بهای اعلان شده که مبنای محاسبه مالیات بردرآمد بود، همیشه از قیمت واقعی روز بازار بیشتر بود، شرکت ملی از تحویل گرفتن نفت خام، که درنتیجه فروش مجدد آن متضرر میگردید، خودداری مینمود.
در سال ۱۹۵۶ دولت اسرائیل اقدام به ساختن خط لوله ای به قطر ۱۶ اینچ و به طول۲۵۰کیلومتر بین بندر ایلات (Eilat) در خلیج عقبه و پالایشگاه حیفا درکنار دریای مدیترانه نمود تا نفت خریداری شده از اعضای کنسرسیوم را از این راه به حیفا برساند و در نتیجه از حمل آن با نفتکش از طریق کانال سوئز که هم هزینه سنگینتری داشت و هم با خطر درگیری با کشورهای عربی روبهرو بود، پرهیز کند. در همین زمان دولت اسرائیل با شرکت ملی نفت ایران وارد مذاکره و عقد قراردادی شد که طبق آن مقداری نفت خام برای مصارف داخلی خود از تولیدات حوزه قرارداد کنسرسیوم را بر مبنای بهای اعلان شده و نه قیمت روز بازار که کمتر بود خریداری کند. ضمنا اسرائیل پیشنهاد نمود شرکت ملی نفت را در خط لوله فوقالذکر شریک کند. این معامله در واقع این موقعیت را به دست شرکت ملی نفت ایران داد که بتواند برای اولین بار با استفاده از حق برداشت قسمتی از دوازده و نیمدرصد نفت تولیدی کنسرسیوم و فروش آن برمبنای بهای اعلان شده وارد فعالیت بازاریابی و صادرات نفت خام شود.
پس از جنگ شش روزه اعراب و اسرائیل در سال ۱۹۶۷ و بسته شدن کانال سوئز که منتج به حمل نفت خامهای تولیدی خلیج فارس از راه دماغه امید به اروپا با هزینههای گزاف گردید احداث خط لولهای جدید بهقطر ۴۲ اینچ بین بندر ایلات درخلیج عقبه و بندر اشکلن (Ashkelon) دردریای مدیترانه از هر لحاظ اقتصادی تشخیص داده شد و دولت اسرائیل از ایران برای مشارکت دراین طرح دعوت به عمل آورد.
سهم نقدینه (Equity) شرکت ملی نفت دراین طرح از منافع حاصله از عملیات خط لوله ۱۶ اینچی و سپس باز فروش آن به دولت اسرائیل تامین و بقیه سرمایه لازم ازطریق اخذ وام به وسیله شرکا فراهم شد. چون رساندن نفت خام از بنادر خلیجفارس به بندر ایلات درعقبه مستلزم حملونقل دریایی بهوسیله نفتکش بود، طرفین تصمیم به ایجاد یک شرکت حملونقل دریایی گرفتند که نفت خام را با نفتکشهای متعلق به این شرکت حمل و از منافع آن نیز بهره مند شوند.
با مشارکت در این خط لوله و شرکت حملونقل دریایی شرکت ملی نفت ایران موفق گردید درسال ۱۹۶۹ به تدریج مقداری از پنجاه درصد سهم خود از تولیدات شرکتهای مختلط سیریپ و ایپاک و لاپکو و بالاخره حوزه قرارداد کنسرسیوم را برمبنای سیف (CIF) درمدیترانه به مشتریان خود در اروپای شرقی و غربی تحویل دهد و از این طریق فعالیتهای بازاریابی و فروش مستقل خود را گسترش داده و از منافع حمل و نقل نیز بهره مند گردد.
این طرح یکی از ابتکارات آقای مهندس نفیسی بود که به آغاز فعالیتهای بازاریابی و صادرات شرکت ملی نفت کمک موثری کرد و از سال ۱۹۷۴ که من به سمت مدیر امور بینالمللی منصوب شدم نظارت برآن به من واگذار گردید.
آقای دکتر مینا حالا برگردیم راجع به نقش ایران در اوپک، و تاثیر اوپک متقـــابلا در سیاستهایی که شرکت ملی نفت ایران اتخاذ میکرد، صحبت بکنیم، به خصــوص در آن زمان که مساله افزایش قیمت نفت مطرح شد، و بعد موضعگیری اوپک در قبال نیروهای دیگرجهانی؟
مساله نقش ایران در اوپک را باید از دو جنبه مورد توجه قرار دهیم، یکی موضوع تشکیل اوپک، به وجود آمدن سازمان دبیرخانه اوپک و شروع فعالیتش و دیگری اثرات وجود اوپک در سیاستهای نفتی کشورهای تولید کننده. اوپک درسال ۱۹۶۰ تاسیس شد. فکر به وجود آمدن آن از طرف آقای پرزآلفونزو (Perez Alfonso)، وزیرنفت ونزوئلا، عنوان شد. سپس ایشان و عبدالله طریقی، وزیر نفت عربستان سعودی، دنبال این کار بودند. پیشنهاد ایجاد اوپک برای اولین بار درسال ۱۹۵۹ درکنفرانس نفتی اعراب که در ماه آوریل در قاهره تشکیل شد، درجلسه محرمانه و خصوصی با حضور نمایندگان عراق و کویت و ایران، که نماینده ایران آقای منوچهر فرمانفرماییان بود، مطرح گردید. ولی تصمیم قطعی در مورد ایجاد سازمان کشورهای صادرکننده نفت در کنفرانس ماه سپتامبر۱۹۶۰ در بغداد با حضور نمایندگان ونزوئلا و ایران و عراق و کویت و عربستان سعودی اتخاذ شد. دراین کنفرانس نمایندگان ایران آقایان فوآد روحانی و مهندس نفیسی و منوچهر فرمانفرماییان بودند.
بنیانگذاران اوپک ۵ کشور ونزوئلا، ایران، عربستان سعودی، کویت و عراق بودند. در بین این کشورها فقط ایران و ونزوئلا دارای شرکتهای ملی نفت بودند و تجربیاتی در امور مربوط به عملیات اکتشاف و تولید و پالایش و پخش به دست آورده بودند. بنابراین وقتی دبیرخانه اوپک در ژنو شروع به کار کرد، تشکیلات اوپک را در واقع شرکت ملی نفت ایران به وجود آورد. یعنی اولا اولین دبیرکل اوپک آقای فؤاد روحانی بود که درآن موقع نایب رییس هیات مدیره و مدیر امور حقوقی شرکت بودند. ایشان را دولت ایران پیشنهاد کرد که به عنوان دبیرکل شروع به کار بکنند. آقای فؤاد روحانی سه نفر را از شرکت ملی نفت با خود به اوپک بردند برای ایجاد یک سازمان و تشکیلات دبیرخانه. این سه نفر عبارت بودند از بنده که مسوولیت ایجاد اداره فنی اوپک به عهدهام گذاشته شده بود، دیگری آقای موحد که قرار شد اداره حقوقی اوپک را ایجاد کند، و بالاخره آقای رضوی که مسوول امور اداری و سازمانیاش بود. بنابراین درحقیقت شرکت ملی نفت از تجربیات خود استفاده کرد برای به وجودآوردن سازمان اوپک و دبیرخانه آن و بعد از آن به ترتیب، البته، کشورهای دیگر نیز مامورینی به اوپک اعزام داشتند.
بعد از ایران واقعا ونزوئلا و عراق دوکشوری بودندکه توانستند کمکهای ارزندهای از نظر کادر فنی و اداری به اوپک بکنند. برای مثال، بنده وقتی وارد تشکیلات اوپک شدم که اداره فنی را به وجود آورم، کوچکترین اطلاع و آماری از اینکه سایرکشورهای عضو اوپک چه میکنند نداشتیم. اولین ماموریت من این بود که رفتم به چهار کشور دیگر عضو اوپک و در هر کشوری یکی دو هفته وقت صرف کردم فقط برای جمعآوری اطلاعات و آمار مربوط به وضع و میزان ذخایر نفت و گاز، ظرفیت تاسیسات تولید و بارگیری، میزان واقعی تولید و صادرات، ظرفیت یالایشگاهها و خطوط لوله و بالاخره نوع قراردادها و تشکیلات موجود در هر کشور با استفاده از این آمار و اطلاعات جمعآوری شده بود که یک مرکز آمار و اطلاعات در اداره فنی اوپک به وجود آمد. بنابراین، شرکت ملی نفت بود که پی و سنگهای اولیه بنای اوپک را گذاشت.
در دهسال اول عمر اوپک، شرکتهای نفتی به هیچ عنوان حاضر نبودند اصلا سازمان اوپک را به رسمیت بشناسند. بنابراین هیچ وقت با اوپک وارد مذاکره نمیشدند. اولین قدمی که اوپک برداشت درجهت این بود که مسائل کوچکی که در داخل قراردادهای نفتی موجود بود، از جمله مساله به هزینه بردن بهره مالکانه که تا آن موقع از مالیات کسر میشد و مساله حذف هزینههای بازاریابی و صادرات و غیره، که روی درآمدهای کشورهای عضو اوپک موثر بود، را مطرح و دنبال کند. شرکتهای نفتی حاضر نشدند که دراین موارد با اوپک وارد مذاکره بشوند، ولی قبول کردند که آقای فؤاد روحانی به عنوان نماینده ایران با شرکتهای نفتی بنشیند و مسائل را مطرح نماید. درواقع آقای روحانی از طرف کشورهای عضو اوپک نمایندگی این مذاکرات را به عهده داشت.
ارسال نظر