آخرین بخش از جزئیات دادگاه هویدا را دراین بخش می‌خوانید.

هویدا: در سال‌های گذشته ادعا نمی‌کنم که در ایران آزادی به معنای اروپایی وجود داشت، خیر، هرگز، اما کتمان نمی‌کنم از اینکه آزادی بیان و آزادی قلم نبود، من خوشحال بودم؟ خیر، من به این ضعف خود آشنا بودم، اما چه‌کار می‌توانستم بکنم.

دادستان:این آقا مردی است که ۱۳ سال سلطه اجنبی را بر ملت مظلوم و ستم کشیده‌ای تحمیل کرده است. ما هویدا را محاکمه نمی‌کنیم، ما یک سیستم را محاکمه می‌کنیم... همان طور که فرمودید، در این مملکت سیستمی بود که در راس آن سیستم، شما بودید و مسوول آنچه در داخل سیستم می‌گذشت شما بودید. شما انسانی هستید با فرهنگ، در اروپا درس خواندید، در یک خانواده دیپلمات بزرگ شدید و سال‌ها وکیل و وزیر مشاور و مستشار بودید و آدم نادان و ناآشنایی نبودید که نداند انسان آزاد است و مسلمان مختار و مسوول است. وزرای شما هم مسوولند، اگر قبل از شما نخست‌وزیری با این سیستم به صورتی که شما همکاری کردید، مسوولند... چرا دانسته و با علم به اینکه شاه سلطه داشت، آمریکا سلطه داشت، شوروی باج می‌گرفت، کی با ج می‌گرفت، شما هیچ تغییری در این سیستم ندادید و اگر نمی‌توانستید تغییر دهید، چرا کنار نرفتید؟... بله، شاه فرمان می‌داد و شما هم اجرا می‌کردید...

هویدا: ملاحظه می‌فرمایید جناب دادستان، جنابعالی، دو سه جمله‌ای را از یک پاسخ به سوالی قرائت می‌فرمایید. عرایض من در این چهار روز، به تمام پرسش‌ها و نکاتی که می‌گویید پاسخ داده است...

دادستان: شما به همین سوال‌ها که من کردم جواب بدهید.

هویدا: کدام سوال‌ها؟

دادستان: همین سوال‌ها که کردم. شما می‌دانستید که این حکومت خلاف قانون شرع است و بازماندید و ادامه دادید. درست است؟

هویدا: اجازه بفرمایید قربان، باز هم عرض می‌کنم، اگر اینجا قربانی لازم است بنده تسلیم هستم.

رییس: آقای هویدا، شما با دادگاه صحبت می‌کنید و مطلب ایشان (دادستان) را که من چکیده کرده بودم، همان طور پاسخ بدهید.

هویدا: بنده عرض می‌کنم اگر بنده باید قربانی بشوم حرفی ندارم. من می‌دانم اینجا دادگاه است، اما اگر دادستان درباره ارقام می‌گویند که احتیاجی نداریم، ایشان خودشان مطرح کردند، من مطرح نکردم، مس و اورانیوم را بنده عرض نکردم، می‌گویم از من سوال می‌کنید باید بتوانم اطلاعاتی درباره مس و اورانیوم در اختیارتان بگذارم، اگر بخواهید، ولی اگر می‌گویید نه، مساله مهم نیست، می‌گذریم. من اصراری ندارم درباره مس و آلومینیوم بگویم... بنده در مدت ۱۳ سال که نخست‌وزیر بودم، جناب آقای رییس از ۵ صبح کار کردم تا نصفه شب، نه بهره از مال برده‌ام و دستم هم به خون آلوده نیست. اگر من ترس داشتم الان اینجا نبودم. بودند آن‌هایی که در موقع خودش رفتند، بودند آن‌هایی که بعدها رفتند. بنده هم می‌توانستم بروم. من روز ۱۸ شهریور از وزارت دربار استعفا دادم، استعفای من روز جمعه ۱۷ شهریور بود. من اعتقاد دارم هیچ دولتی در هیچ کجا نمی‌تواند حکومت کند اگر سربازانش و تانک‌هایش و مسلسل‌ها را علیه مردم به کار گیرد... اگر بنده به نحوی که اینجا گفته شد، اربابانی داشتم، چرا آن اربابان مرا ول کردند و بقیه را بردند. آن‌ها اربابان بنده بودند؟ من امکان رفتن به خارج را نداشتم؟ می‌توانستم همان روز که از وزارت دربار استعفا کردم به خارج بروم همان طور که صدها و صدها نفر در خارج هستند... بنده استنباطی که از قانون اساسی می‌کنم به جای خودش محفوظه، وقتی قانون اساسی را می‌خوانیم و استادی برای من تفسیر می‌کند، یک معنی دارد، ولی آن زمان تفسیرش بر این بوده که قوه مجریه مختص پادشاه است و قوای نظامی هم مستقیما زیر نظر شاه. در این تفسیر میلیون‌ها نفر شریک من بودند. من این‌جا نیامده‌ام بگویم هر چه بود خوب بود و کاری که کردیم درست بود، اما در برابر دادگاه باید اذعان کنم من سعی‌ام را کرده‌ام تا بتوانم زیربنایی بسازم. من تنها نبودم. همکارانم، همکارانم نبودند، آقای رییس بچه‌های خودتان بودند، برادران خودتان بودند، قوم و خویش‌های خودتان بودند، همه این‌ها بودند که در برنامه‌ریزی شریک بودند. برنامه‌ریزی که به دست یک فرد نمی‌شود، یک سازمانی بود به نام سازمان برنامه که توی این سازمان برنامه، جوان‌هایی بودند که برخی از آن‌ها به سوی آزادیخواهی رفتند، ممکن است اشکالاتی هم نصیب‌شان شده باشد، می‌خواستم بگویم که این برنامه‌ریزی را من نمی‌کردم، برنامه‌ریزی را دستگاهی می‌کرد، این برنامه‌ریزی آماده می‌شد و این برنامه‌ریزی بودجه‌هایش تعیین می‌شد می‌رفت مجلس. اگر در این قسمت می‌فرمایید نرویم به جزئیات، خیلی خب، پس چطوری دفاع کنم؟ اگر من صحبت از کشاورزی می‌کنم، از صنایع پایه صحبت می‌کنم، صحبت از صنایع مونتاژ می‌کنم، بنده باید بگویم در چه دنیایی زندگی می‌کنیم. جناب آقای رییس حرف‌هایی هست که اینجا اگر در این دادگاه ضبط نمی‌شد، توی روزنامه چاپ نمی‌شد، توی تلویزیون هم گفته نمی‌شد، عرض می‌کردم، برای اینکه دولت جدید هم در برابر این مسائل سیاست‌هایی خواهد داشت و صلاح نیست که من این مسائل را بدون اجازه عرض کنم.

رییس دادگاه: شما برای دفاع خودتان آزاد هستید آنچه را در سرنوشت خودتان به عنوان دفاع موثر می‌دانید بگویید.

هویدا: بنده ایرانی هستم، به مملکتم علاقه دارم، لذا باید سبک و سنگین بکنم.

رییس: تشخیص آن با شما است.

هویدا: می‌خواهم توجه داشته باشید که اگر من تمام عرایضم را عرض نمی‌‌کنم، برای این است که ممکن است این مسائل برای دولت فعلی اشکالاتی ایجاد کند که من نمی‌خواهم این اشکالات ایجاد شود. ما در منطقه‌ای زندگی می‌کردیم که یک منطقه راحتی نبود، یک منطقه پرآشوبی بود، کشورهای بزرگ و ابرقدرت‌ها در این منطقه تجارت داشتند، اصل یک موازنه بود. در این منطقه کشور خودمان یک مساله‌ای است که من خیال می‌کنم آقایان باید مدنظر داشته باشند، چون دارای اهمیت بسیار است... فرمودند کار بنده این بوده که همه را راضی نگهدارم، خب بنده اگر مردم را راضی می‌کردم چه اشکالی داشت، ولی اگر بنده به این فکر بودم که آمریکا، انگلیس،‌ روس، فرانسه و آلمان را راضی کنم، معذرت می‌خواهم، من چنین سیاستی را دنبال نمی‌کردم... نظر من این بود که تجارت ما حتما باید با همه دنیا باشد... شما اگر با یک گروه تجارت داشته باشید و به یک گروه منحصر باشد، به زانو درمی‌آیید چون ممکن است قطعات یدکی آن اجناس را که احتیاج دارید، به شما ندهند. دیگر راجع به صنایع مونتاژ بود که باید بگویم صنایع اساسی هم برپا کردیم و ذوب‌آهن را فراموش نکنیم که خودش یک صنعت پایه و مادر است، با چه زحمتی تاریخش را باید ثبت کنیم که با چه اشکالی این ذوب‌آهن درست شد، اینها مسائلی است، جناب آقای رییس که ساعت‌ها می‌شود روی آن صحبت کرد... بله در دولت گذشته من وزیر دارایی بودم، اما در آن موقع من در تهران نبودم، در خارج بودم، در کنفرانس اوپک شرکت کرده بودم، بنده معتقد بودم اگر می‌خواستند مستشار آمریکایی بیاورند، عوض اینکه مصونیت ویژه به مستشار آمریکایی بدهند، مستشار آمریکایی را عضو سفارت می‌کردند که می‌توانست به طور دیپلماتیک مصونیت داشته باشد و مساله‌ای مطرح نشود که قلب عده‌ای را جریحه‌دار کند... در مورد دخالت پادشاه باید بگویم که طبق قانون اساسی قوه مجریه مختص پادشاه است، در دو ماده قانون اساسی این موضوع این طور تفسیر می‌شود، من هم تفسیرش نکرده بودم، قبل از من هم این طور تفسیر می‌شد و عمل می‌شد، در آن سیستم این طور عمل می‌شد که سیاست خارجی به طور مستقیم زیرنظر شاه اجرا می‌شد، سیاست امنیتی کشور هم مستقیما این طور عمل می‌شد، چرا این طوری شد این یک حرف دیگر است، ولی زیرنظر پادشاه اجرا می‌شد. اگر جنایتی را دستگاهی انجام داده بود و من اطلاع نداشتم، من مقصرم؟ قبول می‌کنم تسلیم، می‌گویم تسلیم شما هستم، ولی فکر نمی‌کنم دستگاه انتظامی به جز از لحاظ تشریفاتی و از لحاظ مالی تماس دیگری با ما داشت... مجلسی که من برایش بودجه می‌بردم هر سال بودجه را تصویب می‌کرد، توی بودجه تمام این آمار و ارقام موجود بود، بودجه‌ای که من می‌بردم ۳هزار صفحه بود... بنده ارباب خارجی ندارم، به ارباب خارجی نه اعتقاد دارم و نه دنبال آن بودم... سیاست خارجی زیر نظر نخست‌وزیر نبود، بنده می‌گویم نبود، الان تقصیر بنده این است که چرا سیاست خارجی را به دست نگرفتم، می‌فرمایید سیاست تسلیحاتی و سیاست نظامی کشور باید زیر نظر من باشد، زیر نظر من نبود، فرماندهان قشون‌ها به من گزارش نمی‌دادند، جز در مواقع بودجه که با آنها مذاکره می‌شد که بودجه آنها را کم کنیم، می‌فرمایند باید این‌طور باشد، آن زمان این‌طور تفسیر نمی‌شد. درباره پایگاه‌های جاسوسی گفته شده، فکر می‌کنم نظرتان رادارهای هوایی باشد، چون در آسمان ایران، گاهی هواپیماها با مسافت ۶۰هزار پا از آسمان ایران می‌گذشتند و ایران نمی‌خواست که کشور خارجی بتواند از روی آسمان ایران بدون اجازه برود، حالا این رادارها را می‌گویید، چیز دیگری توش بوده، من اطلاعی ندارم، مقصرم که ندارم؟ صحبت از سفر بنده به آمریکا شد که من برای کسب ۵۰هزار تومان پول به آمریکا رفته‌ام.

رییس: تو نرفتی، فرح رفت، ارتباط این مساله با شما این است که ۱۵۰هزار تومان دولت ایران خرج مهمانی یک شبی کرده که فرح رفته آنجا ۵۰هزار تومان بگیرد برای مبتلایان به سرطان در ایران.

هویدا: خدمتتان عرض کنم، طبق سنت‌هایی که در ایران موجود بود، مسافرت‌هایی که شاه و خاندان او می‌رفتند، پولش را باید دولت پرداخت می‌کرد، آنها تقاضا می‌کردند، تصویب‌نامه‌ای در هیات وزیران می‌شد و به دربار پرداخت می‌شد... در نخست‌وزیری کارها تقسیم می‌شد... وزرای مشاور بودند و کارها بین آنها تقسیم می‌شد، یک مشاور نخست‌وزیر درباره مسائل مالی بود، یک مشاور امور اداری بود... نخست‌وزیر به این مشاوران اعتماد می‌کرد، این سیستم را من اختراع نکرده بودم و یک سیستم بین‌المللی بود... گفتند دستورهایی به وسیله آمریکایی‌ها به نخست‌وزیر و وزیر داده می‌شد، نمی‌دانم اگر خوب استنباط کرده باشم، وزیر ممکن است، اما نخست‌وزیر نه، من به شما اطمینان می‌دهم نه سفیر آمریکا، نه سفیر شوروی و نه هیچ کشوری نمی‌تواند به خودش اجازه دهد به نخست‌وزیر ایران دستور دهد؛ ولی اگر با وزیری صحبت می‌کند، مسلما سفرای خارجی مطالبی مطرح می‌کردند.