تاریخ انقلاب -مدیریت نفت پس از انقلاب-۳
مشاورین حسن نزیه انتخابات شدند
ادامه خاطرات مهندس قباد فخیمی از ماههای نخست پساز پیروزی انقلاب اسلامی در شرکت نفت را در ادامه بخوانید.
ساخته شدن خطوط لوله نفت جز خط لوله ده اینچ فرآورده که قبلا به آن اشاره شد در زمانی عملی میشود که مهندس محمد شهدادی، یکی از برجستهترین کارشناسان شرکت ملی نفت ریاست امور خطوط لوله و مخابرات را بر عهده داشت.
بازسازی سازمان اعتصابزده
برای آشنایی با نزیه، اولین جلسه هیات سرپرستان (هیاتمدیره) در دفتر مدیر عامل در طبقه پانزدهم اداره مرکزی تشکیل شد که در آن همه مدیران جدید همراه با مشاوران نزیه حضور داشتند. همه ما با هم آشنا بودیم. تنها مهندس صالح بنافتی مدیر امور اداری برایم ناشناس بود و بعد فهمیدم ایشان از کارکنان امور اکتشاف و تولید شرکت ملی نفت، از دوستان سیاسی و مشاور اصلی نزیه میباشد. نزیه که آذربایجانی الاصل و حقوقدان بود شخصی آرام و مودب به نظر میرسید و در تمام مدتی که با ایشان همکار بودم به خاطر ندارم که تندی و پرخاشی از ایشان دیده باشم. خوب صحبت میکرد، باهوش بود و مطالب را به خوبی درک میکرد. قبلا نزیه را در جلسه معارفه با کارکنان مدیریت پخش دیده بودم، تصور میکنم بقیه اعضای هیاتمدیره نیز با ایشان قبلا ملاقات کرده بودند.
نزیه در جلسه با شرح مختصری از تحولات کشور و وظیفه حساسی که بر دوش همه ما هست، تذکر داد که مدیران مسوولیت کامل کار خود را داشته و در اجرای وظایفشان در حد مقررات، آزادی عمل دارند. در هیاتمدیره هم که با حضور ایشان تشکیل میشد مدیران به مسائل رسیدگی و هر مطلبی مایل بودند طرح و برای اخذ تصمیم مذاکره میکردند و معمولا کارمان به رایگیری نمیرسید. صرفنظر از این که همه با هم آشنا بودیم، هر یک به قدری مسائل مختلف داشتیم که فقط میتوانستیم کارهای خود را مطرح و دنبال کنیم. روابط مهندس رضا عظیمی حسینی، مهندس منوچهر پارسا و من که هر سه تجربه ممتد در امور بینالمللی داشتیم حساستر بود. ما علاوه بر آن که میدانستیم که تمام مطالب مسائل بینالمللی قبلا با نزیه مورد تبادلنظر قرار گرفته و مورد تایید ایشان است حتی المقدور سعی میکردیم از نظرات مدیر امور بینالمللی حمایت کنیم.
حتی مهندس پارسا اختلافات قبل از انقلاب خود با مهندس عظیمی را فراموش کرده بود وهمه با هم میکوشیدیم که برای پیشبرد امور مثمرثمر باشیم. کاملا معلوم بود که نزیه خودش را به جنبههای فنی امور وارد نمیکرد و بیشتر به امور تشکیلاتی، بازرگانی، اداری و امور بینالمللی یعنی فروش و صادرات نفت و روابط اوپک علاقهمند بود. این تقسیم علاقهمندیها چیز تازهای نبود، تمام مدیر عاملهای قبلی نیز تقریبا همین طور طبقهبندی میشدند.
امور پخش و فروش داخلی با خطوط لوله و مخابرات از یک طرف نوعی فنی و از طرف دیگر کاملا بازرگانی و اداری بود که مدیران عامل قبل از امکانات بازرگانی و اداری آن بر بدهبستانهای سیاسی خود استفاده میکردند و به امور فنی توجهی نداشتند. مهندس فرمانفرماییان که پانزده سال در این پست تجربه داشت، در این مورد مینویسد: «در سال ۱۳۵۱ شرکت، تحت ریاست اقبال، به موجودی دیگر تبدیل شده بود. من از دست دخالتهایی که به صورت جزئی پایدار از این شغل درآمده بود، خسته شده بودم، به جایی رسیده بودم که نیاز به تغییر شغل داشتم، شغلی دور از تنشهای دائمی سر و کله زدن با پانصد کارمند!! و هزاران کارگر، شغلی میخواستم با اختیارات، که در آن بتوانیم خارج از نظام پیچیده اقبال عمل کنم.» این نظام پیچیده اقبال که فرمانفرماییان از آن صحبت میکند مربوط به امر پخش است که حیات خلوت مدیر عاملها برای بدهبستان، اجرای سفارشات استخدامی، تظاهرات و غیره بود. اما در امور پخش تنها این نظام پیچیده اقبال نبود که موجب خرابی امور پخش و فروش داخلی شده بود، بیتوجهی و سرسپردگی مدیران و روسای قسمت پخش بیش از دکتر اقبال در این خرابی نقش بازی کرده بود و مهندس فرمانفرماییان با ۱۵ سال مدیریت امور پخش، بیش از دیگران در این زمینه مقصر بود. خوشبختانه خود نزیه نظام پیچیدهای نداشت و همانطور که قبلا ذکر شد شاید قدری هم از این نظر ساده بود، ولی با تغییر رژیم، شرایط پیچیدهای به وجود آمده بود که این کار را دشوارتر میکرد. مهمترین مساله من تامین و توزیع سوخت مورد نظر و برنامهریزی برای ذخیرهسازی انواع فرآوردهها در نقاط مختلف کشور برای آمادگی تحویل در زمستان بود. در زمستان که مصرف بالا میرفت و برف و باران حملونقل فرآورده در خارج از مسیر خطوط لوله را دشوار میکرد برای مقابله با آن، ذخیرهسازی یک وظیفه اصلی، حساس و سیاسی بود. همه امام جمعههای شهرهای بزرگ به طور مستقیم با من تماس میگرفتند و خواهان دریافت سهمیههای بیشتر تحویل فرآورده بودند. آیتا... اشراقی داماد آیتا... خمینی چندینبار برای حل و فصل نیازمندیهای استانها با من مذاکره نمود، ولی پس از مطلع شدن از برنامههای کار و شرایط تحویل پیگیری به عمل نیاورد.
مشاورین نزیه
با همه بررسیهایی که شده بود فرد مناسبی برای سرپرستی مدیریت اکتشاف و تولید انتخاب نشده بود و دکتر محمدعلی نابغ که قبل از دوران انصاری مدیریت این سازمان را داشت و اکنون مشاور نزیه بود، غیرمستقیم آن را اداره میکرد. به نظر میرسید که نزیه برای تعیین سرپرست این پست با دکتر نابغ و مهندس بنافتی مشورت میکرد و چون نظر آنها مثل هم نبود، نمیتوانست تصمیمی بگیرد. مرکز اصلی اکتشاف و تولید، مراکز نفتخیز جنوب بود و متخصصان و کارشناسان برجستهای در آن منطقه خدمت میکردند. ولی در تهران در اداره مرکزی هفتم، امور اکتشاف و تولید شرکت ملی نفت قرار داشت و در آنجا نیز کارشناسان سرشناسی وجود داشتند که بیشتر در فلات قاره ایران صاحبنظر بودند. مهندس بنافتی یکی از این کارشناسان بود و آنها به اتکا او میکوشیدند که پست سرپرست امور اکتشاف و تولید را به دست آورند. ولی عیب کار در این بود که خودشان با هم اختلافات شدید داشتند و نمیتوانستند از یک نفر به عنوان کاندید مورد نظر حمایت کنند. متاسفانه گرفتاری این مشکل بر دوش دکتر نابغ افتاد و او بدون آنکه در این میان نقشی داشته باشد شدیدا مورد بغض، حمله و تبلیغات غیرمنصفانه آنهایی که از مرکز تهران خود را شایسته این پست میدانستند، قرار گرفت.
ارسال نظر