گفت می‌دانم که می‌توانی این سازمان را اداره کنی، اگر اجازه بدهی به نزیه بگویم شما این پست را قبول کردید؟ قبول کردم ولی همان‌طور که قبلا اشاره شد یک شرط گذاشتم که مایلم قبل از صدور بخشنامه در یک جلسه عمومی با همه کارکنان آن سازمان ملاقات کنم، خودم را معرفی کنم و به آنها شانس بدهم که اگر مخالفتی دارند همان‌جا اعلام کنند. دکتر نابغ خوشش آمد و گفت حتما همان‌طور عمل می‌شود. سرپرست مدیریت پخش و فروش داخلی

حوزه مدیریت پخش و فروش داخلی شامل سه امور مختلف با وظایف متمایز به شرح زیر که در سراسر کشور پراکنده بودند و مشترکا در امر سوخت‌رسانی کشور نقش حساس و مهمی داشتند، تشکیل می‌شد:

۱. امور پخش و فروش داخلی با حدود ۴هزار نفر کارمند و ۱۴هزار کارگر.

۲. امور خطوط لوله و مخابرات با حدود هفتصد کارمند و ۲هزار کارگر.

۳. امور مخابرات با حدود هزار نفر کارمند، کارگر و تلفنچی

مدیریت پخش در حقیقت مادر شرکت ملی نفت بود. ساختمان زیبا و قدیمی این مدیریت در خیابان سپه نزدیک شهربانی کل کشور اداره مرکزی در زمان شرکت سابق نفت بود. پس از ملی شدن نفت و قرارداد سال ۱۹۵۴ با کنسرسیوم این عملیات به شرکت ملی نفت واگذار شد و آن ساختمان اداره مرکزی شرکت ملی نفت گردید. در زمان ملی شدن نفت، آقای منتصر رییس این سازمان یکی از اعضای اصلی شرکت سابق نفت در ایران بود. او به حدی به شرکت وابسته و به قدرتش اطمینان داشت که به مخالفت با دکتر مصدق و ملی شدن نفت اقدام کرد و اعتصابی به راه انداخت که در اوایل کار ملی شدن، مشکلاتی برای دولت به وجود آورد، ولی کارش به جایی نرسید و معزول شد. فواد روحانی در کتاب تاریخ ملی شدن نفت در این مورد می‌نویسد: «در تاریخ اول تیرماه دکتر مصدق مهندس حسن شقاقی را به ریاست اداره مزبور از طرف دولت تعیین نمود و او را وسیله ارتباط بین خود و منتصر قرار داد. ضمنا اقدامات مختلفی هم به منظور تکمیل خلع‌ید از شرکت سابق در قسمت‌های مربوط به موسسات پخش شرکت در تهران اجرا گردید. از جمله جلو درها و در داخل دالان‌های دفتر مرکزی شرکت در تهران عده‌ای پاسبان و مامورین با علامت «سازمان نظارت در خلع ید» گماشته شدند که کسانی که به اداره رفت‌و‌آمد می‌کردند مورد تفتیش قرار داده، اطمینان حاصل کنند که اسنادی از عمارت بیرون برده نشود. همین کار در انبار شرکت اجرا و بازرسی مزبور درباره شخص منتظر اجرا و موجب اعتراض نامبرده گردید.

عطاء‌الله اتحادیه جانشین منتصر برخلاف او نهایت همکاری را با دولت به عمل آورد، پس از تشکیل هیات‌مدیره شرکت ملی نفت ایران، یکی از مدیران اولیه شرکت گردید و در دوران فعالیت‌های اولیه شرکت، خدمات مفیدی انجام داد، بعد از بازنشستگی اتحادیه، به ترتیب مهندس منوچهر فرمانفرماییان، مهندس مصباح جالینوس و مهندس کیوان نراقی به این سمت منصوب شده بودند که فرمانفرماییان با پانزده سال طولانی‌ترین و کیوان نراقی با پنج ماه کوتاه‌ترین دوران خدمت در این پست را گذرانده بودند و من به عنوان پنجمین نفر مدت پانزده ماه در این سمت خدمت کردم. مهندس فرمانفرماییان در دوران عبدالله انتظام و مهندس جالینوس در دوران دکتر اقبال افرادی بودند که خارج از کادر شرکت ملی نفت وارد شرکت شدند. فرمانفرماییان به دستور شاه و با توصیه دوستش پروفسور عدل که خواهرش همسر برادر منوچهر بود و جالینوس به توصیه نخست‌وزیر هویدا و آشنایی با دکتر اقبال به این سمت انتخاب شدند. در سال ۱۳۵۱ بعد از خدمت طولانی مهندس فرمانفرماییان پست مدیر پخش و فروش داخلی منحل شد و تمام عملیات آن مدیریت یعنی امور پخش و فروش، خطوط لوله و مخابرات زیر نظر مهندس هوشنگ فرخان که جانشین مهندس فتح‌الله‌نفیسی مدیر عملیات شده بود، قرار گرفت. سازمان زیر نظر مهندس فرخان به قدری گسترده، متنوع و با مشکلات فراوان بود که ایشان با مسوولیت‌های امنیتی و ساواک که بر عهده داشت تقریبا کارها را به دست روسای قسمت‌ها واگذار کرده بود. در پخش و فروش داخلی، آقای فرهی و بعد از او آقای میرزایی با قدرت و سختگیری مانند سابق ریاست می‌کردند و چون نتیجه کار پیشرفتی نداشت دوباره پست مدیریت پخش و فروش داخلی ایجاد شد و در سال ۱۳۵۴ مهندس مصباح جالینوس به این سمت انتخاب گردید.

مهندس فرمانفرماییان که مدت پانزده سال و بیش از همه مدیران پخش در این مقام انجام وظیفه کرده است، به تفصیل داستان خدمتش در صنعت نفت ایران را در کتاب جالب‌توجه خون و نفت شرح می‌دهد. «منوچهر فرمانفرماییان مانند برادران دیگرش از هوش، ذکاوت، قدرت بیان و منظر زیبا برخوردار بود و علاوه بر آن به روابط خانواده سرشناس فرمانفرما، وابسته بود که همه جا وسیله ترقی‌اش از قبل فراهم شده بود.» منوچهر فرمانفرماییان در ۲۷ سالگی با دکتر حسین پیرنیا از خانواده‌ای که در میان برجستگانشان دو نخست‌وزیر قدرتمند و همسر رضاشاه به چشم می‌خورد و در سی سالگی به مقام مهم رییس امتیازات نفت و معادن می‌رسد، ملاقات و به گفته خودش چون در بیرمنگهام تحصیل کرده بود معاون اداره امتیازات نفت و بعد در سال ۱۳۲۸ جانشین دکتر پیرنیا می‌شود، در سال ۱۳۳۲ با توصیه دکتر علی امینی یکی دیگر از اقوامش، عضو هیات مدیره شرکت تصفیه نفت ایران و در سال ۱۳۳۷ مدیر امور پخش و فروش داخلی می‌شود و برای مدت پانزده سال این مقام را حفظ می‌کند و مدتی نیز ریاست شرکت نفت ایران- ایتالیا را عهده‌دار می‌شود. در کتاب خون و نفت بیش از هر چیز آثار روابط خانوادگی در پیشرفت مهندس منوچهر فرمانفرماییان، بعد کازانوا بودن ایشان و بالاخره حل و فصل همه امور صنعت نفت ایران به چشم می‌خورد. داستان سازندگی در شرکت ملی نفت همه صحبت از ساختمان خطوط لوله حمل نفت می‌باشد و هیچ اثری از سازندگی در امور پخش و فروش فرآورده‌ها که با ملت ایران در تماس می‌باشد به چشم نمی‌خورد و به جای آن در این امور آثار کازانوا بودن مشاهده می‌شد که به طور حیرت‌انگیزی اثرات نامطلوب و سرایت کردن به دیگران از خود به جای گذاشته بود.