ابتهاج دستگیر و انصاری بازجویی شد

عبدالرضا انصاری که سابقه وزارت کار را نیز در کارنامه فعالیت‌های اقتصادی - سیاسی خود در سال‌های پیش از انقلاب دارد و در دهه ۱۳۴۰ ماموریت عمران خوزستان به او واگذار می‌شود، در ادامه خاطرات خود از اختلاف‌های دولت در این عرصه پرده برمی‌دارد.

وی به دورانی اشاره می‌کند که علی امینی به نخست‌وزیری منصوب می‌شود و براساس شرایط آن روز می‌خواهد با فساد مبارزه کند و به سراغ طرح‌های عمرانی می‌رود. وی به این موضوع اشاره می‌کند که در این مسیر پرونده‌ای برای ابتهاج باز شد و او را در جریان بازجویی‌ها حتی دستگیر و بازداشت کردند. انصاری می‌گوید که در جریان بازجویی از او الموتی که وزیر دادگستری بود پرسش‌هایی را با او در میان گذاشته است...

پرونده‌سازی برای ابتهاج

از جمله برنامه‌های پر سر و صدای دولت آقای دکتر امینی برنامه مبارزه با فساد و تعقیب کسانی بود که گفته می‌شد از دستگاه دولت سوء‌استفاده کرده‌اند. به همین جهت هر روز در رسانه‌های عمومی اعلام می‌شد که چه پرونده‌هایی در دادگستری به جریان افتاده و چه اشخاصی به دادگستری احضار شده و تحت تعقیب قرار گرفته‌اند.

روزنامه‌ها نیز که بازار مناسبی برای فروش بیشتر پیدا کرده بودند، هر صبح و عصر تعداد قابل ملاحظه‌ای از ستون‌های خود را به اخبار مربوط به حیف و میل اموال عمومی و تعقیب و توقیف اشخاص مختلف اختصاص می‌دادند و شنیده می‌شد که به دنبال بیانات آقای آرامش در مجلس شورای ملی در مورد طرح‌های عمران خوزستان پرونده‌ای در دست تشکیل است و دادگستری در این مورد مشغول بررسی و تحقیقات می‌باشد.

در اواسط تابستان، در بحبوحه این وقایع روزی به اتفاق شهمیرزادی برای بازدید به خوزستان رفته بودیم.

پس از بازدید از طرح آبیاری آزمایشی دز، مذاکره با جوانانی که با عشق و شوق فراوان در آن گرمای طاقت‌فرسایی که حتی مگس‌ها در آن دوام نمی‌آوردند روزی ۱۰ ساعت در زیر آفتاب در زمین‌های جنوب دزفول کار می‌کردند، صرف ناهار در یک تریلر فلزی که به‌رغم دستگاه تهویه‌ای که داشت مانند گرمخانه بود و بحث و مذاکره با عده‌ای از کارشناسان آمریکایی و هلندی که هر کدام مسائل متعددی داشتند، به اتفاق شهمیرزادی به طرف آبادان برگشتیم تا با هواپیما به تهران حرکت کنیم. پس از چهار ساعت اتومبیلرانی در هوای توفانی و پر از گردوخاک وقتی به آبادان رسیدیم معلوم شد هواپیمای ایران تاخیر ورود دارد. در نتیجه، چند ساعتی در فرودگاه منتظر ماندیم تا این که حدودساعت ۱۱شب هواپیما به آبادان رسید. پس از سوار کردن مسافرانی که عازم تهران بودند به طرف تهران حرکت کردیم و حدود ساعت دو صبح وارد فرودگاه مهرآباد شدیم. تا من به منزل رسیدم و خوابیدم ساعت نزدیک چهار صبح بود، در نتیجه روز بعد دیرتر به دفتر رفتم.

به محض ورود به اداره از رفتار دربان و مامور اطلاعات احساس کردم یک وضع غیرعادی در جریان است، اما نمی‌دانستم موضوع چیست. بعد از این که وارد دفتر شدم، خانم عالم نصیرزاده که سمت متصدی دفتر را داشت با چشم گریان وارد شد و بدون این که صحبتی بکند مقداری نامه وارده را روی میز کار من گذاشت و خارج شد. پس از او مهندس سلطان محمد سلطانی، مسوول امور اداری دفتر تهران وارد شد و به حالت منقلب از من پرسید: آیا نامه‌های وارده را دیده‌اید؟ گفتم هنوز خیر، مگر چیز غیرعادی در بین آنها است؟ به حالت خیلی ناراحت گفت که بله شما را به دیوان کیفر احضار کرده‌اند و اضافه کرد که از امروز صبح که این نامه به اداره رسیده، تمام کارکنان وحشت‌زده و نگرانند و دست به کاری نزده‌اند.

با خنده به او گفتم اگر مرا احضار کرده‌اند به آنها چه ارتباطی دارد. ثانیا، سر مرا که نمی‌خواهند ببرند. حتما سوالاتی دارند و طبیعی است که مرا احضار کنند و بپرسند. مسلما با من و شما کاری ندارند و ما کار خلافی نکرده‌ایم که نگران باشیم. در این ضمن نامه بازپرس دیوان کیفر را خواندم و دیدم که مرا به عنوان مطلع احضار کرده‌اند. پرسید، حالا شما چه می‌کنید؟ جواب دادم موضوع خیلی عادی است. مرا برای ساعت ۹ صبح فردا به عنوان مطلع به دیوان کیفر احضار کرده‌اند و من هم خواهم رفت ببینم چه می‌گویند. شما هم سر کار خودتان بروید و به دیگران اطمینان بدهید که مطلب غیر‌عادی پیش نیامده و دلیلی برای کندی کار وجود ندارد. خودم هم باطنا حتی برای یک ثانیه احساس نگرانی نکردم و تا آخر وقت طبق معمول روزهای گذشته به کارهای جاری رسیدگی کردم و به منزل رفتم.

حدود ساعت پنج بعد از ظهر در منزل اطلاع دادند که آقای ضیاءالدین نقابت برای دیدن من آمده‌اند. نقابت از شخصیت‌های بسیار سرشناس و یکی از مبرزترین وکلای دادگستری و سابقا نماینده خرمشهر در مجلس شورای ملی بود. او به علت آشنایی که با مسائل خوزستان داشت از طرف سازمان برنامه به عنوان مشاور حقوقی طرح عمران خوزستان انتخاب شده بود و در حل مشکلات حقوقی طرح آبیاری دز با سازمان همکاری می‌کرد. مردی بود دانشمند، متواضع، فهمیده، کاردان و بسیار

خوش صحبت. پس از تعارفات معمول، علت این که سرزده به‌دیدن من آمده را جویا شدم. گفت، شنیده‌ام امروز احضاریه‌ای برای رفتن به دیوان کیفر به شما رسیده، خواستم ببینم چه اقدامی کرده‌اید. جواب دادم اقدام خاصی نکرده‌ام. یک مقام مسوول از من به عنوان مطلع برنامه عمران خوزستان دعوت کرده است، من هم وظیفه دارم اطلاعاتی را که دارم در اختیار ایشان بگذارم و مساله دیگری را نمی‌بینم. آقای نقابت گفت: شما به جریان کار دادگستری وارد نیستید. مساله به این سادگی که شما فرض می‌کنید نیست. درست است که موضوع احضار شما به عنوان مطلع در امر برنامه عمران خوزستان ارتباطی به کارهایی که در زمان وزارت کار شما انجام گرفته ندارد، زیرا اگر ارتباط داشت به ناچار مجبور بودند تشریفات مربوط به قانون محاکمه وزرا را رعایت کنند، یعنی ابتدا از مجلس اجازه بگیرند. ولی درهرحال چون شما سابقه وزارت دارید، شایسته است حتما آقای نخست وزیر را در جریان بگذارید و با نظر ایشان اقدام کنید، چون احتمال دارد فردا که به دیوان کیفر می‌روید یک خبرنگار عکاس از شما عکسی بگیرد و تمام روزنامه‌های عصر این عکس را چاپ کنند و با خط درشت بنویسند که وزیرکار کابینه دکتر اقبال به دیوان کیفر احضار شد و این مطلب بعدهای سیاسی پیدا کند و پای دیگران به این قضیه کشیده شود؛ از جمله اختلافات دکتر اقبال با دکتر امینی و مسائل دیگر و این موضوع نه به صلاح شماست نه به صلاح دولت و اشخاص دیگر. گفتم بسیار خوب حالا چه بکنم؟ گفت الان یک تلفن به آقای

نخست وزیر بزنید و موضوع را به اطلاع ایشان برسانید. باحضور آقای نقابت به آقای دکتر امینی، نخست وزیر، تلفن کردم و جریان را به اطلاع ایشان رسانیدم. آقای نخست وزیر گفتند کار خوبی کردید که به من خبر دادید. من تا یک ربع دیگر به شما تلفن خواهم زد. پس از حدود ده دقیقه تلفن کردند و گفتند شما فردا ساعت هشت صبح بروید دفتر آقای الموتی وزیر دادگستری و نگران نباشید. ایشان ترتیب کار را خواهد داد.

صبح روز بعد، اول وقت، به دفتر آقای الموتی رفتم. ایشان بلافاصله مرا پذیرفت و با احترام و محبت از سوابق خانوادگی من سوال کرد و گفت فامیل شما را خوب می‌شناسم و با دو نفر از خویشان شما در زمان جنگ در زندان متفقین بودم و برای آنها احترام زیادی قائل هستم. حالا از شما می‌خواهم صادقانه به من بگویید که آیا اولا این برنامه عمران خوزستان یک برنامه مورد لزوم برای مملکت بوده یا خیر و ثانیا این که آیا تا به حال برنامه‌های اجرایی به طور صحیح انجام شده است یا خیر؟

جواب دادم که در مورد سوال اول مساله کاملا روشن است، زیرا با توجه به سوابق تاریخی خوزستان و منابع عظیمی که در این استان وجود دارد، عمران این منطقه یکی از ضروری‌ترین برنامه‌های عمرانی کشور می‌باشد و به همین دلیل مورد توجه به خصوص شاه و دولت‌های مختلف و مجلس بوده و به آن اولویت داده شده است.

اما در مورد سوال دوم باید بگویم که ابعاد این برنامه به قدری وسیع است و جنبه‌های مختلف آن به قدری گسترده که قضاوت صحیح درباره این که نحوه اجرای کارها آیا بهترین بوده است یا خیر ازحد توانایی سازمان نوپای آب و برق خوزستان، با تعداد محدود عوامل انسانی که در اختیار داریم، خارج است و چنانچه دولت بخواهد یک ارزیابی صحیح از کل برنامه نماید، شایسته است از یکی از موسسات بین‌المللی که دراین نوع کارها تبحر دارند کمک گرفته شود. اما اگر راجع به صحت عمل و درستی کسانی که مسوول اجرای کارهای مختلف این برنامه هستند بخواهید، باید بگویم که در این باره با توجه به رسیدگی‌هایی که در این چند ماهه پس از تشکیل سازمان انجام شده، تاکنون به هیچ موردی که تردیدی در صحت عمل مجریان امر ایجاد بکند برخورد نکرده‌ایم.

پس از مذاکرات کوتاهی در همین زمینه وی به آقای نصیری، بازپرس پرونده که مرا احضار کرده بود، تلفن کرد و گفت آقای انصاری نزد من هستند و راجع به کارهای عمران خوزستان با ایشان مذاکره کرده‌ام و از ایشان خواهش کرده‌ام که به دفتر شما بیایند که اگر اطلاعاتی بخواهید در اختیارتان بگذارند و تشریف ببرند. بدین ترتیب برای من روشن شد که موضوع توقیف درمیان نیست و وزیر دادگستری تلویحا به آقای نصیری گفته است که حدود وظایفش چیست.

از نزد آقای الموتی به دفتر آقای نصیری، بازپرس دیوان کیفر رفتم. تصور می‌کردم او اطلاعات زیادی ازبرنامه عمران خوزستان جمع کرده و حالا می‌خواهد با سوال از من اطلاعات پرونده را تکمیل نماید و به همین جهت منتظر بودم سوالات مهمی راجع به ابعاد مختلف برنامه و نحوه اجرای کار و طرز عمل شرکت عمران و منابع مطرح کند، ولی بعد از رد و بدل شدن تعارفات و یکی دو سوال اول متوجه شدم که او اصولا اطلاع زیادی درباره خوزستان و منابع عظیم این منطقه و اهمیتی که این استان از لحاظ سیاسی و اقتصادی در تمام خاورمیانه دارد و اولویتی که در کل برنامه‌های عمرانی کشور برای این منطقه قائل شده‌اند، ندارد و مبنای اطلاعاتش شاید فقط چند خبر روزنامه‌ای و شایعات بی معنای عامیانه باشد.

در این مذاکرات مهمترین سوالی که آقای نصیری مطرح کرد موضوع سفر اول آقایان لیلیانتال و کلاپ به خوزستان بود. این سفر بنا به دعوت سازمان برنامه انجام شده بود. دکتر محمدکاظمی، رییس قسمت کشاورزی سازمان برنامه، به عنوان میهمان دار به همراه آقایان نامبرده به خوزستان رفته و هزینه اقامت آقایان را در هتل شهرداری اهواز و چند نقطه دیگر پرداخته بود. سوالات آقای نصیری بیشتر درباره هزینه‌های متفرقه این مسافرت، از جمله پرداخت بهای چند بطری آبجو و آلبوم عکس و مخارجی از این قبیل بود. از مجموعه سوالات او می‌شد نتیجه گرفت که این رسیدگی‌ها بیشتر جنبه پرونده‌سازی دارد نه رسیدگی اصولی و این مساله بعدا پس از زندانی کردن آقای ابتهاج به مدت هشت ماه و سپس صدور قرار منع تعقیب ایشان بر همه روشن شد، زیرا متن قرار به قدری مبهم و بی‌سر و ته بود که به خوبی نشان می‌داد که اولا نویسنده قرار شخص ناواردی است که برای انجام دستور مجبور بوده است چند صفحه‌ای را سیاه کند و ثانیا موارد اتهام مبنای صحیحی نداشته و یک فرد خدمتگزار مملکت چندین ماه بی جهت به زندان انداخته شده است. جالب این که در آخر قرار ذکر شده بود که ابتهاج و اعضای شورای عالی برنامه و مدیران آن سازمان همگی خدماتی به ایران کرده‌اند که شایسته تقدیر است و مرتکب عمل خلافی که قابل تعقیب باشد نشده‌اند. (آقای ابتهاج کپی این قرار را برای تعدادی از اشخاص از جمله من ارسال داشتند.)

بازجویی از من حدود یک ساعت طول کشید و پس از آن به دفترم برگشتم و اطلاع پیدا کردم که مهندس سلطانی، با یک کیف بزرگ اسناد مالکیت املاک مختلف خود و خانواده‌اش، به دیوان کیفر رفته است که چنانچه برای بازداشت من قراری صادر کنند از آن اسناد برای ضمانت در دادگستری و آزادی من استفاده شود. این محبت یکی از همکاران که متاسفانه عمرش طولانی نبود، همیشه یادم هست.

احضار من به دیوان کیفر در روزنامه‌ها منعکس نشد و فقط به طور موقت در دفتر تهران سازمان آب و برق خوزستان اثر نامطلوب داشت، ولی بازداشت آقای ابوالحسن ابتهاج تاثیر بسیار نامطلوبی در تمام سازمان‌های عمرانی کشور، به ویژه سازمان آب و برق خوزستان، به جا گذاشت و باعث شد که مسوولان سطوح مختلف برنامه‌ها آن اعتماد به نفس و دلگرمی‌ای را که برای انجام امور بزرگ عمرانی از واجبات است، تا اندازه‌ای از دست بدهند و سازمان نو پای آب و برق خوزستان نیز یکی از مشکل‌ترین مراحل رشد خود را به پیماید.