از نگاه خارجی -مقاله «نیشن» درباره ایران ۱۹۱۱-۳
عجز ایرانیها
افکار عمومی به دولت اجازه نمیدهد به نام آنها سیاستی ضعیف و سخیف مثل این را در پیش بگیرد. سر ادواردگری نمیتواند به آمال هموطنانش بیاعتنا باشد و باید سیاست خود را تغییر بدهد. ارزش دارد نشان بدهیم نفرت غریزی که هر انگلیسی معقولی در این اوج روند فاجعهبار احساس میکند، علل موجهی دارد. نیازی نیست ثابت کنیم که مطالبات روس و انگلیس به معنی تجاوز به حاکمیت ملی ایرانیان است. مطالبه برکناری آقای شوستر به این سبب که او به خود جرات داده در روزنامه تایمز از خود در برابر هتاکیهای شخصی مطبوعات روسی دفاع کند، عملی است که هر ملت شرافتمندی آن را زورگویی و مداخلهجویی تلقی خواهد کرد که در نهایت شاید تنها پاسخ امکانپذیر آن جنگ باشد. ملتی را شاید بتوان با تهاجم یا تهدید به تهاجم وادار به پیروی از خواست قدرت برتر کرد، اما استقلالش را نگه خواهد داشت و فقط در معرض خطر تکرار تهاجم خواهد بود. ولی خواسته دوم روسها مداخله را امری عادی و مستمر میکند. این از بخت بد ایران است که چارهای جز استخدام بیگانگان برای نوسازی نیروهای نظامی و امور مالیاش ندارد. اصلاح سریع و موثر از هیچ راه دیگری ممکن نیست و در بازارهای پولی خارجی فقط به این شرط به ایران وام میدهند. درستکاری و توانمندی آقای شوستر وثیقهای بود که بانکداران را راضی میکرد. چنانچه ایران اجازه مییافت از قدرتهای بیطرف و غیرذینفع کمک بگیرد، استقلالش محفوظ میماند. در وضع تازهای که
سر ادوارد گری و دولت روسیه به وجود آوردهاند، ایران ناچار است به عنوان کارشناس خارجی از عمال آنها استفاده کند. فرقی نمیکند که افراد منتخب روسی باشند یا انگلیسی؛ کافی است مجری سیاست آنها باشند. از این افراد حمایت میکنند و ایران چارهای جز اطاعت از اوامر ایشان ندارد. ما در مصر هم به همین شکل حکومت میکنیم. اسمش این است که عمال ما فقط توصیه میکنند و هیچ اختیار اجرایی در ادارات دولتی ندارند. اما توصیه آنها از جنسی است که دولت مصر مجبور است به آن عمل کند. این وضع لااقل تجاوز آشکار به حاکمیت ملی ایرانیان است و در عمل به سلطه دوجانبهای منجر خواهد شد که دست کمی از سلطه یکجانبه ما در مصر نخواهد داشت.
این راهی است که از ۱۹۰۷ طی کردهایم. جا دارد اشاره کنیم به نامهای که در آن وزیر مختار ما معنی قرارداد روس و انگلیس را برای دولت نگران ایران تشریح کرد. نامه به ایرانیان اطمینان میداد که قرارداد هرگز به مداخله یا تجزیه نخواهد انجامید. اعلام میکرد سر ادوارد گری و موسیو ایزولسکی «کاملا متفقاند» که «هیچ یک از دولتین در امور ایران مداخله نخواهند کرد مگر اینکه صدمه به مال و جان رعایای آنها وارد آید.»
از این روشنتر؟! ولی تا امروز هم گفته نشده که مداخلهای صورت گرفته. ما کاری به این نداریم که آیا شوستر تصمیم درستی گرفته که در صدد استخدام کارمندان انگلیسی برآمده، یا تلاش کرده از اشراف ایرانی مالیات بگیرد یا به روزنامه تایمز نامه بنویسد. قدر مسلم اینکه هیچ اقدام او صدمه به جان و مال رعایای روس نبوده است. این هم که ما طرف برادر خود را نگرفتهایم حرف درستی نیست، ما بر مداخله روسیه مهر تایید زدهایم. همین که آن را تحمل کردهایم عدول از تعبیر خود ما از تعهداتی بوده که در قرارداد تقبل کردهایم. در اواخر نامه به ایران اطمینان داده میشود که دولتین امیدوارند «استقلال ایران را ابدالدهر تامین نمایند» و ادامه پیدا میکند که دولتین «نه فقط میخواهند عذری به جهت مداخله کردن در دست نداشته باشند، بلکه قصدشان در این مذاکرات دوستانه این بود که یکدیگر را نگذارند در ایران به عذر حفظ مصالح خود دخالت کنند.»
اگر این مدعا جدی بود، ایرانیان از آن چنین برداشت میکردند که شراکت روس و انگلیس میثاقی برای حراست از ایران است، زیرا به موجب آن هر طرف که وسوسه به مداخله شود طرف دیگر منصرفش میکند. حالا ما داریم زیر حرفمان میزنیم و عهدشکنی ما کاملا ناموجه است. روسیه برخلاف عهد خودش مداخله میکند و ما نه تنها اجازه این کار را به او میدهیم، بلکه آن را تایید هم میکنیم. ما قول دادهایم که ایرانیان «ابدالدهر از ترس مداخله خارجه مستخلص و در اجرای امور مملکتی خود به وضع خودشان کاملا آزاد بوده باشند» و حالا که چهار سال گذشته میگوییم آن خارجیهایی را که قرار است «امور مملکتی» را اداره کنند ما باید تعیین کنیم. توفیق سر ادواردگری در جلب افکار عمومی در این کشور در سالهای پرتلاطم و بدشگون کار او، به گمان ما، بیشتر مرهون شخصیت او بوده است تا تواناییهایش. هیچ کس نگفته او باریکبین یا تیزهوش یا کاردان یا دانشمند است. ملت روی ثباتقدم، احتیاط و بالاتر از همه نام نیک او حساب میکرد؛ اما این خیانت آخری به ایرانیان زیبنده آن شخصیت نیست.
ولی هنوز کار از کار نگذشته و ما نمیپذیریم که برگشتناپذیر باشد. پاسخهای کوتاه و اضطرابآلوده وزارت خارجه به پرسشها حکایت از نگرانی میکند و پاسخ لرد مورلی به لرد کرزن حاکی از، لااقل، تغییر لحنی است که حتی در تایمز خودش را نشان میدهد. امیدوار باشیم که ولو کورمالیکنان در حال یافتن راه نجاتی باشند. اگر کار از کار بگذرد برخی از عواقب آن را همه میدانند. لطمه اخلاقی و فکری آن شاید بدترین ضربهای باشد که به حیثیت ما در شرق وارد میشود؛ چون هیچ کس باور نمیکند که ما به خواست خود مرتکب این پست فطرتی شده باشیم. شریک بیعرضهای جلوه میکنیم که نتوانسته است جلوی رفیق قدرتمند ناجنساش را بگیرد. تعهدات جدیدی برایمان ایجاد میشود که طرفداران سربازگیری وظیفه را خوشحال میکند. زیرا مرز واقعی هندوستان تا میانه کویر مرکزی ایران جلو میآید و در امتداد مرز موهوم غیرقابلدفاعی سوارهنظام هندی ما با قزاقهای روس رو در رو میشود. امکان بروز اختلافات شدیدی یک سوم ایران خاک بیطرف است و عمده سواحل خلیج فارس در این منطقه قرار دارد. هنگامی که روسیه بر تهران مسلط شد این منطقه بیطرف را چه کسی اداره خواهد کرد؟ اما از میان همه پیامدهای نهفته این وضعیت، شاید بدترین آنها این باشد که آلمان هم مطابق معمول ادعای غرامت کند. روسیه در پوتسدام چک سفیدامضا گرفته. ولی ما هنوز تاوانش را ندادهایم. این غائله آسیایی هر آن ممکن است مناقشهای اروپایی شود و اگر این اتفاق بیفتد شاید آن وقت ببینیم که دولت عثمانی، همسایه ایران و مصر، هم علاقه زیادی به «مذاکرات» آن پیدا کرده. ایرانیها عاجزتر از آن شدهاند که از ما به خاطر اینکه به روسیه کمک کردهایم حاکمیت ملی آنها را در نطفه خفه کند ابراز انزجار کنند و دولتی دیگر هم اگر خاطر ما را پریشان کند از سر آزادگیاش نخواهد بود.
ارسال نظر