پهلوی اول -شاه، علم و اقتصاد ایران-۲
هرج و مرج اقتصادی
علم نزدیکترین فرد به شاه در سالهای ۱۳۴۷ به بعد بود و خاطرات او از طرز تفکر شاه در اقتصادی را خوب نشان داده است که از کتاب خاطرات علم نقل میشود.
از سوی دیگر تصمیم گرفت بر نرخ اجاره مسکن نظارت کند و خانههای خالی یا نیمه تمام مردم را، از راه شهرداریها، خود در دست گیرد. این که بودجه هنگفت دولت مصرف ساختمانهای گسترده نظامی و طرحهای بزرگ صنعتی میشد و به جای آزردن مردم میبایست بخشی از این هزینهها را صرف کمبود مسکن و دیگر گرفتاریها میکردند، هیچ گاه به ذهن مسوولان امر نرسید، یا اگر هم رسید کسی را یارای بازگو کردن واقعیت در حضور شاه نبود. درست در همان زمانی که شاه به همراه اوپک در مذاکرات نفتی به پیروزی درخشانی رسید، علم مینویسد: «... متاسفانه مردم هم راضی نیستند. یعنی طوری با آنها رفتار میشود که مثل مردم مغلوب در قبال یک قدرت غالب میباشند... زمینه بسیار نامساعد است. در صورتی که هرگز بیش از این برای مردم کار نشده که هیچ، اصلا چنین تصوری برای کسی نمیرفت که عایدات ما از نفت ۱۶میلیارد دلار بشود و این همه پیشرفت (در زمینه) صنعتی و اقتصادی کنیم. درست وضع حکومت نوری سعید است در عراق، که آن همه کار کرده بود و تصور میکرد همین کافی است. نمیدانم این چه سری است و این چه دستی است که پیش آرزوی بیدلان کشد دیوار... نگرانم و سخت نگرانم...» (یادداشت ۶ دی ۱۳۵۲) نتیجه این ستیزهجویی بیهوده، لرزان ساختن پایههای بخشخصوصی و نومید کردن مردم به فعالیت در کارهای تولیدی بود. در سالهای پایانی نظام شاهنشاهی کامیابی از آن کسانی شد که به جای رنجاندن بازوان و آزردن فکر، راه دلالی برای شرکتهای بزرگ خارجی را برگزیدند.
شاه از پیامدهای سیاست نادرست اقتصادی دولت ناآگاه بود و میپنداشت تنها اوست که میتواند منافع راستین کشور را بازشناسد و دولت و مردم وظیفهای مگر فرمانبرداری ندارند. در گفتوگویی با علم موضوع تورم در جهان و ایران به پیش میآید. «فرمودند نرخها را هم کنترل میکنیم که گرانی بیش از ۵درصد نباشد. عرض کردم در اصطلاح اقتصادیون این غیرممکن است، زیرا میگویند کسی که سربالایی راه میرود باید طبعا به نفس زدن بیافتد. فرمودند با این وصف، این کار را خواهیم کرد...» (یادداشت ۲۸ تیر ۱۳۵۴) چند هفته بعد در مرداد همان سال شاه « تعیین قیمت حقوقی کالا و مبارزه با گرانفروشی» را به اصلهای انقلاب افزود و گمان میکرد به این سان مشکل تورم را حل کرده است. یک بار که علم تجربه مقاله روزنامه مصری الاهرام را درباره ایران به او نشان میدهد، شاه میگوید «... یک اشتباه (در مقاله) شده است تورم ما در سال پیش صفر بوده است» (یادداشت ۱۸ خرداد ۱۳۵۵). درحالی که در سال مورد اشاره -۱۳۵۴- افزایش قیمت کالاهای مصرفی برابر با آمار رسمی ۹/۱۲درصد بود.
در این سالها شاه شخصیت دوگانه شگرفی یافته بود: از یک سو در برخی زمینهها مسائل را با واقعبینی تحسینآمیزی میدید و از سوی دیگر در جهانی رویایی به سر میبرد. از همان حدود جشنهای شاهنشاهی دوست داشت چنین پندارد که ایران را دیگر نباید جزو کشورهای دنیای سوم دانست و به کشورهای پیشرفته پیوسته است. پس از افزایش درآمد نفت در ۱۳۵۲، با ولع عجیبی به هزینه کردن آن پرداخت. به تقلید از کشورهای پیشرفته، وامهای هنگفتی به شماری از کشورها داد، بی آنکه در همه موردها بررسی کافی درباره توجیه این پرداختها و نحوه بازگشت آن شده باشد. در درون کشور نیز تنها به طرحهای بزرگ به ویژه فولادسازی، پتروشیمی و نیروگاههای اتمی علاقه داشت. تقدم طرحهای فولادسازی جای گفتوگوی فراوانی داشت ولی اصرار در ساختن نیروگاههای اتمی که شش برابر گرانتر از نیروگاههای حرارتی- گازی - تمام میشد، با هیچ منطقی جور درنمیآمد. مگر آنکه فرض شود شاه در اندیشه دسترسی به بمب اتمی بوده است. در این زمینه نشانهای نیز وجود دارد، به این معنا که در سالهای واپسین شاهنشاهی، به دستور شاه قرار بود در اصفهان دانشگاهی برای «علوم و فنون نظامی» با بودجه کافی زیر نظر ارتش برپا شود و به ویژه به پژوهشهای هستهای و شیمیایی بپردازد. حتی گفتوگو شده بود که در صورت لازم اسرار کشورهای دیگر را بربایند.
افزایش درآمد نفت شاه را بیش از پیش مغرور کرده بود و میان ثروتمند شدن ناگهانی خزانه دولت و پیشرفت راستین اقتصادی- اجتماعی تفاوتی نمیدید و درباره خودش نیز گمان میبرد همتراز سران کشورهای نیرومند جهان شده است. در گفتوگویی درباره سفر آینده شاه به آمریکا علم میگوید بهتر است نیکسون برای شام به سفارت ایران بیاید و شاه با تعجب پاسخ میدهد «چرا بهتر است؟ باید بیاید...» (یادداشت ۱۷ خرداد ۱۳۵۲). چندی پس از آن، سفیر آلمان به وسیله علم برای رییس شرکت مانسمان (Mannesman) درخواست شرفیابی میکند و شاه یادآور میشود که دیگر هیچ کسی را که طرحی زیر پانصد میلیون دلار داشته باشد، نمیپذیرد (یادداشت ۳۰ خرداد ۱۳۵۲). یک سال بعد که بازار نفت کساد و صادرات کم شد، دولت از برنامه کمک به کشورهای خارجی دست کشید ولی طرحهای بزرگ داخلی که بیشترشان ضرورت یا به هر حال فوریتی نداشتند همچنان دنبال شدند. در ۱۳۵۶ کار به جایی رسید که هزینه این طرحها هر گونه امکانی را برای اجرای طرحهای دیگر برنامه پنجساله عمرانی از میان برد و این به راستی شکست بزرگی بود. دولت برای ماستمالی کردن قضیه مدعی شد که از آن پس طرحهای عمرانی را سالانه کرده است و البته این حرف به کلی بیمعنا بود. گشادبازی مالی و بیانضباطی و تقدمهای نادرست اقتصادی و نظامی موجب هرجومرج عجیبی در کارها شد. از ۱۳۵۶ کمبود آب و برق در بیشتر شهرهای کشور به چشم میخورد. شهرداری تهران تصمیم گرفت خانههایی را که در جنوب شهر بدون پروانه ساخته شده بودند ویران کند و کار به شورش مردم و عقبنشینی شهرداری کشید. علم همه این کوتاهیها را به حساب بیخیالی و بیکفایتی نخستوزیر میگذارد و مینویسد: «... میترسم یک دفعه امور از داخله بگسلد، (ولی)امیدوارم چنین چیزی پیش نیاید...» (یادداشت ۲۷ خرداد ۱۳۵۶)
ارسال نظر