داستان صنعت گاز در ایران - ۷
کتاب زرد و تقابل وزارت آب و برق با گاز
این قسمت خاطرات محسن پورشیرازی اختصاص دارد به چگونگی نهایی کردن نحوه قیمتگذاری گاز که در قالب کتابچه زرد بعد از مدتها مباحثه و جلسات متعدد بالاخره با موافقت نفیسی از صاحبمنصبان ارشد شرکت نفت انجام گرفت و یکی از اساسیترین پیش نیازهای تولید و توزیع این ماده ارزشمند مشخص شد. اما کار به اینجا خاتمه نیافت، بلکه مخالفتی تازه از سوی وزارت آب و برق شروع شد که معتقد بودند از گاز فقط باید در نیروگاهها و صنایع استفاده شود و در بخش خانگی مصرف برق محوریت یابد. پورشیرازی، اما خلاف این را میگوید.
عین جملات ایشان را شما به یاد میآورید؟
واقعا به یاد میآورم. برای اینکه واقعه مهمیدر زندگی حرفهای من بود.ایشان وقتی این صورتجلسه و امضای شمسالدین سجادی را پایش دید، فرمودند «ایناشتباه من بوده که سید مظلومی مثل شمسالدین سجادی را به دست شمری چون شیرازی دادم» و نتیجهاین است که از کارمند من برعلیه من امضا گرفته. تحقیقا یا نزدیک به تحقیق عین جملهایشان بود. به هر تقدیراین کار بالا گرفت، یعنی واقعا حل نشد در آنجا و رسید به جلسهای در اتاق دکتر اقبال. در آن جا معاونین وزارتخانهها بودند وزارت آب و برق، سازمان برنامه وزارت اقتصاد، خدا رحمتش کند دکتر محمد یگانه دوست بسیار عزیز و محترم من هم آنجا تشریف داشتند. طبق معمولی که در این جلسات بود، که خوب، در آنها کار به جایی نمیرسید و همیشه کمیسیون تعیین میکردند که کار را بررسی کنند، در آن جا هم همین اتفاق افتاد.
آقای دکتر اقبال محمد یگانه را که در آن زمان معاون وزارت اقتصاد بود، ماموران کار کرد و از طرف شرکت ملی گاز هم من مامور شدم و از طرف شرکت ملی نفت هم آقای نفیسی یک کارمند بسیار عالیرتبه و ارشدش را که رییس پالایشگاههای شرکت ملی نفت بود، من اسم نمیآورم به خاطر واقعه بعدی که میخواهم توضیح بدهم، گذاشتند. ما رفتیم با مرحوم یگانه حدود دو ماه کار کردیم در جلسات متعدد. ایشان اطلاعات مفصلی میخواستند. آشنایی داشتید با ایشان که خیلی دقیق و پرکار و ریزبین بود. به هر حال ما اطلاعاتی را که ایشان میخواستند، محاسباتی را که میخواستند، تهیه کردیم و در ظرف این دو ماه ایشان یک کتابچهای تهیه کردند که در آن موقع شهرت پیدا کرد به نام کتابچه زرد قیمتگذاری. چون جلد آن زرد بود. این را ما بردیم در جلسه بعدی با آقای دکتر اقبال و همان جماعتی که در جلسه قبلی بودند. جو این جلسه البته سنگین بود. افرادی که حضور داشتند میدانستند که آقای نفیسی نظر موافقی در این مورد ندارند و حقیقتا هنوز به هیچ وجه قانع نشدهاند که از دیدگاه شرکت ملی نفت ایران یا اقتصاد کلان انرژی کشور پیشنهاد ما واقعبینانه است.
به هر حال، مرحوم یگانه کتابچه زرد را توزیع کردند و توضیحاتی هم در مورد طرح دادند و صورتجلسهای را که من برای کمیته تهیه کرده بودم و آقای دکتر یگانه و بنده و آن نماینده آقای نفیسی امضا کرده بودیم، آن را هم به جلسه ارائه دادیم. در آن جلسه، من فکر میکنم تقریبا با لحن تندی، آقای نفیسی نماینده خودشان را عزل کردند از آن کار، گفتند که، فکر میکنم تقریبا این جمله را گفتند، که اشتباه من بوده که ایشان را گذاشتم. به هر حال ایشان را عزل کردند و قرار شد تا دو هفته آینده نماینده جدیدی معرفی بکنند که به این کار رسیدگی بکند. ایشان واقعا این قدرت و نفوذ را در شرکت ملی نفت داشت که وقتی مطلبی میگفت حتی دکتر اقبال هم تسلیم بود.
قبل از پایان دو هفته آقای نفیسی آقای سپهبان را که در مسائل کامپیوتری تخصص داشت معرفی کردند. ایشان شهرت داشت به برداشتهای نظری و تئوریک و تعمق در کارها. وقتی این شخص را معرفی کردند برای این کار، من رفتم نزد مرحوم فرخان. گفتم آقای فرخان من حدود یک سال است که دنبال این کار هستم و جلسات مختلف رفتم، صورت جلسه آوردم و امضا گرفتم و این قدر کار کردم. خودتان میدانید و در جریان هستید. فکر میکنم این کار دیگر از حد من گذشته و شما خودتان باید با آقای نفیسی کلنجار بروید. باز دقیقا یادم است ایشان به رسم قدیم که دست به ریششان میگذاشتند، البته ریشی نبود، ایشان به چانه دست گذاشتند گفتند شیرازی من از تو خواهش میکنم که این یک بار دیگر هم برو، اگراین کار حل نشد آن وقت تو از این کار خلاص هستی. به هر حال، ایشان مدیرعامل من بودند و من قبول کردم که برای یک بار دیگر دنبال این کار بروم.
ما با آقای سپهبان در حدود یک ماه یا شاید پنج هفته مشغول این کار بودیم. شبها جلسات ما گاهی به یک و دو بعداز نیمه شب میرسید و چه محاسبات و چه مطالعاتی ایشان از من خواستند در این مدت. البته کارشناسان من هم بودند. یکی از آنها که اینجا لازم است ذکر کنم، آقای محمود پیدایش، خیلی کمک میکرد در این کار و خانم لیلی غفاری که او هم در کار کامپیوتر خیلی وارد بود. به هر حال ما این قدر اطلاعات برایشان بردیم که تقریبا دیگر قانع شدند و راضی شدند. برداشت ایشان البته یک برداشت منطقی بود. او میخواست یک مدل انرژی درست بکند که در این مدل انرژی وقتی که گاز وارد میشود چه جوری جانشین فرآوردههای نفتی میشود، مملکت چه صرفهجویی میکند و چه ضرر میکند. این کار خیلی مشکلی است و به آسانی نمیتوان آن را در ظرف ۵ یا ۶ هفته انجام داد، ولی به هر حال، ایشان با کمک فراوان، کار را انجام دادند و ما قرار گذاشتیم که در جلسه بعدی توضیحات را خودشان بدهند ولی کمکش کردیم در تهیه گزارش.
جلسه بعدی تشکیل شد در طبقه دوم شرکت ملی نفت. یک سالن کنفرانس خیلی بزرگی بود و تمام بزرگان قوم مجددا آمدند آنجا. این آقا پای آن سه پایه رفتند و شروع کردند به توضیح دادن. اولین صحبتشان هم تشکر از شرکت ملی گاز و بنده و تیم ما بود که خیلی زحمت کشیده بودیم در این مدت و گفتند که وقت زیادی صرف شده و تلاش بسیار به عمل آمده تا بررسی لازم در این امر مهم انجام شود. در طیاین مدت آقای نفیسی به دقت به گفتههای نماینده خود گوش میداد و ما هم کوشش میکردیم که از تغییراتی که در قیافه ایشان رخ میدهد حدس بزنیم که نظر ایشان چه خواهد بود. همانطور که قبلا گفتم آقای نفیسی در شرکت نفت از چنان قدرت و پرستیژی برخوردار بود که بدون توافق او کار ما مشکل به سرانجام میرسید. آقای سپهبان پس از اینکه متدولوژی کار را توضیح داد، بالاخره رسید به آنجا که محاسبات ما نشان میدهد که با وارد شدن گاز به صحنه انرژی ایران این قدر صرفهجویی میشود به نفع اقتصاد ایران و فقط برای ده سال اول رقمی داد که من به خاطر میآورم در حدود ۱۰۰میلیون دلار بود، که به عقیده من کم بود، ولی خوب، برای ما مهم فقط این بود که رای مثبت داده بشود.
به اینجا که رسید، مثلا این شاید ۵ صفحه یا ۶ صفحه از ۴۰ صفحه گزارش ایشان بود، آقای نفیسی بلند شد و باز من عین جملاتش را سعی میکنم که تکرار بکنم، ایشان به نماینده خودشان گفتند به ادامه این بحث احتیاجی نیست و گفتند «من ضمن قبول طرح قیمتگذاری شرکت ملی گاز به افتخار سرسختی و پشتکار این جوان، با اشاره به من، همه آقایان را به ناهار دعوت میکنم.»
من هم در این جا ضمن اینکه ازایشان تشکر کردم، طبق معمول، صورتجلسهای را که تهیه کرده بودم پیش آوردم و گفتم آقای نفیسی، این قدر که لطف فرمودید و قبول کردید، این صورت جلسه را همامضاء بکنید. ایشان بدون اینکه صورتجلسه را بخواند امضا کرد. بقیه هم که در آن جلسه بودند امضا کردند، غیر از نماینده وزارت آب و برق که گفت ما نظریات خودمان را در یکی دو هفته آینده به اطلاع میرسانیم. از آن جا آقای نفیسی همه را بردند به ناهار و ناهار بسیار خوبی هم صرف شد و به این ترتیب مساله ما با شرکت ملی نفت، مساله به اصطلاح گاز در مقابل نفت، در این نقطه حل شد. بنابراین در این جا ماجرای گاز در مقابل نفت کوره پایان یافت و ماجرای بعدی، یعنی گاز در مقابل برق، شروع شد.
چندی بعد وزارت آب و برق یک گزارشی به حضور شاه و دولت ارائه داد و ضمن آن مدعی شد که گاز نباید وارد شهرها بشود و مصرف آن فقط بایستی محدود به بخش برق و صنایع بشود. استدلال گزارشاین بود که مصرف برق برای واحدهای خانگی و تجاری اقتصادی تر از مصرف گاز است. این تز گزارش بود و به هر تقدیر طبق معمول آن زمان دستور رسیدگی صادر شد و قرار شد که موضوع در جلساتی بین وزارت آب و برق و شرکت ملی گاز مورد بررسی قرار گیرد. در این جا یک جریان جالبی به وقوع پیوست، به این ترتیب که گزارش اصلی، که گزارش آقای روحانی مبتنی بر آن بود را رییس یکی از شرکتهای گاز مایع، مرحوم خلیلی، که با مرحوم روحانی دوستی خیلی نزدیکی داشت، در اختیار فرخان گذاشت وایشان هم گزارش را داد به من و من این گزارش را مطالعه کردم.
این آقای خلیلی همان بود که گاز بوتان را داشت؟
بله، گاز بوتان را داشت. حالا چرا ایشان این کار را کرده بود؟ به هرحال برای ما که خیلی خوب بود، دیگر من نمیدانم، من هیچ وقت از او سوال نکردم و اصلا هیچ وقت به رویش نیاوردم که چنین کاری کرده است، چون آن را به آقای فرخان داده بود و اعتماد داشت به ایشان.
حالا برای اینکه وارد این بحث بشویم باید ابتدا مصرف گاز در بخش خانگی و تجاری را مطرح کنیم، دلایلی را که لَه یا علیهاین کار وجود دارد ذکر بکنیم و بعد وارد وقایع بشویم. در یک واحد خانگی، مثلا فرض کنید خانه خود شما را که در نظر بگیرید، انرژی به این ترتیب مصرف میشود: گرم کردن فضا حدود ۵۰درصد، البته در آب و هوای مشابه هوای تهران، در حدود ۲۰درصد صرف گرم کردن آب میشود، ۱۰درصد صرف آشپزی میشود و حدود ۲۰درصد هم صرف روشنایی و سایر مصارف مانند اتو، تلویزیون، رادیو و غیره. انرژی سه مورد اولیه در بیشتر کشورهای دنیا بیشتر توسط فرآوردههای نفتی یا گاز تامین میشود. مورد چهارم منحصرا از برق است، از گاز برای روشنایی الان دیگر استفاده نمیشود. البتهاین را گفتم، یادم آمد که چراغهای گازی در تهران در دوران جنگ با عراق خدمتی کرد و بعدا در آوریل ۱۹۹۱ که من بهایران رفتم، در هر خانهای که من در تهران میرفتم، دو، سه تا از این چراغهای گازی داشتند که با گاز طبیعی کار میکرد. به هر حال، بپردازیم به بحث اصلی. در کشورهای صنعتی و حتی در کشورهای در حال توسعه که گاز دارند، مثلا در آمریکا، فکر میکنم در نزدیک به۸۰درصد خانهها الان در سه موردی که عرض کردم انرژی با گاز تامین میشود و مورد چهارم با برق. البته حدود ۱۰ درصد خانههای آمریکا تمام برقی هستند ولی اینها خانههایی هستند که با طرح مخصوص ساخته میشود از نظر عایقبندی، پنجرههای دو لایه و دیوارهایی با عایق مخصوص. به هر حال طراحی مخصوص دارند. معذلک در این خانهها هزینه انرژی بیشتر از یک خانه مشابه است که گاز مصرف میکند. بعد از این توضیح مقدماتی، ببینیم که چرا ما فکر میکردیم و هنوز هم فکر میکنیم و همه دنیا تقریبا فکر میکنند که گاز برخلاف آن تزی که آقای روحانی ارائه داده بودند، البته براساس پیشنهاد هازرا که مهندس مشاور معروف بخش برق میباشند، اقتصادی تر است.
پیشنهاد هازرا کدام است؟
آن گزارشی را که عرض کردم در اختیار ما گذاشتند گزارشهازرا بود. گزارش آقای روحانی که به دولت داده بودند مبتنیبر آن گزارش بود. البته اسمیاز آن گزارش نمیبردند ولی خوب ما مطلع شدیم که اساس گزارش، طرح آن مهندس مشاور بود.
مهندس مشاور، اگر اشتباه نکنم نماینده بخش ایرانیاش فاروق فرمانفرماییان بود؟
گزارش به انگلیسی بود. من نمیدانستم، یعنی فرمانفرماییان را میشناختم، دیده بودم ایشان را ولی نمیدانستم با هازرا همکار هستند. حالا ببینید دلایل ما بر علیه این گزارش، یا اصولا گاز در مقابل برق، چه هست. برای هر واحد انرژی که برق تولید میکند باید سه واحد انرژی به صورت گاز یا به صورت نفت مصرف شود، فرق نمیکند چون نیروگاههایی که در آن موقع بودند راندمانشان حدود سی درصد بود، حداکثر شاید ۲۸درصد، ۳۰درصد. یعنی ۷۰درصد انرژی تلف میشد. ازآن دودکشها بالا میرفت. امروز که خیلی در این کار پیشرفت شده، در (combined cycle) نمیدانم به فارسی چه میشود گفت، به اصطلاح ترقیات زیادی شده، فرض کنید اینefficiency حدود ۵۰درصد شده. اخیرا من یک رقم ۵۳درصد هم دیدهام. در آن موقع برای یک واحد انرژی که باید در خانه مصرف بشود، ایشان که میگفتند که به جای گاز باید برق مصرف بشود باید سه واحد انرژی تولید میکردند در خارج شهر، بعد وارد شهر میکردند. یعنی برای تمام واحدهای خانگی و تجاری که در طرح ۲۵ساله گازرسانی تهران در نظر گرفته بودیم، طبق محاسباتی که ما آن موقع انجام داده بودیم، معادل تمام برق تولیدی مملکت ایشان باید برق تولید میکردند، برای اینکه بتوانند به حدود سیصدهزار، رقم دقیقش دویست و سی و هشتهزار واحد خانگی یا تجاری که ما در برنامه ۱۵ ساله، برای ۲۵ ساله بیشتر میشد، پیشبینی کرده بودیم برق بدهند. خوب، من فکر میکنم برای مملکت عملی نبود که فقط برای شهر تهران بیاید تمام ظرفیت تولید مملکت را دو برابر بکند. انتقال و توزیع برق از انتقال و توزیع گاز گرانتر است، از نظر اقتصادی هزینه بیشتری است، بهای گاز طبق تعرفههای پیشنهادی آن روز، حدود ده برابر از قیمت برق پایین تر بود. با این تفاوت که قیمت گاز، به ترتیبی که تعرفهها را تهیه کرده بودیم، برای ما تعرفههای اقتصادی بود و تعرفههای برق هنوز سوبسید (subsidized) میشد و اقتصادی نبود برای مملکت. بدین معنی که برای مصرفکننده خانگی در تهران قیمت گاز در آن موقع دو ریال برای هر متر مکعب بود و هر متر مکعب حدود دههزار کیلو کالری، یا کمیبیشتر، انرژی تولید میکرد و این معادل ۱۱کیلو وات ساعت میشد. اگر قیمتها را در آن موقع تبدیل بکنید، قیمت برق ۱۰ برابر قیمت گاز بود. این هم از نظر مصرفکننده. از نظر جنبههای عملی خانههای موجود در تهران در آن روز به هیچ وجه از نظر معماری و عایقکاری مناسب برای تمام برقی شدن نبود. بین پنجرهها باز بود، اصلا دو شیشهای باب نبود و پارهای از خانههای تهران، خانههای بزرگ که حرارت مرکزی داشتند، اصلا غیر ممکن بود که حرارت مرکزی را به برق تبدیل بکنند. طبق محاسباتی که ما انجام دادیم، یک خانهای که ۱۵۰ مترمربع، یعنی تقریبا یک آپارتمان که با معماری و با طراحی خوب ساخته میشد و عایق کاری میشد، معذلک ۶۰ آمپر برق احتیاج داشت برای اینکه آن آپارتمان تمام برقی بشود. خانههای تهران، یادتان هست، همه ۵ آمپر برق داشتند، شاید ۹۹درصد، یک درصدشان شاید ۱۰ امپر داشتند، خانههای خیلی بزرگ در شمال شهر. بنابراین تمام سیم کشی خانهها باید عوض میشد و به تبع آن تمام شبکههای شهری هم باید عوض میشد.
جوری که شما این مساله را مطرح میکنید، آقای روحانی که چنین داستانی را مطرح میکرد، هیچ منطقی در کارش...؟
عرض میکنم. نظراتایشان را هم میگویم. به هرحالاین دلایل ما بود. بنده فکر میکنم دلایل دنیا بود، مساله حل شدهای در اوایل این قرن بود. حالا در مقابل این حقایق اقتصادی که بنده عرض کردم، گروه مهندسین مشاور هازرا که گزارشش دست ما آمد، ببینم به چه دلایل عجیب و غریبی، شاید لفظ سفسطه را بشوداین جا بکار برد، متوسل شده بودند. یک نکتهاش که دقیقا به یادم میآید. برای مثال، ادعا کرده بودند که یک بخاری گازی حدود نیم متر مربع فضا میگیرد و اگر یک خانهای مثلا سه تا بخاری گازی داشته باشد میشود یک مترونیم مربع و اینها به دودکش احتیاج دارند. آن وقت یک مترو نیم مربع قیمت زمین و قیمت ساختمان را در آن معادله به اصطلاح له و علیه بر علیه گاز بکار برده بودند. حالا شما خودتان فکر بکنید، ممکن بود در خانههای جدیداین بحث وارد باشد ولی در خانههای موجود که اصلا محلی از اعراب نداشت و خیلی از خانهها یا آپارتمانهای جدید مجهز به دستگاه حرارت مرکزی بودند. من متاسفانه تماماین گزارش را به یاد ندارم ولیاین یک نکتهاش را به طور روشن یادم میآید. با وجود تعصبی که من نسبت به گاز داشتم ولی باور بکنید که با خواندن آن گزارش من قانع نشدم که دلایل منطقی علیه گاز مطرح شده باشد و اگر ثابت میکردند که در ایران برق منطقی تر از گاز هست، همان طور که فرمودید بقیه ممالک دنیا باید مهر دیوانگی بهشان میخورد.
ارسال نظر