فرار سرمایه‌داران به روایت بهنود

عکس :تله کابین توچال متعلق به بهمن باتمانقلیچ

در زمستان ۱۳۵۷ شرایط سیاست داخلی در ایران با تغییرات بنیادین مواجه شد. شاه و نظامی‌های وفادار به او و همچنین برخی از تکنوکرات‌هایی که در دهه‌های ۱۳۳۰ تا زمان انقلاب همراه شاه بودند در زمستان ۱۳۵۷ احساس خطر کرده و سعی می‌کردند علاوه بر این که راهی برای بقای نظام سلطنتی پیدا کنند، جان و مال خود را نیز حفظ کنند. درباره رفتار تکنوکرات‌ها، نظامی‌ها، صاحبان سرمایه و مقام‌های سیاسی در اوج انقلاب اسلامی مطالب پر شماری نوشته شده است. مسعود بهنود، روزنامه‌نگار ایرانی نیز در کتاب «۲۷۵ روز بازرگان» فصلی را به «فرارها و فراریان» اختصاص داده است.

درباره نوشته حاضر که از این کتاب اخذ شده است یادآوری این نکته ضروری است که نگاه ژورنالیستی بهنود بر مسائل دیگر غلبه دارد. این نگاه یک مزیت دارد و آن جذاب کردن نوشته است که خواننده را ترغیب می‌کند که سرنوشت فراریان را پیگیری کند و یک کاستی دارد که در برخی امور شاید نوعی اغراق دیده شود. به هر ترتیب، آنچه در این نوشته می‌خوانید، واقعیت‌های آن روزها است.

«...... اما فرارها، در حقیقت از سال ۱۳۵۳ شروع شد که قیمت نفت بالا رفت و رژیم شاه در اوج قدرت و ثروت بود. در آن زمان رییس بانک مرکزی پیرو دستوری که از دفتر مخصوص شاه به او ابلاغ شده بود گزارشی فراهم آورد که نشان می‌داد نشانه‌هایی از فرار سرمایه‌ها از ایران دیده می‌شود. شاه ابتدا عصبانی شد، ولی هویدا نخست وزیر توانست مثل همیشه عصبانیت او را فرو نشاند و ارباب را قانع کند که روزگار آن که سرمایه‌داران را به زندان اندازند و ۲۰میلیون تومان برای خلاص کردن - فردی مثل همدانیان - نصیب امیرهوشنگ دولو شود تا او میان یاران تقسیم کند گذشته است.

هویدا در جلسه‌‌هایی با سرکردگان صنعت و سرمایه‌داران به نتیجه‌ای رسید که شاه آن را تصویب کرد. تاسیس چند بانک خصوصی، برای این عده داشتن بانک به سرمایه‌داران اجازه می‌داد دارایی خود را به صورت سرمایه در بازار پولی به کار اندازند و معادل آن را به عنوان ذخیره ارزی یا ذخیره طلا در خارج کشور نگهدارند تا در لحظه موعود نگران آن نباشند که سرمایه‌هایشان در داخل می‌ماند و به هدر می‌رود ..... واقعیت آن بود که روش ابتکاری هویدا و هوشنگ انصاری وزیر دارایی با هوشش تنها گروه کوچکی را در برگرفت. تعدادی از خانواده‌های میلیونر و میلیاردر در این گروه جای نداشتند. این گروه با بالا گرفتن امواج انقلاب شروع به فروش اموال خود کردند. بعضی موفق شدند و بعضی نیز جا ماندند و تنها توانستند جان خود را نجات دهند. گرچه بودند مدیرانی ثروتمند که با اطمینان به کارایی خود بعد از انقلاب ماندند. بهمن باتمانقلیچ صاحب تله کابین توچال، مهندس ملکپو که ملک شهر اصفهان از او ماند، یا مهندس گلزار مدیرعامل شهرک اکباتان .... بسیاری از صاحبان صنایع و کارخانه‌داران هم با اطمینان به محبوبیت خود نزد کارکنانشان تا توانستند مقاومت کردند تا بلکه صحنه را رها نکنند. مانند رضایی‌ها، مسعود هدایت، خیامی‌ها، مهندس ارجمند، داروگر، آزمایش، لاجوردی‌ها، فولادی‌ها ... سرانجام در زمستان ۵۷ آنها نیز ترجیح دادند که در روزهای خطر در داخل کشور نباشند.... در این زمان هریک از اعضای خانواده رضاشاه در چندین کارخانه و شرکت و کشت و صنعت درگیر بودند، سرمایه‌گذاری داشتند و به ثروتی رسیده بودند که قابل مقایسه با ۲۵ سال پیش نبود... عده زیادی که با والاحضرت‌ها والاگهرها شریک و مربوط بودند دریافتند که باید رفت. چند روز بعد ناگهان بهای سهام و ساختمان‌های بزرگ به سرعت پایین آمد. ساواک در گزارش‌های روزانه خود خبر از عرضه ده‌ها خانه بزرگ ویلایی شمال تهران و ویلاها و کاخ‌های شمال کشور برای فروش می‌داد.

قیمت‌ها در یک ماه ۱۵درصد کاهش را تجربه کرد. گزارش بانک مرکزی نشان می‌داد یک جریان قوی پولی در حال خروج از کشور است. آمار روزانه انتقال ارز به خارج از کشور به نظر شاه می‌رسید. روز ۲۹ مرداد ۱۳۵۷ که دولت آموزگار کارش تمام شد، شاه به هویدا دستور داد به اداره گذرنامه شهربانی و وزارت خارجه ابلاغ شود که خروج وزیران سابق، امیران بازنشسته و ثروتمندان و مدیران صاحب نام کشور بدون کسب اجازه محرمانه از او ممنوع است. همزمان با این ابلاغ بانک عمران (متعلق به بنیاد پهلوی) ماموریت پیدا کرد که امور مربوط به انتقال ثروت و دارایی‌های شاهزادگان منسوبین به دربار را سامان دهد. حاشیه‌نشینان دربار در حالی که با سقوط دولت آموزگار وخامت اوضاع را دریافته و در کار آن بودند تا جل و پلاس خود را جمع کنند، ظاهر خود را حفظ کرده بودند. علی رضایی که هدف تند مجلسیان قرار گرفته بود در مصاحبه‌ای اعلام کرد حتی یک دلار در خارج از کشور پس‌انداز ندارد و دارای هیچ ثروت غیرمنقولی هم در خارج از خاک ایران نیست.... در شهریورماه ۱۳۵۷ لیستی توسط یک گروه از کارکنان بانک مرکزی تهیه و خارج‌کنندگان ارز را معرفی می‌کرد. در هیات دولت، آزمون پیشنهاد کرد دولت جلو خروج کسانی را که نام‌شان در فهرست آمده بگیرد. دیگران با استناد به نظر رییس بانک مرکزی معتقد بودند لیست‌ها ساختگی است و این کار غلط است. گروهی از وزیران که نامشان در این لیست بود شروع به تکذیب کردند. چند نفری مثل علینقی عالیخانی، وزیر اسبق اقتصاد که سال‌ها بود در بخش‌خصوصی فعالیت می‌کرد توانستند ثابت کنند ارزی از کشور خارج نکرده‌اند. هوشنگ انصاری که هنوز عنوان رییس هیات‌مدیره و مدیرعامل شرکت ملی نفت ایران را یدک می‌کشید بی‌دریافت اجازه از شاه، از جنوب کشور، با هواپیمای شرکت نفت گریخت. انصاری‌ زمانی فهمید باید فرار کند که اطلاع پیدا کرد ازهاری خواستار تغییر او از ریاست شرکت نفت شده است ... با سقوط دولت شریف امامی جریان فرارها شدت گرفت. شریف امامی نیز مانند آموزگار اجازه گرفت و نیمه شبی به فرودگاه رفت و از پاویون دولت گریخت. با رفتن او بنیاد پهلوی و ۲۶ موسسه دیگر که او سرپرستی آنها را بر عهده داشت، عملا بدون سرپرست ماند...

هوشنگ رام، مدیرعامل بانک عمران که اموالش را به بانک عمران فروخته بود نامه‌ای از شاه دریافت کرد که تکلیف موجودی حساب شماره یک بانک عمران را روشن کند، اما شاه دیگر رام را ندید... سرمایه‌های نقد خارج شده از ایران در سال ۱۳۵۷ را بعضی منابع ۱۴میلیارد دلار برآورد کرده‌اند. به جز سرمایه‌هایی که متعلق به سرمایه‌داران و کارخانه‌داران بخش‌خصوصی بود بخش عمده‌ای از ثروت‌ها از راه‌های نامشروع کسب شده بود... با گذشت یک ماه از پیروزی انقلاب به ویژه پس از برگزاری رفراندوم و تعیین رژیم و قطعی‌شدن پایان کار رژیم سلطنتی، گروهی از کسانی که ثروت خود را در ایران نهاده و با عجله جان خود را برداشته و از ایران گریخته بودند به فکر افتادند شاید آن ثروت را از ایران خارج کنند. بسیاری از صاحبان صنعت و تولیدگران به جهت سرمایه‌گذاری‌های قبلی در خارج از کشور یا تحرک به موقع و انجام معاملاتی توانسته بودند سرمایه‌هایی به دست آورند در ماه‌های بعد سرمایه و تخصص خود را در نقاط مختلف به کار انداختند و در عین حال علاقه‌مندی خود برای برگشت به ایران را حفظ کردند.

بعضی از صاحبان صنعت و سرمایه تا یک‌سالی پس از انقلاب نیز در ایران تاب آوردند و در شرایطی به دلیل ایجاد فضای ناامنی ناشی از اعتصاب‌ها وحشت کرده و فرار کردند. کسانی که ریشه و سنت خانوادگی حضور در فعالیت‌های اقتصادی را داشتند و از زمره نوکیسه‌گان نبودند، به سادگی در زمره فراریان درنیامدند. رضا صراف‌زاده، کاظم کورس، محمدتقی بنکدار، ‌آگاه عامری، خلیل و ... را می‌توان از این گروه اخیر دانست که جزئی از نوکیسه‌گان نبودند.