زندگی روزمره در دوران قاجار(۳)
شیوه زندگی نزد خانوادههای طبقه کارگر شکلی بسیار ساده داشت و نزد خانوادههای طبقه مرفه شکلی قدری پیچیده، که نیاز به میزان معینی از برنامهریزی و آیندهنگری و سازماندهی داشت. هر یک از مایحتاج خانواده را بسته به میزان ماندگاری و در دسترس بودنش، به صورت سالانه، ماهانه یا روزانه تهیه میکردند. زنان برای خرید مواد غذایی از خانه خارج نمیشدند؛ نه زنان طبقات بالای اجتماع و نه زنان طبقات پایین اجتماع. در خانههای اشراف ناظری بود که مسوول خرید مایحتاج خانوار بود؛ در خانوادههای طبقات کارگر، مرد خانه خرید خانه را انجام میداد.
شیوه زندگی نزد خانوادههای طبقه کارگر شکلی بسیار ساده داشت و نزد خانوادههای طبقه مرفه شکلی قدری پیچیده، که نیاز به میزان معینی از برنامهریزی و آیندهنگری و سازماندهی داشت. هر یک از مایحتاج خانواده را بسته به میزان ماندگاری و در دسترس بودنش، به صورت سالانه، ماهانه یا روزانه تهیه میکردند. زنان برای خرید مواد غذایی از خانه خارج نمیشدند؛ نه زنان طبقات بالای اجتماع و نه زنان طبقات پایین اجتماع. در خانههای اشراف ناظری بود که مسوول خرید مایحتاج خانوار بود؛ در خانوادههای طبقات کارگر، مرد خانه خرید خانه را انجام میداد. عموما نقش زنان در گرداندن خانه محدود میشد به فعالیتهایی که در داخل خانه انجام میگرفت. البته زنان نیز از فروشندگان دورهگرد خریدهایی میکردند.
محلهای خاصی بود که میشد مایحتاج خانواده را از آنجا تهیه کرد. بازار، محلاصلی عمدهفروشی هر کالا، محل جزیی فروشی برخی از کالاها و محل عرضه برخی از خدمات بود. هر کالا و هر صنعتی بخشی مخصوص به خود در بازار داشت علاوه بر این بازارچهای هم در هر محله وجود داشت که مردم از مغازههای آن مایحتاج خوراکی روزانه خود را تهیه میکردند. یکی از مکانهایی که باید در هر بازارچه وجود میداشت، قهوهخانه بود. جایی که مردانی که برای خرید به بازارچه آمده بودند، میتوانستند در آن استراحت کنند، چای بنوشند و گپ بزنند. در حاشیه هر محله جایی بود که به آن گذر میگفتند. آنجا نیز مجموعهای از چند مغازه وجود داشت. از نانوایی گرفته تا بقالی، قصابی، سبزیفروشی و عطاری. مردم مایحتاج روزانه خود را از این مغازهها نیز تهیه میکردند. گنجینه عکسها مغازههایی را در مناطق مختلف ایراننشان میدهد که در اینجا تنها به یکی از آنها اشاره میکنیم. عکسی از یک آجیلفروشیدر تبریز، فروشنده در وسط عکس جلوی وزنهها و ترازویش ایستاده و پشت سر او ریسههای میوه خشک از میلهای افقی آویزانند و در اطراف او دوریهای بزرگی پر از انواعآجیل قرار دارد.
در تابستان مردم خرید کلی میوه و سبزیجات خود را از میدان میکردند؛ که جایی بود مثل بازارهای سبزی و میوهای که در بسیاری از شهرهای غرب پیدا میشود. علاوه بر این، برخی کالاها و خدمات را فروشندگان دورهگردی عرضه میکردند که همهجور چیزی میفروختند، از جواهر گرفته تا عتیقه، قالی و قالیچه، تا وسایل خانه و مواد غذایی. دکتر ویشارد، مدیر بیمارستان «پرزبیترین» تهران این دورهگردان را چنین توصیف میکند: «میزان زیادی از دادوستد در ایران خارج از بازارها صورت میگیرد. همهجا میتوان فروشندگان دورهگردی را دید که اجناسی بار الاغشان کردهاند. اینها همه جور جنسی میفروشند. یکی چغندر پخته میفروشد، یکی بستنی، یکی شربت آبلیمو، یکی میوه میفروشد، یکی نان و دیگرانی هر جور خوراکی دیگر که بگویید. فریاد «آی مرغ داریم». دورهگرد مرغفروش در کوچه برای همه آشناست... خیلی از خانمهای متشخص هستند که فروشندگان، کالاهایی را که آنها میخواهند برایشان به خانه میآورند. همیشه بخش مهمی از فروش پارچه به این صورت انجام میشود».
هرچند مغازههای بازارهای تهران انباشته از انواع کالاها بود، مردم طبقات بالا و خیلیاز اروپاییانی که در ایران بودند ترجیح میدادند این کالاها را در خانههایشان به آنها عرضه کنند. این سیستمی قدیمی بود که در دنیای مدرن امروز به آن تحویل کالا در منزل میگوییم. این سیستم، خرید را به خصوص برای زنان راحت میکرد؛ که به دلیل جدا نگهداشته شدن از جامعه و حجاب، زیاد پیش نمیآمد که بتوانند از خانه خارج شوند. به هر حال فروشنده دورهگرد پدیدهای بود که از زندگی روزمره مردم در تهران و کلا ایران جداییناپذیر بود. حتی امروز در تهران و سایر شهرهای ایران فروشنده دورهگردی که سوار قاطرش کوچهها را میگردد، منظرهای آشنا است. این نوع فروشندگی شکلی از کاسبی و بهمعنای دقیق کلمه، سوداگری بود و باعث کاهش منزلت اجتماعی فرد نمیشد.
همانطور که قبلا گفتیم، مایحتاج خانوار را به صورت روزانه، ماهانه یا سالانه تهیه میکردند. نوع مایحتاج روزانه بستگی داشت به غذاهایی که آن روز قرار بود صرف شود و نیز به محصولات فصل. صبحانه که آن را صبح زود پس از نیایش صبحگاهی صرف میکردند، عبارت بود از چای شیرین، نان و پنیر. چای از آن اقلام مصرفی بود که برای تمام روز لازم بود، چون چای را در طول روز مینوشیدند، ضمنا از هر مهمانی که میرسید، با چای پذیرایی میکردند. برای انجام این پذیرایی، سماوری زغالی را تمام روز روشن نگه میداشتند. برای افروختن زغال، چند تکه از آن را در سبد سیمی کوچکی به نام آتشچرخان قرار میدادند که دستهای بلند داشت، با کمی نفت آن را آتش میزدند، بعد آنقدر آن را میچرخاندند تا زغال گر میگرفت. بعد این زغال گداخته را در دودکشی که وسط سماور بود میریختند تا با حرارت آن آب سماور را مدام جوش نگه دارند. در خانههای اشرافی کهخدمتکاران بسیار داشتند، اغلب یک خدمتکار را فقط مسوول سماور میکردند.
از آنجا که صبحانه را صبح زود میخوردند، قدری میوه یا شربت به عنوان میان وعده صرف میکردند. ناهار را ظهر میخوردند حال اینکه چه میخوردند، بستگی داشت به اینکه رییس خانواده برای ناهار به خانه بیاید و با خود میهمان بیاورد، یا اینکه تنها زنها و بچهها ناهار بخورند. گفتنی است که در غالب خانوادههای مرفه اندازه و تنوع غذا به حدی بود که میشد با آن از میهمانان سرزده نیز پذیرایی کرد. نهار معمول زمستان همیشه شامل آش یا آبگوشت و احتمالا چلو خورشت بود و ماست، نان، پنیر و میوه فصل. عصرها میان وعدهای مثل چای و میوه میخوردند. معمولا شام مفصلترین وعده غذایی روزانه بود کهدر آن غذاهای متنوعی چون پلو، خورشت، کوکو و دلمه صرف میشد. گوشتی که برای تهیه این غذاها به کار میرفت ترجیحا گوشت گوسفند بود و طبقات مرفه این گوشت را مصرف میکردند. طبقاتی که دستی تنگتر داشتند و از عهده تهیه گوشت گوسفند بر نمیآمدند، گوشت بز مصرف میکردند که اصلا لطیف نبود. مربا بهندرت جزو صبحانه بود؛ ولی همراه با نهار و شام همیشه ترشی و مربا هم صرف میشد.
ارسال نظر