اقتصاددان تاریخگرا
چارلز عیسوی ،پژوهشگر مصری ابتدا دکترای اقتصاد گرفت و سپس به تاریخ اقتصاد علاقه نشان داد و چند کتاب از جمله کتابی درباره اقتصاد ایران نوشت علاقهمندان به تاریخ اقتصاد سیاسی ایران چارلز عیسوی و کتاب ارزشمند او به نام تاریخ اقتصادی ایران (۱۹۱۴-۱۸۰۰) را به عنوان یکی از کتابهای مرجع عموما قبول دارند. این کتاب که در ۱۹۷۱ منتشر شده است اطلاعات چشمگیری درباره سیاستهای اقتصادی سالهای یاد شده و تحولات و تغییرات بخشهای گوناگون اقتصاد ایران دارد. وی که متولد ۱۹۱۶ میلادی در قاهره است، تحصیلات خود را در رشتههای اقتصاد به پایان رسانده است. بر اثر یک حادثه به تاریخ اقتصاد علاقهمند شده و چندین کتاب درباره تاریخ اقتصاد و خاورمیانه، تاریخ اقتصاد ترکیه، تاریخ مستند اقتصاد و تاریخ اقتصاد خاورمیانه و شمال آفریقا نوشته است. خانم نانسی گالاگرور ۱۹۹۱ با او گفتوگوی طولانی انجام داده است که بخشی از آن را با توجه به روش صفحه تاریخ اقتصاد درج میکنیم.
وی میگوید: زمانی که در سال ۱۹۴۰ در زمینه تاریخ اقتصادی خاورمیانه شروع به کار کردم، مطالب زیادی در این زمینه وجود نداشت و هر کس هر چه مینوشت با ارزش بود، اما تا سال ۱۹۶۰ به تدریج مطالب زیادی در این زمینه منتشر شد. من به این نتیجه رسیدم که تحقیقات درباره اقتصاد خاورمیانه باید در حوزه منطقه و به وسیله موسساتی نظیر بانکهای مرکزی یا بانکهای جهانی که به اطلاعات دسترسی دارند، انجام گیرد. بر سر راه تحقیقاتی که انجام میدادم موانعی وجود داشت، واقعا نمیدانستم باید چکار کنم.
در سال ۱۹۶۰ رییس و دوست من شویلر والاس به من گفت: «تاکنون درباره تاریخ اقتصاد فکر کردهای؟» میدانستم حق با او است. من همیشه ذهن تاریخگرایی داشتم. دوست داشتم که گذشته چیزها را بدانم، ولی درباره خاورمیانه تقریبا چیزی وجود نداشت. برای شروع کار، مطالبی را درباره تاریخ اقتصاد کشورهای عربی ترتیب دادم. کمکم به تاریخ اقتصاد علاقهمند شدم، اما نه به طور کامل.
نتیجه کارم یک رشته کتاب در مورد تاریخ اقتصاد بود: تاریخ اقتصاد خاورمیانه ۱۸۰۰-۱۹۱۴؛ تاریخ اقتصاد ایران ۱۸۰۰-۱۹۱۴؛ تاریخ اقتصاد ترکیه ۱۸۰۰-۱۹۱۴ و هلال بارور یا اخضر
(Fertile rescent۱۸۰۰-۱۹۱۴): تاریخ مستند اقتصاد.
هر یک از این کتابها شامل یک رشته مقالات، اسناد منتشر نشده، متون ترجمه شده از زبانهای گوناگون، ضمائمی درباره اوزان و اندازهها و فهرست موضوعات بودند. تاریخ اقتصاد خاورمیانه و شمال آفریقا مجموعهای است از رویدادهای تاریخی کاملا مستند.
گالاگر: منابعی که برای مطالعات تاریخی استفاده کردید، چه بودند؟
عیسوی: من با منابع غربی شروع کردم. ابتدا آنچه را که منتشر شده بود خواندم، بعد سراغ اسناد پارلمانی و گزارشهای کنسولی رفتم، به بایگانیها سرزدم و با دو بایگانی انگلیسی شروع به کار کردم. اداره بایگانی عمومی و اداره امور هند و وزارت خارجه فرانسه و بایگانی اتریش از جمله مکانهایی بودند که از منابع آنها استفاده کردم. در سال ۱۹۷۵ به استانبول رفتم تا کمی در بایگانی عثمانی کار کنم. کسب مجوز برای این کار طول کشید و وقتی اجازه آن را دادند که مهلت اقامتم تمام شده بود و زمان کمی برای کار باقی مانده بود. من در بایگانیهای آمریکا نیز کار کردم که در آنجا مطالب خاصی وجود دارد. از این پشیمانم که در مورد مطالب محلی آنچنان که باید کار نکردم. فکر میکنم که این ضعف بزرگی است، اما به علت اوضاع سیاسی لبنان و کشورهای دیگر، نمیشد به راحتی آنجا رفت.
ممکن است عقاید زیربنایی خود را در کار علمیتان ارزیابی کنید؟
نکته مهمی که در تفکر من نقش زیربنایی داشت، عقبافتادگی خاورمیانه در مقایسه با اروپا، ژاپن و مناطق دیگر بود که در زمینههای اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی به چشم میخورد. من سعی کردهام، تا آنجا که امکان دارد، از مقولههای ساده اقتصادی نظیر اجاره، سود کم و منفعت نسبی استفاده کنم. تا حدود سال ۱۹۶۰ به بررسی مفاهیم جدید این موضوع پرداختم و توجهم را به مقوله «توسعه» معطوف کردم. بعد به مفاهیم تاریخیتر از جمله مساله سبقت گرفتن اروپا از خاورمیانه در قرن چهاردهم و پیدا شدن فاصله بین این دو تمدن فکر کردم. عقیده اصلی خود را قبلا در اولین کتابم درباره مصر در سال ۱۹۴۲ بیان کرده بودم. در این کتاب نوشته بودم که پس از ۱۸۰۰ میلادی نوعی اقتصاد جهانی وجود داشت که درصدد دربرگیری خاورمیانه بود، اما من هرگز نکوشیدم مثل دوستم امانوئل والرشتاین این مقوله را در مفاهیم مرکز و پیرامون بیان کنم. محرک من در تمام کارهایم وجود کشورهای عقبافتاده و توسعهنیافته اقتصادی و چگونگی توسعه آنها بود.
ممکن است درباره روش اصولی که در پژوهشهای تاریخی خود به کار بردید توضیح بدهید؟
باید بگویم که اگرچه همیشه به تاریخ علاقهمند بودم، اما من به عنوان یک اقتصاددان آموزش دیدهام نه یک تاریخدان. در اوایل کار خودم را اقتصاددان میدانستم، یعنی کسی که با مقایسه، الگو و روش سر و کار دارد و اگر از او بپرسید: همسرت چگونه است؟ میگوید: آن در مقایسه با چه؟ به نظر من در مطالعه توسعه اقتصادی و تاریخ اقتصاد، ارائه روش ضروری است. من همیشه تلاش کردهام تا اوضاع متفاوت اقتصاد و جامعه خاورمیانه را با همتاهای آن در اروپای غربی، روسیه، آمریکای لاتین، بالکان، ژاپن و چین مقایسه کنم. اگرچه ممکن است این موضوع برای تاریخدانان خاورمیانهای جالب نباشد، اما برای من موضوع مهم و قابل توجهی است.
من در خاورمیانه - منظورم خاورمیانه بعد از چند سده اولیه شکلگیری است- بیشتر با فقدان روشهای خاص مواجهم تا بیهودگی و بطالت. در تاریخ سیاسی آتن، رومانی، اروپا، مخصوصا انگلیس، میتوان روند پیوستهای را مشاهده کرد. این روند از یک ملت به جانشین بر حقش و از نسلی به نسل دیگر دیده میشود. چنین روندی از ۱۱۰۰ تا ۱۸۰۰ بعد از میلاد در تاریخ اقتصاد اروپا وجود داشته است. نه تنها چنین روندی را در تاریخ خاورمیانه نمیبینیم، بلکه هیچگونه پیشرفتی در علم، فلسفه، فنون و تفکر اقتصادی خاورمیانه بعد از سال ۱۴۰۰ میلادی مشاهده نمیشود که شاید به دلیل اطلاعات ناقص من باشد. در واقع باید بگویم که سالهای ۱۴۰۰ تا ۱۸۰۰ دوران رکود خاورمیانه است. به نظر میآید که الگوی غالب همان حلقههای بینهایتی باشند که ابن خلدون آنها را بررسی نموده است. البته الگوی او در مورد امپراتوری عثمانی صدق نمیکند، زیرا آنها آنقدر قدرتمند بودند که توانستند چادرنشینان مهاجم را سرکوب کنند. گویا این مردم چرخهای را طی کردهاند که در آن چرخه حکومتها، اشخاص برجسته و مردم شهر با هم میجنگند و تغییر مکان میدهند بدون هیچ نتیجه و تحول معنیداری به جز تعویض افراد. در این میان هیچگونه روند چشمگیر و هیچ حرکت و پیشرفتی مشاهده نمیکنم. ممکن است این واقعه تاریخی نباشد، ولی در واقع این جنبه از تاریخ خاورمیانه از نواقص بزرگ آن است.
باید بگویم که تمدن اسلامی در قرون سازندهاش روندهای بسیار چشمگیری نشان میدهد. در آن تمدن اسلامی، حکومتی امپراتوری وجود داشت که با ساخت یک موسسه مذهبی با قوانین و عقاید دینی خاصش، عناصر بسیاری را از یونان، ایران، هند و فرهنگهای دیگر جذب میکرد.
آیا تاریخدانان وقایع نگار در کار شما تاثیری داشتند؟
در اوایل دهه ۱۹۴۰ پس از جنگ، آثار لوسین فور (LUCIEN FEBVRE) را خواندم اما مارک بلاچ را نسبتا دیرتر کشف کردم. در اواخر دهه ۱۹۵۰ دنیای مدیـــــترانه (LE MONDE MEDITERRANENN) اثر برودل را خواندم. برایم خیلی هیجانانگیز بود. از روش او بسیار خوشم آمد چون او تعصب خودش را دارد و گاهی به عمق مطلب میرود، اما فکر نمیکنم که این تعصب از موفقیت او بکاهد.
مثلا میگویند: «عربها چون از کانال بین نیل و دریای سرخ عبور میکردند، پس مجبور نبودند کشتی خاصی اختراع کنند.» ظاهرا از مسدود شدن کانال در قرن هشتم بیاطلاع بوده است. نمونه دیگر: میگویند «وضع طبقه کارگر آمستردام در قرن شانزدهم به دلیل بالا بودن هزینه زندگی از جاهای دیگر بدتر بود»، اما میدانیم که هزینه زندگی در پایتخت بالاتر است. او از خودش نمیپرسد چرا جمعیت زیادی به سوی آمستردام هجوم آوردند. شاید دلیل این امر بالا بودن سطح دستمزدها بوده است. هر چند برودل در زمینه مسائل خاورمیانه خوب کار نکرد، اما از او پیروی میکنم.
چه پیامی برای دانشجویان متخصص در تاریخ اقتصاد خاورمیانه دارید؟
اولین پیام من همان پیام برنارد شاو به مردان جوان است که میخواهند ازدواج کنند. برنارد شاو میگوید: «نکنید»، نه به دلیل بیارزش بودن کار، بلکه به دلیل سختی آن، یک تاریخدان اقتصاد باید در رشته اقتصاد و زبانهای خاورمیانهای و اروپایی استاد باشد. شما نیازمند زمینهای در تاریخنگاری هستید که مستلزم مطالعه دقیق تاریخ اروپا است. علاوه بر این، باید با فرهنگهای دیگری مثل چینی و ژاپنی آشنایی داشته باشید. باید بدانید که باستانشناسی و انسانشناسی چگونه با تاریخ اقتصاد ارتباط دارند.
زمانی که نشستهاید و منابع عربی، ترکی یا فارسی را مطالعه میکنید، زمان باب میل شما نیست. بنابراین باید به طور بسیار جدی از دانشجویان بخواهم تا از خود بپرسند: چرا؟ باید به آنها بگویم که بدون اطلاع از تاریخ اقتصاد این کشورها نمیتوانیم به تاریخ اقتصاد خاورمیانه پیببریم و کارهای زیادی باید برای تحقق آن انجام دهیم.
اما باید خود را برای تحصیل زبان عربی به مدت چند سال و آموختن یکی از زبانهای خاورمیانه آماده کنید: زبان ترکی برای تاریخ اقتصاد خاورمیانه جدید بسیار لازم است. در اثنای این یادگیری میتوانید فرانسوی، آلمانی و روسی را نیز با هم بیاموزید. آیا مطمئن هستید که به این رشته علاقهمندید؟ اگر پاسخ شما مثبت باشد، پس باید شروع کنید. به گروه کوچک، اما پیشرو ما خوش آمدید.
ارسال نظر