ساخت اتوبوس در ایران

ساخت اتوبوس در ایران به همت براداران خیامی انجام شد. آنها با سرمایه خودشان و وامی که از بانک توسعه صنعتی گرفتند، کارخانه اتوبوس سازی را در ایران به راه انداختند. در بخش دیگری از خاطرات علینقی عالیخانی وزیر اقتصاد دهه چهل ایران، ساخت اتوبوس و رادیاتور را مرور می‌کنیم. برنامه‌ای که منطق داشت

برنامه‌ای که داشتیم، شاید به نظر ادعاآمیز بیاید. ‌برنامه‌ای بود که منطق داشت و تمام تکه‌هایش به‌هم می‌خورد به چه معنی؟ مثلا همین اتوبوس را بگوییم.

ما با صاحبان صنایعی روبه‌رو شدیم که دید آینده‌نگر فوق‌العاده داشتند و می‌خواستند یک کار تازه‌ای را بسازند. یک روز من دیدم که دو جوان آمدند به دفترم و پروانه برای ساختن اتوبوس می‌خواهند اسم اینها احمد و محمود خیامی بود به آنها گفتم شما چه سابقه‌ای دارید که می‌خواهید اتوبوس بسازید؟ گفتند ما در مشهد گاراژ داشتیم و آنجا مکانیکی می‌کردیم و این کار را یاد گرفتیم این اتاق اتوبوس را آسان می‌شود ساخت. خوب من دیده بودم که اتوبوس معمولی و سنتی را به صورت نه چندان زیبا می‌ساختند اما اینها می‌گفتند ما می‌خواهیم عین اتوبوس‌هایی را که در خارج می‌سازند درست بکنیم. می‌خواهیم کارخانه بسازیم. گفتم این کارخانه‌ای که شما می‌خواهید بسازید آیا پول سرمایه‌گذاری آن را دارید؟ آیا می‌توانید به اندازه کافی بفروشید؟ گفتند بله یادم می‌آید از موقع صحبتی که می‌کردیم این بود که آیا قادر خواهند بود ۲۰۰تا۳۰۰ اتوبوس در سال بفروشند. آنها می‌گفتند بله، ما می‌دانیم برای اینکه بتوانیم سود بکنیم و روی پای خودمان بایستیم، احتیاج به چنین تعدادی داریم. خلاصه پس از مقداری بحث و بررسی روی طرح‌شان- البته در آن موقع هنوز وزارت اقتصاد ضعیف بود و ما خیلی کند این طرح‌ها را بررسی می‌کردیم. چون امکانش را نداشتیم، کادر کافی نداشتیم و هنوز هم بخش‌ بررسی‌های اقتصادی ما زیر نظر دکتر یگانه به راه نیفتاده بود- من قبول کردم که اینها بروند کارخانه را به راه بیندازند. پروانه هم دادیم. وقتی کارخانه‌شان در حال ساختن بود. از علم، که در آن موقع نخست‌وزیر بود، و از من برای بازدید دعوت کردند. ما رفتیم دیدیم چند تا کارگاه درست کرده‌اند که چیز زیادی نبود. یعنی به نسبت کارهایی که آنها بعدا انجام دادند فقط یک چند تا کارگاه محقر بود، ولی به هر حال کارشان را شروع کردند.

با سرمایه خودشان؟

با سرمایه خودشان و وام بانک توسعه صنعتی بعد کاری را که ما کردیم این بود که گفتیم ما می‌خواهیم صنایع ذوب آهن خودمان شروع بکنیم و در چارچوب آن ورق تولید کنیم، چرا ورق؟ برای اینکه بدنه آن اتوبوس یا آن کامیون یا اتومبیل سواری یا یخچال یا بخاری‌مان همه فولاد ورق احتیاج دارد. در مرحله اول ورق را شما باید از خارج وارد می‌کردید، ولی این مونتاژی که از ورق ساخت خارج می‌کردید پایه مونتاژ ورقی بود که می‌بایست بعدا در داخل بسازیم پس اینها به هم مربوط است و در این صورت مونتاژ شما در حقیقت وسیله‌ای است برای گسترش صنعت داخلی. یا اینکه همین اتوبوس احتیاج داشت به رادیاتور در همان اوان یک صاحب صنعت دیگری به نام نصیرپور پهلوی ما آمد و گفت من می‌خواهم رادیاتور درست بکنم، نصیرپور یکی از صاحبان صنایع بسیار خوب ما بود او تا آن موقع وارد کننده اتومبیل بود. ولی متوجه شده بود که دوره این کار که اتومبیل ولوو (volvo) وارد بکند تمام شده. باید خودش یک چیزی را بسازد، رفت دنبال ساختن رادیاتور. چرا رادیاتور؟ برای اینکه حالا باید شما این رادیاتور را در تمام وسایل ترابری خودتان نصب کنید. از سواری گرفته تا کامیون و اتوبوس. چون ما این رادیاتور را در ایران می‌ساختیم، مهندسان داخلی یا خارجی که با نصیرپور همکاری می‌کردند به او فهماندند که آقا، با توجه به ارتفاع ایران و تفاوت زیاد در درجه حرارت بین تابستان و زمستان که شما تابستان در سایه ۴۰ درجه گرما دارید و زمستان در همان منطقه حرارت ممکن است منهای ۲۰ باشد، و ارتفاعتان به طور متوسط بالای هزار متر است، مشخصات این رادیاتور می‌بایست با رادیاتوری که کنار دریا در هوای ملایم اروپا کار می‌کند تفاوت‌هایی داشته باشد، در نتیجه اینها رادیاتورهایی ساختند که کارکردش به مراتب بهتر از رادیاتورهای خارجی بود و برای شرایط اقلیمی ایران طرح شده بود. حالا برای این رادیاتوری که نصیرپور می‌ساخت یک مقداری جنس باید از خارج می‌آورد. مثلا مس‌اش را باید از خارج می‌آورد. ولی وقتی که ما شروع کردیم به بهره‌برداری مس سرچشممه متوجه شدیم که تولید ورق مس برای ما صرف دارد. به خاطر اینکه برای آن در داخل، بازار مهیا داریم.

می‌دانید فعالیت‌های صنعتی با یکدیگر مربوط هستند، داوری درباره سیاست صنعتی شما بستگی دارد به اینکه شما مونتاژ را به صورت ارزش افزوده واقعی می‌بینید، به صورت چیزهایی که مکمل یکدیگر می‌شوند و یکی برای دیگری بازار ایجاد می‌کند. یا اینکه فقط موجب ایجاد انحصار برای یک شخص به خصوصی می‌شود، اگر حالت اخیر باشد، یعنی انحصار برای کسی ایجاد می‌کند بدون اینکه کمک به ارزش افزوده بکند، بسیار کار زشتی است. اما اگر این وسیله گسترش صنعتی شما است. باید به شما آفرین گفت که خیلی خوب کارتان را انجام داده‌اید. این روشی بود که ما در پیش گرفتیم و به همین دلیل هم وقتی که برنامه‌هایمان را شروع کردیم، با چند اتوبوس و چهار نوع کامیونی بود که می‌شد در ایران ساخت، بعد رفتیم به سراغ ساختن دیزل و با مرسدس قرارداد بستیم که موتورهای دیزل را ایران درست کنیم و شروع کردیم به ساختن موتور دیزل ولی باز هم می‌گویم. موتور دیزل یعنی ۴۰ درصد موتور دیزل و ۶۰ درصد قطعات را باید از تولیدکنندگان دیگر بخرید ولی به خاطر اینکه برنامه منطق داشت و اجزای آن با هم ارتباط پیدا می‌کرد توانستیم بعد طرح‌های جداگانه‌ای بریزیم برای قطعات برقی موتور، و بعد هم کارخانه‌هایی در قزوین و در مناطق دیگر تاسیس شدند که برای موتورها قطعات الکتریکی می‌ساختند.