جنگ و تاریخ اقتصاد

مترجم: فاطمه باباخانی

جنگ‌ها چه تاثیری بر اقتصاد کشورها و اقتصاد جهانی دارند؟ آیا بروز منازعه در سطح منطقه‌ای و بین‌المللی موجب بروز بحران‌های مالی می‌شود یا اینکه می‌تواند نقطه محرکه‌ای برای اقتصاد جهانی باشد؟ پروفسور جاشوا گلدستاین در مقاله ای با عنوان جنگ و تاریخ اقتصاد، تلاش کرده است به پرسش‌های بالا پاسخ گوید. آنچه می‌خوانید بخش اول این مقاله است. جنگ از جمله عواملی است که عمیقا بر تاریخ اقتصاد تاثیر گذاشته است؛ نهادهای اقتصادی و الگوهای تجارت را عموما فاتحان جنگ عموما شکل داده‌اند. جنگ‌ها همچنین بر توسعه تکنولوژی موثر بوده‌اند هر چند که در یک مقطع زمانی موجب کاهش سلامت، اختلال بازار و کاهش رشد اقتصادی شده‌اند. جنگ‌ها عمدتا پرهزینه (چه به لحاظ مالی و چه به لحاظ منابع) مخرب (برای سرمایه‌های مادی وانسانی) و موجب از هم گسیختگی (در تجارت، مدیریت نیروی کار و دسترس پذیر بودن منابع) می‌شوند. جنگ‌های بزرگ یک شوک اقتصادی به کشورهای شرکت‌کننده در این جنگ‌ها وارد می‌کنند (اگرچه جنگ‌ها به طور کلی مانع توسعه و رفاه اقتصادی است نمی‌توان از تاثیرات مثبت کوتاه‌مدت آنها چشم پوشید). یکی از تاثیرات جنگ‌ها را می‌توان اثر آنها بر افزایش قیمت‌ها و کاهش استانداردهای زندگی دانست. تورم ناشی از جنگ در چین باستان توسط استراتژیست آنها سان تزو چنین شرح داده شده است: در جایی که ارتش حضور دارد، قیمت‌ها بالا می‌رود و وقتی که قیمت‌ها بالا رفت رفاه مردم به خطر می‌افتد؛ بر چنین مبنایی‌است که از جنگ‌های کوتاه‌مدت دفاع می‌کند.

یکی از مشکلات دولت‌ها پرداخت پول برای مخارج جنگ است (نگاه کنید به بودجه جنگ‌ها). این مساله به ویژه در اوایل دوره مدرنیته در اروپا (قرن پانزدهم تا هجدهم) مصداق داشت؛ یعنی زمانی که جنگ به شدت به نیروهای مزدور وابسته بود. از نظر پادشاه اسپانیا درآن زمان برای به راه انداختن جنگ به سه چیز نیاز بود: پول، پول و پول. به‌این ترتیب پادشاهان پرتغال و اسپانیا در این سال‌ها از طلا و نقره‌ای که از آمریکا به دست می‌آورند برای تامین مخارج ارتش خود استفاده می‌کردند.

از دیگر راهکارهای دولت‌ها برای تامین هزینه‌های جنگ، بالا بردن مالیات‌ها است که به نوبه خود باعث کاهش سرمایه‌گذاری و هزینه‌های غیرنظامی می‌شود. توماس پین انقلابی ایالات متحده، در سال ۱۷۸۷ هشدار دارد که در جنگ یک چیز مسلم است و آن افزایش مالیات‌ها است. راه دیگر پرداخت هزینه‌های جنگ، قرض گرفتن پول از سایر کشورها است که بدهی کشور درگیر جنگ را افزایش داده و در مواردی به ورشکستگی کشیدن آن کشور منجر می‌شود؛ مانند آنچه در سال ۱۵۵۷ و ۱۵۹۶ در اسپانیا اتفاق افتاد. راه بعدی تامین هزینه‌های جنگ، اقدام کشور درگیر به چاپ اسکناس‌های بیشتر است که نتیجه‌ای جز تورم و دریافت مالیات غیرمستقیم از مردم ندارد.

دو جنگ جهانی باعث ایجاد فشارهای ناشی از تورم در اقتصادهای بزرگ شد؛ در این جنگ‌ها به طور فزاینده‌ای کشورها منابع طبیعی، کالاهای صنعتی و تکنولوژی خود را از مصارف غیرنظامی به سمت برنامه‌های نظامی سوق دادند. جنگ جهانی اول باعث تورم خانمان برانداز برای شرکت‌کنندگان این جنگ و مانع صدور آزادانه ارز شد. تورم همچنین در جنگ‌های داخلی آمریکا، جنگ جهانی دوم و جنگ ویتنام کشورهای درگیر در این جنگ‌ها را به بحران‌های اقتصادی کشاند، اما تورم ناشی از جنگ فقط به کشورهای درگیر مربوط نمی‌شود و می‌تواند حتی کشورهایی را که از منطقه جنگی فاصله دارند نیز دچار عوارض آن کند. نظیر آنچه در ایالات متحده در جنگ جهانی دوم رخ داد؛ جنگ‌های بزرگ همچنین با توجه به ایجاد اختلال در تجارت و قحطی حتی برای کشورهای بی‌طرف نیز تورم آفرین هستند.

خروج سرمایه

علاوه بر تخلیه پول و سرمایه از اقتصاد کشورهای شرکت‌کننده در جنگ، بسیاری از جنگ‌ها موجب می‌شوند که سرمایه مناطق مختلف یک کشور نظیر مزارع، کارخانجات و شهرها نابود شوند. این اقدامات به شدت موجب خروج سرمایه‌ها می‌شوند. به عنوان مثال قحطی و طاعون در طول جنگ‌های سی ساله موجب مرگ نزدیک به یک سوم جمعیت آلمان شد، همچنین در این دوران سربازان مزدور در تلاش برای زنده ماندن دست به غارت شهروندان و غیرنظامیان زدند. جنگ جهانی اول موجب کاهش تولیدات در فرانسه به اندازه نیمی از تولیدات آن تا پیش از جنگ شد. صدها نفر در آلمان از گرسنگی مردند و صادرات شوروی نیز به طرز محسوسی کاهش یافت. یک برآورد کلی، هزینه جنگ جهانی اول را ۴۰۰ میلیارد دلار عنوان می‌کند که در آن زمان پنج برابر ارزش همه آن چیزی که در فرانسه و بلژیک وجود داشت، بود. تلفات ناشی از نبرد، بیماری‌های همه گیر ناشی از جنگ و اختلالات ایجاد شده از جمله اثرات گسترده‌ای هستند که در کنار آثار اقتصادی جنگ‌ها وجود دارند. در سال ۱۹۱۸ و در طول جنگ جهانی اول، آنفلوآنزا جان میلیون‌ها تن را گرفت. همچنین نیروهای نظامی در شرق آفریقا به یکی از امکان‌های بروز اپیدمی جهانی ایدز تبدیل شدند. کوینسی رایت تخمین می‌زند که «حداقل ۱۰ درصد از مرگ و میر در تمدن مدرن می‌تواند به طور مستقیم یا غیر مستقیم به جنگ نسبت داده شود.» جنگ‌ها همچنین به طور موقت روابط جنسیتی را تغییر می‌دهند؛ هنگامی که مرد خانه را ترک می‌کند و زنان برای پر کردن نیروی کار به شغل‌های مردانه می‌پردازند. نمونه این امر در اتحاد جماهیر شوروی، بریتانیا و ایالات متحده در طول جنگ جهانی دوم اتفاق افتاد. با این وجود کشورهایی که می‌توانند جنگ را به فراتر از مرزهای خود ببرند، عمدتا می‌توانند از تخریب (و نه هزینه‌های دیگر جنگ) در کشور خود خودداری کنند. نمونه چنین کشورهایی هلند در اواخر جنگ‌های سی ساله، بریتانیا در طول جنگ‌های ناپلئون، ژاپنی‌ها در جنگ جهانی اول و آمریکایی‌ها در طول دو جنگ جهانی بودند که به طور نسبی از تخریب جنگ‌ها در امان بوده و در عین حال از تضعیف رقبای اقتصادی خود سود می‌بردند.

اثرهای مثبت اقتصادی

جنگ می‌تواند منافع اقتصادی را نیز به همراه داشته باشد. این منفعت علاوه بر ورشکستگی رقبای تجاری می‌تواند در تحریک اقتصاد ملی در کوتاه‌مدت موثر باشد. در زمان رکود اقتصادی مانند آنچه در سال ۱۹۳۰ اتفاق افتاد، هزینه‌های نظامی و بسیج نیروها برای جنگ توانست موجب کاهش نرخ بیکاری از طریق خدمت وظیفه باشد و به طور کلی با واداشتن شهروندان وطن پرست به کار سخت، خسارات را کاهش دهد.