تاریخ ایران- حاج محمدحسن امینالضرب؛ مسافری ژرفاندیش و کارآفرین
احساس امنیت مردم در نتیجه حاکمیت قانون
حاج محمد امین الضرب معتبرترین بازرگان عصر خویش و نخستین کارآفرین عمده ایرانی بود که زندگی را در تنگدستی و گمنامیآغاز کرد و در اوج دولت و شهرت درگذشت. از داستان صعود برق آسای او به بالاترین منزلت اقتصادی و اجتماعی ایران افسانهها ساخته شده و با واقعیتها درآمیخته. در بخش دو از خاطرات او که از ویژه نامه ریشههای رشد شاخههای شکوفایی گزیده شده است. شرح سفر این بازرگان به روسیه و پاریس را مرور میکنیم. نخستین سفر خارجی امینالضرب به باکو بود. او برای خرید یک کالسکه اسبی به باکو رفت. اما دریافت که آن را باید از تفلیس تهیه کند. هنگامی که به تفلیس رفت، نهتنها دریافت که کالسکه اسبی در آنجا نیز قابل تهیه نیست، بلکه در همین اثنا دیدگاه خود را درباره کالسکه اسبی تغییر داده و تصمیم گرفت راهآهن بخار مناسبی را از محمودآباد به آمل بکشد. برای دست یافتن به راهآهن بخار باید به مسکو میرفت. هر دو شبی را که امینالضرب در تفلیس بود، شام را میهمان میرزا رضاخان معینالوزرا- کنسول ایران- بود که شخصا امینالضرب را در گردش گرد شهر همراهی میکرد.امینالضرب نمیتواند به قدر کفایت او را در نامهاش به علیاصغرخان امینالسلطان- صدراعظم- بستاید. چنانکه در نامه آمده است، امینالضرب در قفقاز در راه مسکو، همچنین دو برادر کاشانی را ملاقات کرد. میرزا محمدعلی و میرزا محمدحسین که در راهسازی مشغول بودند به محض اینکه شنیدند امینالضرب در هتلها مقیم است اصرار کردند که باید در خانه آنها رحل اقامت گزیند. موفقیتهای دو برادر در روسیه، بر امینالضرب بسیار تاثیر گذاشت و کوشید آنها را ترغیب به بازگشت به ایران و به عهده گرفتن راهسازی در آنجا کند اما آنها با این توجیه که در ایران هیچ قانونی نیست و از این رو امنیت سرمایهگذاری تضمین نشده است، پیشنهاد او را نپذیرفتند. جالب اینکه امینالضرب تذکرهای آنها و اندیشههای اصلاحگرایانه و مترقی میرزاملکمخان را که بر نیاز به قانون پای میفشرد، در نوشتههایش کلمه به کلمه نقل میکند.امینالضرب هرجا که رفت چشمهایش را برای تجارت گشود. مسکو نیز از این قاعده مستثنا نبود. او به پسر و پیشکارانش مینویسد که صادرات و واردات کتان، پشم و دیگر اجناس در مسکو آسان است، اگر کسی بداند که چقدر از یک چیز بخرد و چقدر بفروشد. او مسکو را شهری توصیف میکند پر از پول و مردمی که در جستوجوی لذتاند؛ جایی که پول در اطراف و اکناف آن همچون گرد و خاک پراکنده است. روسیه که در نیمه دوم قرن نوزدهم در مقایسه با دیگر کشورهای اروپایی عقبمانده و استبدادی شناخته میشد، نزد امینالضرب در مقایسه با سرشت مستبدانه قدرت و بیعدالتی و اجحاف دائمی جاری در ایران، به مثابه پناهگاه حاکمیت قانون و نظم ظاهر شد. او از این واقعیت که مردان و زنان آزادانه در خیابانها قدم میزنند، متحیر شده و میگوید: «زن و مرد بیحجاب عبور میکنند. کسی را قدرت اینکه بگوید فلان شخص تند گذشت یا بگوید این مسلمان است یا آن روس است یا آن یهودی است، نیست. همه تربیت شده، تمام آداب انسانی را فهمیدهاند». او قصرها و موزهها را توصیف میکند و نه تنها از اشیای شگفتآور موجود در آنها میگوید، بلکه از این حقیقت سخن میراند که راهنماهایی در این مکانها بودند که در توضیح دادن هر چیزی به زبانهای مختلف تبحر داشتند. اما این احساس امنیت مردم در نتیجه حاکمیت قانون بود که او را بسیار متاثر میساخت: «صاحب منصبهای نظامی، سرباز، وزرا و حکام هر یک ذرهای از حد خود نمیتوانند خارج شوند... اگر بخواهم شرح راهآهن و کارخانجات و وضعیت این مملکت را عرض نمایم، ۵۰ من ورق هم تمام نمیشود. با وجود این میگویند این ولایت روسیه ظلم و جور و عدوان است و مردم او حیوان هستند، عدالت را میگویند در فرنگستان است. یکی دیگر وضع تجارت این مملکت است. مردم میدانند مال دارند یا ملک دارند. کسی را قدرت اینکه مال کسی را بگیرد و تعطیل نماید یا آنکه طمع کند یا ملک کسی را دست اندازی نماید ابدا، نظام قانون را طوری قرار داده است که امکان ندارد کسی بتواند به مال و املاک کسی نگاه کند. حکم هر معصیتی معلوم است، لازم به حکم ثانی نیست. بعد از آنکه تقصیر معلوم شد، جزای آن واضح است. واسطه و وسیله ابدا در کار نیست کسی حق ممانعت ندارد ولو که آن برادر امپراطور باشد.»
این کمبود امنیت و توقیف خودسرانه داراییها در ایران بود که روسیه مشهور به استبداد و کمبود نهادهای دموکراتیک- که سرانجام به انقلاب انجامید- را نزد امینالضرب همچون پناهگاهی متجلی ساخت.
جستوجوی راهآهن، امینالضرب را از مسکو به بلژیک و از آنجا به پاریس کشاند؛ بحثی که در حوصله مقال ما نیست. بسنده است بگوییم که امینالضرب تقریبا سه ماه را در پاریس و فرانسه در انتظار تحقق برنامه راهآهن گذراند. در این مدت به جز نامههایی به پسر و پیشکارانش در تهران، امینالضرب منظم و به تفصیل، درباره پیشرفت فعالیتهایش و وضع امور در اروپا به امینالسلطان، صدراعظم نامه مینوشت. تمام نامهها را گشوده از اروپا به حجرهاش در تهران میفرستاد و در آنجا منشیها از آنها کپی میگرفتند و مهر و موم میکردند و به دست مخاطبان میرساندند. تا آنجا که میدانیم این رویهای غیر معمول در آن هنگام بوده که حکایت از آن دارد که امینالضرب احتمالا به فرزندان و آیندگانش نظر میافکنده است. او در این نامهها خود را به موضوع ویژهای محدود نمیکرد و احساس میکرد که به عنوان یک میهندوست پراشتیاق باید هر آنچه که برای دولت و مردم ایران آموزنده است و متاثرشان میسازد، گزارش کند. او پیوسته وضعیت اروپا را با ایران مقایسه میکرد و اندوهی ژرف سراپایش را فرا میگرفت. او به راستی از سطح صنعتیسازی و اشتغال در اروپا حیرت میکرد. در نامهای به امینالسلطان میگوید: «در فرنگستان آدم و مردم و زن و بچه و دختر و پسر و حیوانات و سگها متحدند و بالاتفاق مشغول کار هستند. کشتی و شمن دوفر (راهآهن) و کارخانجات... از ششصد زرع زیرزمین زغالسنگ بیرون میآورند... مردم ایران تمام بیکار مانده همدیگر را میپایند چه کس چه خریده و چه خورده.»
ارسال نظر