خیرین ثروتمند و گروه‌های آسیب‌پذیر

بخش دوم

البته ادعا نمی‌کنیم که برخی از صاحبان صنایع مدرن، روحیه مادی‌گرایی و توسعه فعالیت‌های خود را از دنیوی بودن ایده‌آل‌های دینی خود اخذ کرده اند، آنچه که در میان پروتستان‌ها رخ داده است. هیچ تضاد و تباینی بین این دو مقوله در موارد مورد مطالعه وجود نداشته است. به علاوه می‌توان گفت که صاحبان صنایع مدرن مردمی لزوما قانع نبودند که به درآمد و کار اقتصاد سنتی در بازار راضی باشند. بلکه آنها با روحیه ترقی خواهانه‌ای که میراث بازاریان سنتی صدر مشروطیت بود، براساس شم اقتصادی که ویژگی تاجر ایرانی است و اهمیت به کار که تاحدی ریشه در موقعیت شکننده نظام سیاسی داشت، تلاش زیادی برای توسعه و گسترش فعالیت‌ها انجام می‌دادند.

خیریه نیز فعالیتی از جنس عواطف و احساسات محسوب می‌شود. خیریه یا فعالیت‌های غیراقتصادی، فعالیتی نیست که هیچ ارتباطی به فعالیت‌های اقتصادی نداشته باشد، بلکه بنابه تعریف نظری اقتصاد رایج، از آن دسته فعالیت‌ها نیستند که به‌دنبال حداکثر کردن منفعت صورت گرفته باشند. البته دو دسته فعالیت‌های غیراقتصادی در رابطه بنگاه‌های خانوادگی از هم متمایز می‌شود. نخست فعالیت‌های خانوادگی که مربوط به روابط درون خانوادگی است. رابطه اخلاقی و عاطفی مانند ازدواج‌های درونی، حل اختلافات شخصی و برخورد آنها با کودکان و زنان و تاثیر این روابط در فعالیت‌های اقتصادی بنگاه خانوادگی. دوم، رفتار‌های خیریه‌ای. سوال اینجاست که آیا رفتار خیریه‌ای ناشی از اعتقادات مذهبی بنگاه داران اقتصادی به عنوان کنشی سنتی قابل بررسی می‌باشد؟ یا ناشی از عدم امنیت در جامعه‌ای استبدادی است؟ آیا ناممکن بودن انباشت سرمایه در جامعه، کنش‌های پرداخت خیریه و اعطای وقف به‌طور خاص و احساسات و عواطف درگیر در کنش‌های اقتصادی به‌طور عام، را در میان آنان افزایش می‌دهد؟ آیا خیریه نوعی اخلاق سنتی بود که توزیع مجدد درآمد را در این جوامع - در غیبت دولت رفاه - به عهده می‌گیرد؟ آیا کنشگر اقتصادی برای تضمین فعالیت و امنیت آینده خود، دست به توزیع مجدد درآمد می‌زند؟ آیا این بخشی از آن چیزی نیست که به آن اخلاق تجاری می‌گویند؟ آیا توزیع مجددی که دولت انجام می‌دهد ماهیتا با آنچه افراد خیر انجام می‌دهند، یکی می‌باشد؟ آیا امور خیریه توسط تجار و صاحبان صنایع با نیت سودطلبانه و توطئه سرمایه‌داران برای ساکت نگاه داشتن کارگران و فقیران است؟ امور خیریه به عنوان کنشی ارادی می‌تواند با نیت مذهبی و دیگرخواهانه انجام ‌گیرد. همچنین ممکن است افراد تشخیص دهند، اموال خود را در شرایط عدم امنیت،وقف یا به امور خیریه اختصاص می‌دهند تا پاداش آن را قبل از اینکه نظام استبدادی و خودسر آن را مصادره کند از خداوند بگیرند.

مطالعه اقدامات غیراقتصادی تجار، بازرگانان و نیز صاحبان صنایع بزرگ در چارچوب بنگاه خانوادگی نشان می‌دهد که بیشتر آنان، تجار و کارآفرینانی اخلاق‌گرا بودند. مرکز بیشتر این کوشش‌های خیرخواهانه در بازار، مسجد و نهادهای مذهبی بود. بنابراین پیوندهای آنان با علمای دینی و مسجد اساس فعالیت‌های اجتماعی آنها را شکل می‌داد. به همین دلیل پیوندهای بیرون خانواده، حول مذهب و قومیت شکل می‌گرفت. این اقدامات باعث شده بود که مراوده نزدیکی بین تجار شهرنشین و علما وجود داشته باشد. ثروت، تبار، خداترسی و مراوده با علما به آنها منزلت، سروری و حمایت توده‌ها را ارزانی می‌داشت. گروه‌های اجتماعی به ویژه تجار نیز در کنار خانواده، کمک به گروه‌های آسیب‌پذیر را تشویق می‌کردند. توانگران مسلمان ایرانی، در متن همین فرهنگ دینی، پرورش یافتند. بسیاری از قوانین اسلامی در حوزه واجبات ومستحباتی مثل زکات، کفارات، خمس، نذر، انفاق از جمله قوانینی است که در جهت حمایت از گروه‌های آسیب‌پذیر وضع شده و تامین مالی آنها بر عهده توانگران جامعه است. در ایران و اکثر کشورهای اسلامی، به طور عمده تا اواسط قرن بیستم میلادی، اقدامات خیریه‌ای مانند تاسیس مراکز عبادی، آموزشی، درمانگاه،کمک به گروه‌های محروم، توسط خیرین ثروتمند صورت می‌گرفت. کارکرد خیریه، مشروعیت فعالیت تجار در نزد علما و مردم را برای آنها فراهم می‌کرد. گرچه فعالیت‌های خیریه به صورت فراگیر و قانونمند اجباری نبود، اما تا حدودی در فقدان نظام تامین اجتماعی کارکرد موثری داشت. تجار، انتظارات جامعه از خود را می‌شناختند و در امور اجتماعی و پرداخت بخشی از هزینه مراکز دینی مشارکت داشتند. برخی از تجار به خاطر تدین و مورد اعتماد بودن، توسط علما، حتی اجازه دریافت و پخش وجوهات می‌گرفتند. اگرچه در دوره گذر فعالیت‌های تجاری در بازار به فعالیت‌های صنعتی مدرن ارتباط آنها با علما و مسجد قطع شد، اما این به معنی کاهش فعالیت‌های خیریه‌ای از یک طرف و عدم درگیر شدن احساسات و عواطف از سوی دیگر نبود. شکل فعالیت‌های خیریه متمرکزتر شد و در برخی موارد حجم آن نیز وسیع‌تر می‌شد.

روندهای کلان

منظور از روند‌های کلان در واحدهای اقتصادی خانوادگی روندهایی هستند که طی آن به گسترش این واحدها کمک می‌کند. در ایران در کمتر واحدی این روندها محقق شده‌اند. اولین روندکلان جانشین‌سازی رهبر (پدر) در واحد اقتصادی خانوادگی، به رسمیت‌شناسی، توسعه و تقویت موقعیت وی است که حیاتی‌ترین مساله در واحدهای اقتصادی خانوادگی محسوب می‌شود. واحدهای اقتصادی خانوادگی که توانسته‌اند به نسل دوم راه یابند و فرآیند جانشین‌سازی رهبر در نسل اول را با موفقیت کنند، امکان گسترش فعالیت‌ها و انباشت سرمایه را پیدا خواهند کرد. اما این مساله در فرهنگ بنگاه خانوادگی ایرانی به ندرت رخ داده است. اما جانشین‌سازی رهبر خانواده تنها کافی نیست بلکه حمایت و تقویت مواضع وی نیز مهم است. بنابراین، انتقال نسلی امری مهم در ماندگاری واحدهای اقتصادی خانوادگی است چون خانواده از منبع ذخایر انسانی نسل اول سود می‌برد. در بسیاری از واحدهای خانوادگی در ایران با درگذشت رهبر در نسل نخست، واحد خانوادگی توان انتقال و جانشین‌سازی خود را نداشته و مضمحل می‌شود. در برخی موارد باید گفت که رهبر خانواده، با گسترش فعالیت‌های اقتصادی و حرکت واحد اقتصادی از تجارت به صنعت عملا از رهبری واحد اقتصادی باز مانده اما عامل انسجام بنگاه اقتصادی باقی مانده است. بنابراین، انتقال نسلی به نحو مطلوب موقعی اتفاق افتاده است که خانواده با گسترش فعالیت‌ها آمادگی جانشین‌سازی رهبری را در آینده به دست آورد. البته این فرضیه نیز قابل بررسی است که فقدان مکانیزم جانشین‌سازی در این خانواده، مانند بیشتر واحدهای خانوادگی در ایران، آنها را وادار ساخته تا رهبری معنوی پدر را بر امور واحد خانوادگی بپذیرند تا بنگاه اقتصادی مانند سایرین بنگاه‌ها دچار انشعاب نشود.

منبع: وب‌سایت علی‌اصغر سعیدی