حمایت‌ها به افراد مخصوص محدود می‌شد

در سال‌های پایانی دهه ۳۰ و دهه ۴۰، عالیخانی وزارت اقتصاد در‌ایران را به عهده داشت. یکی از مشکلاتی که اقتصاد‌ایران در آن روزگار به آن دچار بود، صاحبان کارخانه‌هایی بودند که نمی‌توانستند بدهی‌های خود را به بانک‌ها‌ بپردازند از‌این رو عالیخانی و تیم او راهکاری را برای رفع‌این مشکل در پیش گرفتند و آن واگذاری مدیریت کارخانه به مدیران زبده بود. اما چنین راهکاری با انتقاداتی مواجه شد، ازجمله چگونگی انتخاب کارخانه‌ها و هزینه‌ای که برای آنها انجام می‌شد. در بخش دوم از گزیده کتاب خاطرات علینقی عالیخانی که از کتابی با همین عنوان گزیده شده است. پاسخ وزیر اقتصاد دهه ۴۰‌ ایران را به ‌این انتقادها می‌خوانیم.

***

عده‌ای بودند که فکر می‌کردند که شما بخش خصوصی را لوس می‌کنید یا پول دولت صرف کمک به افراد خاص می‌شود، خیلی شاید بودند که بخش خصوصی را به معنی بخش خصوصی از دیدگاه اقتصادی نمی‌دیدند، بلکه آدم‌ها را می‌دیدند، افراد را می‌دیدند که به آنها کمک خاص می‌شود. از این نوع آدم‌ها در دستگاه دولت یا بین وزرا یا در جای دیگر بودند که با شما در تضاد بودند؟

بله. همه این چیزهایی که می‌گویید درست است و حتی ایرادی هم که می‌گرفتند خیلی بی‌مورد نیست. خواه ناخواه وقتی که شما دارید حمایت می‌کنید، حمایت را در هوا نمی‌کنید، حمایت را از یک آدم‌های مشخصی می‌کنید. به همان دلیل که وقتی شخصی می‌آید و می‌گوید من گیر کرده‌ام از من حمایت بکنید یا این کارخانه را به‌صورتی برایم اداره کنید و ما برایش اداره می‌کنیم و باز تحویل خودش می‌دهیم و خودش هم وضع زندگیش بهتر می‌شود، خوب، اینها همه‌شان یک آدم‌های مشخصی هستند. باید به کسانی که چنین ایرادهایی را می‌گیرند جواب داد که در یک عالم مجرد می‌شود مسائل و راه‌حل‌ها را به هر صورتی که دلتان می‌خواهد بپندارید، اما وقتی که با واقعیت روبه‌رو می‌شوید، شما کسی را پیش‌رو دارید که در قیافه یک مرد یا یک زن ظاهر می‌شود، هنری دارد، سابقه‌ای دارد، دیدی دارد، منافعی دارد، کارهایی را انجام داده و امیدی دارد. یعنی جواب این شخص را باید بدهید. این شخص آن وقت اسم‌های مختلف دارد. اسمش هست حبیب ثابت، محمود خیامی، رضایی یا هرکس دیگری. شما فقط جواب اینها را داده‌اید و اینها کسانی هستند که می‌توانند عامل پیشرفت کشور شما باشند. آنچنان که وقتی صنعت در کشورهای اروپایی درست شد، همین اسم‌ها در کار بود. در آمریکا هم به همین صورت بود. هیچ جا خارج از این نیست. در عالم ایده‌آل زندگی نمی‌کنیم.البته ما، پس از مدتی، متوجه این مساله بودیم که یک مقداری حمایت‌هایی که می‌کنیم جمع شده در یک اسم‌های بخصوصی. از نوع همین چند اسمی که حضورتان عرض کردم. فرض کنیم ۲۰ تا اسم دیگر هم اضافه بکنیم. بگوییم لاجوردی، محلوجی و غیره، محدود است به هر حال. اینجا بود که ما خودمان احساس کردیم که می‌بایست این صنعت را گسترش بدهیم، هم از نظر اینکه صنایع دیگری بیاوریم و صاحبان صنایع تازه‌ای را در کشور ایجاد بکنیم و هم اینکه اصولا مالکیت صنعتی را گسترده‌تر بکنیم و عمومیت بدهیم. البته این کار را هم کردیم ولی در آن فاز اول، شما در یک کشوری هستید که صنایعش همین است که هست، گرفتاری‌هایش همین است که دارید، کارخانه‌ها بدهی دارند به بانک‌ها و نمی‌دانند چه خاکی بر سرشان بریزند و به هر حال یک روزی این پول را گرفته‌اند. به هر دلیلی و هیچ فایده‌ای هم ندارد که شما حالا عنوان کنید که چرا در سال ۱۳۳۸ به این کارخانه این وام را داده‌اند و وام چرا این قدر بود. الان شما با این روبه‌رو هستید که این کارخانه مشخص را که در اینجا قرار گرفته با این کارگرها چه باید کرد و تمام دید همکارانم و من این بود که بیهوده است که به گذشته نگاه بکنیم. می‌بایست مثبت فکر بکنیم و به آینده فکر بکنیم و ببینیم اول برای اینها چه می‌توانیم بکنیم و بعد هم برای بقیه صنعت کشور چه فکری باید کرد. در این راه رفتیم و نتیجه هم بد نبود.

سوال من در واقع این هست که کسانی که با شما مخالفت می‌کردند آیا فقط یک عده‌ای بودند که درحاشیه غر می‌زدند یا اینکه شما با ایشان واقعا مبارزه می‌کردید؟

نه، مخالفت سیستماتیک وجود نداشت. هر چند گاهی با مشکلی روبه‌رو می‌شدیم. اول کمتر ولی به تدریج که اقامت در وزارت اقتصاد طولانی‌تر شد این مشکلات زیادتر شد. به خصوص من متاسفانه با شخص هویدا گرفتاری پیدا کردم. ولی از همان سال اولش هم یک مقدار گرفتاری وجود داشت، نمی‌شود منکر شد. به عنوان نمونه، البته در زمان علم نبود، در زمان منصور، همان اوایلش یکبار دکتر هادی هدایتی، که آن موقع در کابینه منصور وزیر مشاور بود، البته به دستور منصور در جلسه دولت گفت آقای فیلیپس، کاردار سفارت انگلیس، پهلوی او آمده و به او گفته که کارخانه لندرور اجازه مونتاژ نمی‌دهد. علت این هم که وزارت اقتصاد اجازه این را نمی‌دهد این است که درآن تصویب‌نامه که زمان امینی به تصویب رسیده بود یا زمان شریف امامی، مطمئن نیستم، قید شده بود که این شرکت فقط حق دارد ده هزار لندرور در ایران مونتاژ بکند و الان وزارت اقتصاد می‌گوید شماره ده‌هزار اتومبیل را مونتاژ کردید و بنابراین دیگر حقی ندارید. ولی آقای فیلیپس می‌گوید حقیقت جز این است. در آن روزی که این تصویب‌نامه در هیات وزیران به تصویب رسید قید شمار اتومبیلی که باید مونتاژ بشود نبوده. بلکه یک اجازه کلی داده شده که این شرکت بتواند مانند شرکت جیپ هر مقدار لندرور بخواهد مونتاژ بکند. ولی بعدا رفته‌اند و در تصویب‌نامه این ده‌هزار را اضافه کرده‌اند و با این تغییر به شرکت متقاضی ابلاغ کرده‌اند. آقای فیلیپس هم می‌گویدکه شما دلیل ندارد که تبعیض قائل شوید به نفع یک شرکتی که جنس از آمریکا می‌آورد در برابر یک شرکتی که براساس قطعات ساخته شده در انگلیس در ایران مونتاژ می‌کند. هدایتی هم البته با پشتیبانی منصور، با نظر مثبت به موضوع نگاه می‌کرد و می‌گفت که باید به اینها حق داد. من البته خودم تقریبا یقین داشتم که داستان باید به همین صورتی باشدکه اینها می‌گفتند. یعنی آن شمار ده هزار اتومبیل را به احتمال قوی با شیطنت رقیبش بعدا اضافه کرده‌اند. ولی حرف من این بود که آن روزی که این تصویب‌نامه هیات وزیران از دفتر نخست‌وزیر صادر شده و به شما شرکت خصوصی ابلاغ شده، در آن نوشته بودند ده هزار تا، شما هم با پذیرش اینکه این ده هزار تا نوشته شده شروع به کار کردید و من هم چون مخالف مونتاژ به این معنی هستم الان از نص صریح تصویب‌نامه استفاده می‌کنم و می‌خواهم جلوی مونتاژ را به تدریج بگیرم. ولی این اولین‌اش است، برای اینکه شما قرار بود ده هزار درست بکنید، ده هزار را هم درست کرده‌اید. اگر فکر می‌کنید که برای شما صرف نداشت، باید از روز اول این کار را نمی‌کردید، نه اینکه حالا بیایید مطرح بکنید.