بحران نفتی، جهان سرمایه‌داران را تیره کرد

بحران نفتی سال ۱۹۷۳

در بحبوحه بحران نفتی و تحریم سال ۱۹۷۳ و هنگامی که کارخانه‌های اروپا از کار افتاده و صف‌طویل انتظار و نوبت برای بنزین در ایستگاه‌های فروش و پمپ‌های بنزین آمریکا طولانی‌تر می‌شد، قیمت نفت سیر صعودی خود را طی می‌کرد. دربخش دیگری از خاطرات نیکسون که از کتاب جنگ حقیقی گزیده شده‌است نتایج این بحران را مرور می‌کنید. دولت‌های غربی و کمپانی‌های نفتی هیچ‌کدام دیگر آن قدرت و نفوذ لازم را نسبت به تحمیل نظرات خود بر کشورهای اوپک نداشتند تنها کاری که از عهده آنها برمی‌آمد این بود که کشورها و دولت‌های تولیدکننده نفت را متقاعد و قانع نمایند که مصلحت آنها به خصوص در دراز مدت، اتحاد و اتفاق با دنیای غرب خواهد بود همچنین به کشورهای مذکور این حقیقت را بقبولانند که هرگاه تصمیم و روش‌های نامساعد آنها موجب تخریب و انهدام اقتصاد غرب یا تضعیف دلار یا بالاخره به هر صورتی موجب ناتوانی وضعف غرب شده و در نتیجه امکان حمایت و حفظ منافع خود و آن کشورها را نداشته باشد سرانجام نتیجه اعمال آنها مانند نوعی خودکشی سیاسی است.پاره‌ای از رهبران اوپک در برابر چنین استدلال و منطقی متقاعد گردیده و نسبت به جلب نظر و هم‌فکری سایر کشورهای دوست و عضو اوپک مساعی لازم را مبذول داشتند. ولی غرب ناگزیر مفر و راه نجات خود را کشف و پیدا کرده بود با این معنی که منابع انرژی‌زای دیگری جایگزین نفت ارزان و با موارد استعمال متنوع نموده و در نتیجه اقتصاد صنعتی به تدریج با این منابع انرژی جدید وابسته شده و منابع نفتی اعتبار خود را از دست می‌دهند.

در بحبوحه بحران نفتی و تحریم سال ۱۹۷۳ و هنگامی که کارخانه‌های اروپا از کار افتاده و صف‌طویل انتظار و نوبت برای بنزین در ایستگاه‌های فروش و پمپ‌های بنزین آمریکا طولانی‌تر می‌شد و قیمت نفت سیر صعودی خود را طی می‌کرد بسیاری از افراد به این مسائل منحصرا از دید اقتصادی نگاه می‌کردند. البته مسائل به تمام معنی جدی می‌نمود ولی تنها و بدون ارتباط با مسائل دیگر نیز نبود به این معنی که در خلال این رویدادها مسائل استراتژیک و سیاسی به نحوی که انگلیس‌ها در بیست سال پیش به آن اشاره کرده بودند ناگهان در جلوی چشم مجسم شده و همه چیز را تیره و تار می‌کرد.

کشورهای واقع در منطقه خلیج فارس به قدرت مالی قابل توجهی رسیده و به ثروت سرشاری دست یافته بودند ولی این کشورها در عین حال به شدت آسیب‌پذیر بودند. عقب‌نشینی انگلیسی‌ها از «شرق سوئز» در سال ۱۹۶۸ اعلام شد و در ۱۹۷۱ خاتمه پذیرفت و پس از آنکه کشور بریتانیای کبیر از پشتیبانی و حمایت کشورهای ترکیه و یونان خودداری نمود، پرزیدنت ترومن به منظور پیشگیری از تسلط شوروی‌ها جای خالی انگلیس را به وسیله نیروی دریایی مدیترانه شرق ترمیم و پر نمود. اکنون با اعلام مجدد عقب‌نشینی دیگر مسلما هرگاه موقعیت و فرصت به روس‌ها داده شود با سرعت در پر کردن این جای خالی اقدام خواهند کرد. ازجمله آنکه در ظرف مدت دو ماه متوالی یعنی در ماه ژانویه ۱۹۶۸ که بریتانیای کبیر تصمیم خود را دائر به تخلیه مواضع خود در شرق سوئز اعلام داشت، کشور شوروی بلافاصله شروع به اعزام نیروی دریایی خود به اقیانوس هند نمود به این معنی که پس از دو ماه یعنی از تاریخ مارس ۱۹۶۸ به بعد یک قسمت از ناوگان جنگی شوروی به طور دائم در این اقیانوس مستقر گردیده است.

متاسفانه در چنین موقعیتی براثر جار و جنجال‌هایی که در اطراف جنگ ویتنام بلند شد حالتی از شک و تردید و تزلزل در اذهان عمومی آمریکایی‌ها به وجود آمد؛ با این توضیح که ملت آمریکا به دشواری می‌توانست بار مسوولیت جدیدی را در منطقه دور دستی از جهان مانند خلیج‌فارس بر شانه خود تحمل نماید.ایالات متحده آمریکا قبل از آنکه با حضور مستقیم خود در منطقه جای خالی انگلیس‌ها را اشغال نماید راه‌حل دیگری را که عبارت از توجه و اتکا بر روی قدرت‌های محلی بود انتخاب نمود و از جمله این کشورها ایران و عربستان سعودی بودند که برای تامین امنیت و حفظ موقعیت خلیج فارس از حیث سلاح‌های نظامی و تجهیزات و وسایل دیگر توسط آمریکا تقویت می‌گردیدند.

سیاست دو تکیه‌گاهی «تا مدت‌ها نسبتا» نتیجه مطلوب و رضایت بخشی داشت تا اینکه سرانجام بر اثر فروریختن تکیه‌گاه اول یعنی ایران در سال ۱۹۷۹ سیاست مذکور متروک گردید. شوروی‌ها علاوه بر اینکه به اتکای حضور قدرت دریایی خود در اقیانوس هند به نمایش تهدید‌آمیزی پرداخته‌اند در سال‌های اخیر با بی‌پروایی و گستاخی زیادی به یک نوع حمله گاز انبری به طرف خلیج‌فارس دست زده‌اند. به این معنی که در واقع به مانور وسیع و پر دامنه‌ای پرداخته‌اند که هدف آن نزدیک شدن به منابع نفتی خلیج‌فارس و در نهایت وارد آوردن ضربه نهایی بر شریان حیاتی غرب خواهد بود.

اولین حمله و حرکت تهدیدآمیز روس‌ها از قاره آفریقا و از ناحیه شاخ آفریقا آغاز شده و تا شبه جزیره عربستان توسعه می‌یابد، به این ترتیب که شروع تهدید از آنگولا است که شوروی‌ها بیشتر از پانزده هزار سرباز کوبایی را برای استقرار رژیم مورد نظر خود در آنجا متمرکز ساخته‌اند و سپس از ناحیه اتیوپی که ایضا در حدود بیست هزار نفر افراد ارتش کوبا را درست در آن طرف تنگه دریای سرخ و روبه‌روی عربستان سعودی پیاده نموده‌اند و به نظارت خود ادامه می‌دهند.

در سال ۱۹۷۸ حمله گازانبری این بار در خود کشور عربستان سعودی به مرحله اجرا گذاشته شد به این ترتیب که یک گروه از طرفداران شوروی در یمن جنوبی پس از غلبه بر مخالفان و برافروختن آتش جنگ علیه یمن شمالی که یکی از مراکز تهیه و تامین نیروی کارگری برای عربستان سعودی می‌باشد به دسته‌جات تروریست تقسیم شده و با نهایت بی‌باکی و جسارت درخاک عربستان به فعالیت پرداختند.

شوروی‌ها بدون برخورد و مواجهه با مقاومت و یا مانع قابل توجهی همچون صاعقه سرتاسر آفریقا و سواحل شبه‌جزیره عربستان را درنوردیده و آنگاه با حرکت مجددی این بار متوجه شمال قاره گردیدند. در سال ۱۹۷۸ یک دسته از هواداران شوروی در کشور افغانستان قدرت را به دست گرفته و با نهایت جسارت و حرص و ولع از پیشنهاد کمک شوروی استقبال نمودند. درست در همین موقع بود که شاه ایران از تخت سلطنت به زیر افکنده شد و در آخرین روزهای سال ۱۹۷۸ از کشور اخراج گردید. کشور پاکستان در منتهای آشوب و ناآرامی به سر می‌برد و از سوی آمریکا نیز رانده شده بود. شوروی‌ها در نهایت جسارت و بی‌پروایی ارتش سرخ را به داخل خاک افغانستان وارد کرده و هواپیماها و زره‌پوش‌های روس را در نزدیکی و در تیررس مدخل و تنگه ورودی خلیج‌فارس یعنی تنگه هرمز مستقر ساختند.

هنری کیسینجر در پایان سال ۱۹۷۹ این چنین گفته است «حوادث و رویدادهای افغانستان، عدن، اتیوپی و آنگولا و وقایعی که در این کشورها بروز کرده نمی‌تواند بدون در نظر گرفتن پاره‌ای نتایج مربوط به سیاست‌های خاص منطقه با یکدیگر بی‌ارتباط باشد» کشورهای عربستان سعودی، ایران، امارات متحده عربی و تنگه هرمز که نقاط حساس و استراتژیک این قسمت از جهان می‌باشند با یک خط مستقیم به یکدیگر و سپس به تنگه هرمز مرتبط می‌گردند. تنگه هرمز عینا مشابه گلوگاهی است که ۴۰ درصد نفت مورد نیاز دنیای آزاد یعنی روزانه بیست میلیون بشکه و یا هشتصد هزار بشکه در هر ساعت از آن عبور می‌نماید. شوروی‌ها درست مانند شیری که طعمه و شکارش را در میان پنجه‌های خود اسیر می‌نماید همان طور به طعمه و شکار خود چشم دوخته‌اند. در سال ۱۹۷۹ کمپانی بیمه لویدز لندن اعلام نمود که کلیه کشتی‌های نفت‌کش که از تنگه هرمز عبور می‌نمایند، تعرفه بیمه آنها برابر نرخ بیمه منطقه جنگی دریافت می‌شود.

سقوط شاه ایران به همان اندازه که واقعه و رویدادی حیرت‌آور بود تهدید مستقیمی برای شیوخ و حکمرانان منطقه خلیج‌فارس و در عین حال کشورهای صنعتی غرب محسوب می‌شد. پس از اینکه در سال ۱۹۷۱ انگلیس‌ها منطقه خلیج‌فارس را ترک کردند ایران به عنوان قوی‌ترین نیروی نظامی محلی جای آنها را اشغال کرده و امنیت و سلامت خلیج‌فارس را تضمین نموده و بر عهده گرفت. پس از خروج انگلیس‌ها، نیروی دریایی ایران جزایر ابوموسی و تنب بزرگ و تنب کوچک را که بر دهانه تنگه هرمز نظارت داشتند باردیگر به زیر پرچم ایران درآورد. در سال ۱۹۷۳ شاه واحدهایی از نیروهای ایران را به منظور جلوگیری از نفوذ و رخنه جنگجویان مارکسیست یمن جنوبی که رژیم سلطان عمان را تهدید می‌نمودند به ایالت ظفار اعزام داشت و به موازات آن جهت نظارت هر چه بیشتر مدخل تنگه هرمز نسبت به ساختمان و تجهیز پایگاه دریایی چابهار در ایالت بلوچستان ایران اقدام نمود.

شاه ایران علاوه بر آنکه در تحریم نفتی اعراب در سال‌های ۱۹۶۷ و ۱۹۷۳ شرکت و همکاری نکرد بلکه دولت اسرائیل را به صورت عملی به رسمیت شناخت و نسبت به تهیه و تحویل مواد سوختی مورد نیاز ناوگان آمریکایی متمرکز در مدیترانه اقدام کرد و دولت عراق را از مداخله و شرکت در جنگ کیپور با اعزام ارتش به مرزهای ایران و عراق و کمک مخفیانه به کردها مانع گردید و ارتش این کشور را از هر نوع حرکت و اقدامی بازداشت. در طول مدت این جنگ، ایران در تمام منطقه تنها کشوری بود که از پرواز هواپیماهای شوروی از فضای ایران ممانعت به عمل آورد و با سرعت هر چه تمام‌تر نفت مورد نیاز جهت حمل و نقل واحدهای ارتش آمریکا را که در اقیانوس هند مستقر بودند، تامین نمود. هنگامی که آمریکا از متحدین خود تقاضای ارسال سلاح و تجهیزات برای ارتش ویتنام جنوبی نمود و هنوز موافقت‌نامه پاریس، ممنوعیتی را برقرار ننموده بود، تنها دولت ایران هواپیماهای اف-۵ خود را منحصرا به منظور کمک و تشریک مساعی با آمریکا به این منطقه گسیل داشت.

شاه ایران برای حمایت و پشتیبانی از رهبران ثروتمند کشور سعودی از امکانات و قابلیت کافی برخوردار بود. شاه اختلافات و مناقشات مرزی بین دو کشور بحرین و کویت را حل و فصل نمود و خاتمه داد. شاه ایران استقرار وسایل و تجهیزات امنیتی در منطقه و در سایر شیخ‌نشین‌های خلیج‌فارس را تشویق و ترغیب کرد. در جریان اولین کودتای افغانستان که موجب تضعیف قوای این کشور شده بود، شاه ایران برای عدم وابستگی افغانستان به کمک‌های نظامی و اقتصادی شوروی به نحو قابل ملاحظه‌ای اقدام نمود.

رژیم جانشین شاه کلیه عملیات مربوط به ساختمان و احداث پایگاه دریایی چابهار و خرید میلیاردها دلار اسلحه و تجهیزاتی را که برای این پایگاه پیش‌بینی و برنامه‌ریزی شده بود به کلی متوقف ساخت، از طرف دیگر جنگجویان و یاغیان ایالت ظفار که در یمن جنوبی مستقر بودند برای واژگون کردن و برانداختن سلطان عمان هم‌پیمان و متحد شدند.