نابودی نقشه‌های ناپلئون در ایران

سرجان ملکم در ایران

بخش چهارم

نام انگلیس برای بسیاری از ایرانیان همواره با سیاستمداری و فریب همراه است، نکته‌ای که در جمله‌ای که «کار کار انگلیسی‌ها است» همواره خود را نشان می‌دهد. سرجان ملکم در سال‌های آغازین قرن نوزدهم نمونه روشنی از مردان با سیاست انگلیسی است، مردی که با وجود مخاطرات بسیار و صرف هزینه‌های گزاف توانست ایران را از دامان فرانسه بیرون بکشد. در بخش چهارم از رابطه ایران و فرانسه، ورود این سیاستمدار انگلیسی به ایران شرح داده می‌شود.

***

با این حال هنوز از ناپلئون جوابی نیامده است که بدانم آیا همراهی او با ما به اندازه‌ای است که از او متوقع هستیم، یا به عکس. و این بی‌خبری از او ما را در تعجب انداخته است، و این نکته را نمی‌توانیم از شما مخفی بداریم که کار به اندازه‌ای سخت است که کمک امپراطور در هنگام ضرورت به ما نخواهد رسید، و اگر امروز روس‌ها به این حرارت به ما حمله‌ور شده‌اند برای این است که ما نخواسته‌ایم مداخله فرانسه را رد کنیم، و نمی‌دانیم امپراطوری که به این عظمت وحشت در شرق معروف است به بدقولی هم شهرت خواهد کرد. در هر صورت از طرف دولت انگلیس سفیری فرستاده خواهد شد که اگر او را قبول نمایم همه قسم همراهی ما را خواهند کرد، و الا در صورت عدم قبول باید با توپ و تفنگ آنها نیز مقابله نماییم.

تمام شکایت‌های فتحعلی شاه از روی اساس و حقیقت بوده است، و ناپلئون بعد از دوستی با امپراطور روسیه رویه جدیدی در پولتیک خود پیش گرفته و ایران از نظرش فراموش شده بود. خود گاردان هم در این میانه با یک حالت مرددی مانده بود، بالجمله بعد از اینکه لاژار به قرارداد ترک محاربه ایران و روس موفقیت حاصل نکرد، ۱۳۰۰۰ قشون روسی ایروان را محاصره کردند و مختصر شکستی هم در نخجوان به شاهزاده عباس میرزا وارد آمد. مجددا لاژار اصرار به قطع محاربه کرد، لیکن گودوویچ فقط به این شکل برای صلح حاضر بود که ایران تمام شرایط روسیه را قبول بکند، و تا رود ارس ولایاتش را به روسیه واگذار نماید. چون این تکلیف و ترتیب هم پیش نرفت گودوویچ مهیا شد چنان حمله سختی به ایروان بنماید، که در آن حمله به کلی شهر را متصرف شده، ایرانیان را یکباره منهزم سازد. در مقابل این حمله آخرین گودوویچ ایرانیان به‌طوری پای ثبات و مقاومت فشرده، اظهار رشادت و کوشش نمودند که شکست فاحشی بر خصم وارد آورده آنها را تا تفلیس مجبور به عقب‌ نشستن کردند.

مخاطرات فوری شمالی که ایران را تهدید می‌نمود عجالتا رفع شده بود؛ لیکن در صفحه جنوب این مملکت دولت انگلیس چندان بی‌طرف نبوده، از این وقوعات و اقدامات نگران بود. ناپلئون و الکساندر دوست و متحد شده بودند. امپراطور فرانسه با قوای جاذبه[ای] که داشت، امپراطور روسیه را برای اجرای خیالات خود مستعد و حاضر کرده بود، و گمان می‌رود قراردادی را که در سال ۱۸۰۰ م مطابق ۱۲۱۵ ه.ق منعقد بود به جهت تسخیر هندوستان از راه ایران دوباره تجدید گشته بود. گاردان هم به سفارت مخصوص فوق‌العاده روانه طهران شده بود. اشکالاتی که این نقشه‌ها برای دولت انگلیس تولید می‌کرد آن دولت را به وحشت انداخته، درصدد برآمد که با ایران یک عقد اتفاقی بسته، دوستی و اتحاد معنوی حاصل نماید. در تابستان ۱۸۰۸ م مطابق ۱۲۲۳ ه.ق لورد مینتو فرمانفرمای هندوستان سرجان ملکم را با قوای نظامی به خلیج فارس روانه ساخت. اما چون نفوذ فرانسه هنوز در دربار ایران زیاد بود، فتحعلی شاه با آن دولت بر طبق تعهد خود عمل کرده، ملکم را از پیاده شدن به خاک ایران ممانعت کرد و به شاهزاده حسینعلی میرزا حاکم فارس حکم شد که کلیه قشون آن صفحات را جمع‌آوری نماید.

ناچار ملکم بی‌نیل مرام به هندوستان معاودت نمود. نظر به اینکه، این دوستی فرانسه و روس برای انگلستان باعث مخاطرات عظمیه بود، در همان موقع مراجعت ملکم به انگلیس استورات انفینسکتون از طرف دولت مامور کابل گردید که امیر افغانستان را با دولت انگلستان معاهد و متعهد نماید، و به راه‌هایی که عبور دشمن از آنها ممکن است، شناسایی کامل حاصل کند. از اتفاقات روزگار مامورین انگلیس در آن اثنا به بعضی از صاحب‌منصب‌های فرانسه مصادف شدند که بر آنها محقق گردید که دشمن راه هرات و کابل را برای عزیمت به هندوستان انتخاب خواهد کرد. از طرف دیگر ملکم از استعمال همه قسم پولتیک در پیشرفت مقصود دولت انگلیس خودداری نداشت و از بذل مال و پول زیاد دادن هم مضایقه نمی‌کرد. گاردان در اواخر نوامبر به شامپانی وزیر امور خارجه چنین می‌نویسد:

شکی نیست که اغلب وزرای این دربار را انگلیسی‌ها، به واسطه دادن پول با خود همراه کرده به شاه هم قول داده‌اند که گرجستان را از روس‌ها پس بگیرند. از طرفی هم تهدید می‌کنند که اگر سفیر آنها را قبول نکنند به ایران حمله خواهند کرد، و محمدعلی خان پسر علیمرادخان زند را به سلطنت خواهند رساند و من اطلاع دارم که این شاهزاده جوان را که در پیش نواب دکن بود دولت انگلیس احضار نموده است. حالا درست ملاحظه نمایید که در این موقع که این دو دولت، از شمال و جنوب به ایران حمله می‌آورند، نخواستم که این مملکت به کلی مضمحل بشود و قراردادی امضا کردم، به این مضمون که به مجرد ورود ماموری از انگلستان به خاک ایران من از دربار این دولت خارج بشوم و تا آخر ژانویه خیال حرکت دارم. اگر مقتضی شد یک نفر نماینده در آنجا خواهم گذاشت و تا پانزدهم مه در طرابوزان منتظر دستورالعمل‌های حضرت عالی خواهم بود. از چهاردهم سپتامبر هیچ خبری از طرف حضرت عالی یا از سفیر اسلامبول به من نرسیده است.گاردان به کلی بی‌خبر از امپراطور، و نفوذ انگلستان هم در ایران روز به روز در ترقی بود، بالاخره مجبور و عازم به حرکت شد.

در ملاقاتی که گاردان می‌خواست حضورا مرخصی حاصل کند، برای اقامه دلیل به فتحعلی‌شاه گفت: آیا اعلیحضرت امپراطور فرانسه را دوست می‌خواهد یا دشمن. جواب هم البته آری است یا نه. علی‌ای تقدیرین چون اجازه ورود به سفیر انگلستان به خاک ایران داده شده است، دیگر ماندن در این دربار غیرممکن است. در اینجا مورخ فرانسوی می‌گوید که این اظهار گاردان از روی کمال بی‌انصافی بود و شاه نیز با کمال سختی به او جواب داد، لیکن به امید اینکه نتیجه‌ای از دولت فرانسه گرفته باشد، از رفتن گاردان مانع شد. در چهارم فوریه فتحعلی‌شاه شرح مفصلی به ناپلئون نوشت و به او یادآوری کرد:

از فرستادن ژوبر، و میرزا رضا و اصغرخان و گاردان، و می‌گوید که یکی از شروط اساسی معاهدات مسترد داشتن گرجستان و سایر ولایات ایران از دولت روس بود. خود اعلیحضرت امپراطور صراحتا قول داده‌اند و مکرر گاردان انجام این کار را از طرف آن اعلیحضرت بر عهده گرفته بود. ملکم سفیر انگلیس را به همین ملاحظه رد نمودیم.

در این نامه فتحعلی‌شاه ضمنا از گاردان تعریف می‌کند و لیکن از سکوت امپراطور خیلی شاکی است. لاجرم از طرف امپراطور جوابی نرسیده، گاردان هم نتیجه‌ای در ماندن خود ندیده، در دوازدهم فوریه از ایران حرکت کرد. فتحعلی‌شاه هم رسما ورود هارفورد جونس سفیر انگلستان را به ایران اعلان نمود. دو روز بعد از حرکت گاردان سرهارفورد جونس وارد طهران گردید. در موقع شرفیابی نامه ژورژ سوم، پادشاه انگلستان را به فتحعلی‌شاه تقدیم داشت. خواهش‌های عمده مقرره در این نامه قطع مراوده با فرانسه، واگذاری چندین جزایر در خلیج فارس به انگلستان و اجازه ساختن استحکامات لازمه در آنها بود. پولتیک انگلیس در این موقع به کلی بر پولتیک فرانسه غالب شد. ناپلئون در مراجعت گاردان کمال بی‌میلی را به مشارالیه ظاهر داشته و او را باعث عدم پیشرفت خیالات از ایران تصور می‌کرد. در صورتی که از طرف خود او در این موضوع لاقیدی و اهمال به کار رفته بود. اجمالا نتایجی که ماموریت و اقامت گاردان و صاحب‌منصب‌های او به ایران بخشید، از این قرار است: در موقعی که گاردان گرفتار همه قسم اشکالات پولیتیکی بود، صاحب منصب‌ها جدا کار می‌کردند. فتحعلی‌شاه در مقابل دشمن‌های خارجی متعدد ۱۸۰۰۰ نفر قشون جمع کرده بود اما جمعیت و استعداد ناجور و بی‌قوت، باتباین آلات حربیه هر قطعه و هر ایلخانی قوه خودش را جمع‌آوری و حاضر می‌کرد. سربازخانه و مخزن و غیره هم به هیچ وجه موجود نبود. با این بی‌ترتیبی صاحب‌منصب‌های فرانسه شروع به کار کردند. کاپیتان لامی اقدام به تاسیس یک مدرسه نظامی نموده و شاگردها را از خانواده‌های محترم انتخاب می‌کرد. از سن ۱۸ و ۲۴ تشکیلات قشون منقسم برژیمان، بریگاد و دیویزیون گردید. در بدو امر اشکالات زیادی در پیش بود، به ملاحظه تشویق عموم، پسرهای خود شاه مجبور به مشق و کار گردیدند.

در ۲۷ ژانویه ۱۸۰۸ م کاپیتان وردیه با سه نفر صاحب‌منصب برای اصلاحات به آذربایجان مامور شدند. تغییرات کلی در وضع و لباس سابق قشون داده و از آن وقت مناصبی که امروز هم در قشون معمول است، از درجه نایبی تا رتبه سرداری تاسیس گردید. گارد سواره خاصه شاهی که ۵۰۰۰ نفر بودند کاملا اصلاح شد. فابویه و ربول هم در اصفهان دایره قورخانه کاملی برپا کردند. به طوری در کار جدی و فعال بودند که در ۱۸۰۸ م مطابق ۱۲۲۳ ه.ق ۳۰ عراده توپ با لوازم آن حاضر کرده در حضور فتحعلی‌شاه آن توپ‌ها را سان و امتحان دادند و از هر جهت خالی از عیب و نقص بودند. با طالیان پیاده نظام هم تشکیل شده و به مشق و تعلیمات صحیحی موفق شده بودند. افسوس که بعد از رفتن صاحب‌منصب‌های فرانسه از ایران به کلی این رشته از هم گسیخته شد.

نتایجی که ناپلئون از ایران می‌خواست بگیرد ذکر شده، کلیه خیالات او در این دو نقطه سیر می‌کرد. اولا ایران را بر ضد روسیه وادار نمودن، ثانیا او را برای تصرف هندوستان با خود همراه کردن. گاردان هم تمام اطلاعات لازمه را به جهت حرکت به سوی هندوستان، از طریق ایران حاصل کرده بود و در جزو راپورت‌های خودش به ناپلئون می‌نویسد که:

در اواخر مارس باید از طریق طرابوزان حرکت نمود و قشون را دو قسمت کرد. یک قسمت از راه ارزروم و قسمت دیگر از راه تبریز به طهران و خراسان عازم شده، نقطه اجتماع را هرات قرار داده بودند.ضمنا صاحب‌منصب‌های مختلف نیز مشغول شناسایی راه‌ها و کسب اطلاع بودند. دکتر سالواتوری در باب حفظ‌الصحه مملکت کتاب مفصلی می‌نوشت و کاپیتان بونتم درخصوص استعداد قشون توضیحات می‌داد. اگرچه هرات در تصرف افغانستان بود لیکن معهود بود که ایران آنجا را تصرف نماید و شاه با یک اردوی ۴۰۰۰۰ نفری در آنجا باشد. در مقابل این اقدامات انگلستان اتحادی با امیر کابل بسته بود که با او همراهی و اتفاق کرده، از ایرانی‌ها جلوگیری بکند و از طرف دیگر با خود ایران روابط حسنه پیدا کردند و حاضر شدند که ۲۰۰۰۰۰ لیره انگلیسی سالانه به ایران بدهند برای نگاهداری ۱۰۰۰ نفر پیاده و ۲۵ عراده توپ و معاهده کردند که به اتفاق دولت ایران ممانعت و جلوگیری از هر قشون خارجی بنماید. نقشه‌های ناپلئون در مقابل پولتیک انگلیس معدوم گشت، و در ۱۸۱۰ م مطابق ۱۲۲۵ ه.ق با کمال عظمت و جلال سرجان ملکم وارد طهران گردید و در مدت بیست سال هم صاحب‌منصب‌ها‌ی انگلیس در قشون ایران معلمی کردند. از ۱۸۰۹ مطابق ۱۲۲۴ ه.ق به بعد از روابط فرانسه با ایران خیلی کاسته شد. در ۱۸۲۴ م مطابق ۱۲۴۰ ه.ق شارل دهم، ریشمون را برای اعلان سلطنت خود به ایران فرستاد. در ۱۸۳۹ م مطابق ۱۲۵۵ ه.ق محمدشاه، حسین‌خان را به فرانسه فرستاد که عقد اتحادی با آن دولت بنماید که تا یک اندازه از نفوذ روس و انگلیس در ایران بکاهد لیکن دولت فرانسه به هیچ وجه حاضر به قبول این‌گونه معاهدات نبود و فقط محض دوستی و منافع تجارتی کرنت سرس را به سمت وزیر مختاری به ایران فرستادند.