تاریخ روابط خارجه- روابط ایران و فرانسه
جنگ با همسایه در زمستان
ایران در اوایل قرن نوزدهم کشوری با تجارت از هم پاشیده و سیاستی به مراتب بدتر از آن بود. این در حالی است که در همان زمان در اروپا مردی ظهور کرده بود که همه جهان را برای خود میخواست.
بخش سوم
ایران در اوایل قرن نوزدهم کشوری با تجارت از هم پاشیده و سیاستی به مراتب بدتر از آن بود. این در حالی است که در همان زمان در اروپا مردی ظهور کرده بود که همه جهان را برای خود میخواست. ناپلئون اما در راه ماجراجویی خود مانند بسیاری دیگر، انگلستان را در برابر خود میدید. امپراتور فرانسه میدانست که قلب انگلستان در هندوستان میتپد واز این رو بود تلاش کرد با دراز کردن دست دوستی به ایران، خود را به هندوستان برساند. تلاشی که با نزدیکی فرانسه به روسها از دست رفت. در بخش سوم از رابطه ایران و فرانسه، تلاشهای گاردان در نزدیکی با دربار ایران را بررسی میکنیم.
تفصیل دستورالعمل
ایران باید روس را بزرگترین دشمن خود حساب کند و بداند که گرجستان را از او گرفته است و چون در میانه دولتین روس و انگلیس واقع است، از این نکته غافل نشود که هر قدر این دو دولت قوت و قدرت پیدا کنند، برای استقلال ایران خطرناک است و عاقبتی مثل تمام هندوستان در پیش دارد. بنابراین باید اقدام و اهتمام نموده، برای پیشبندی مخاطرات آتیه با فرانسه، بر ضد دولت انگلیس اتحاد و همراهی نماید. فرانسه از دو نقطه نظر موافقت به ایران میکند. نخست اینکه دشمن طبیعی دولت روس است، سپس برای اینکه ایران در سر راه معمولی هندوستان واقع است. به این دو جهت است که در شمار کارکنان سفارت، صاحب منصبهای مهندس و توپخانه فرستاده شده است. میبایست به جهت مقابله با روس، قشون ایران را منظمتر و با قدرتتر نمایند و شناسایی و تحقیقات کامل در راههای ایران به عمل بیاورند و ببینند انتخاب کدامین راه برای حرکت به سوی هندوستان بهتر است. از طریق حلب یا از بنادر خلیجفارس. و قشون فرانسه در این حرکت به چه اشکالاتی ممکن است برخورد. آیا از آن راهها عبور توپخانه ممکن است، آذوقه و غیره پیدا میشود و آیا برای سوارهنظام و توپخانهها به قدر کفایت اسب و بارکش فراهم میگردد. در صورتی که فرانسه ۲۰۰۰۰ نفر بفرستد چه عده قشون ایران برای معیت و همراهی با آنها حاضر خواهد بود.
قرار شد که گاردان پانزده روز بعد از ورود خود به تهران یک پست مخصوص به جهت امپراتور بفرستد و یک ماه هم بعد از آن یک نفر از صاحبمنصبها را روانه نماید که نتیجه، ماموریت و مسافرت به این دو وسیله معلوم شده باشد. ۱۲۰۰۰۰ فرانک مواجب برای او معین کرده بودند. قبل از حرکت هم ۱۵۰۰۰۰ فرانک به او داده شد.
۳۰ مه ۱۸۰۷ م مطابق ۱۲۲۲ هـ . ق از امپراتور مرخصی گرفته و هشتم ژوئن با صاحب منصبهای خود وارد وین میشود. به علت اختلافات واقعه فیمابین عثمانی و روس در سرحد مجارستان مجبور به چندی اقامت میشود و سوم اوت با یک عده مستحفظ و یک صاحب منصب روسی از آنجا حرکت مینماید. در روز ۱۸ به اسلامبول میرسد و بعد از مشورت با ژنرال سباستیانی نهم سپتامبر به طرف ایران عازم میشود. در دوازدهم ماه [به] تبریز رسیده، شاهزاده عباس میرزا ولیعهد از او پذیرایی مینماید و چهارم دسامبر وارد تهران میشود. روز هفتم فتحعلی شاه با کمال توقیر و اجلال در ارک دولتی از او پذیرایی میکند و چندی بعد نشانهای شیر و خورشید از درجات مختلفه به گاردان و اعضای سفارت اعطا گردید. گاردان از همراهی و مساعدتهای پادشاه ایران استفاده کامل نموده، عهدنامه فی ما بین دولتین را به امضا شاه رسانید و معاهدات ۱۷۰۸ م و ۱۷۵۱م را نیز تجدید کرد جزیره خارک که در مقابل بندر بوشهر واقع است به دولت فرانسه واگذار شد و اجازه برای مسیحیها گرفت [تا] در هر شهری که قونسول فرانسه مقیم باشد، بتوانند کلیسا داشته باشند. نتیجه این اقدامات را به توسط چاپار مخصوص در بیست و چهارم دسامبر مشروحا به تالیران وزیر امور خارجه نوشت: در سال بیست و یکم ژانویه ۱۸۰۸ م مطابق ۱۲۲۳ هـ . ق گاردان با میرزا شفیع خان صدراعظم ایران قراری گذاشتند که به قیمت ۳۰۰,۰۰۰ تومان، معادل بیست هزار قبضه تفنگ با فشنگ از فرانسه خریده شود و از بندر بوشهر وارد بکند و ضمنا همراه تفنگها استاد و کارگر هم خواسته شده بود، رفتهرفته هوای تهران خیلی به مزاج گاردان ناسازگار شده بود، حالا دیگر به واسطه این کسالت مزاج بود و یا به واسطه اسبابچینیهایی که در دربار ایران میشد، از اقامت در این مملکت طبیعتا خسته شده، کاغذی به وزیر امور خارجه فرانسه نوشته است. به این مضمون: تمنا دارم که از اعلیحضرت امپراتور تقاعد من را خواهش کنید از ۱۳ سالگی تا به این سن در سرخدمت هستم. هوای تهران به مزاجم نمیسازد، و روز به روز از صحت وجودم میکاهد. مستدعیاتم را به امپراتور تقدیم دارید و اجازه بگیرید که مراجعت نموده عازم وطنم بشوم، لذا تصدیقنامه دکتر را که مبنی بر طاری شدن مرض و صدق مدعاست فرستادم.
این کاغذ فوق به کلی بیجواب ماند، و در بیست و نهم ژانویه موافق دستورالعمل، گاردان برادر خود را از راه اسلامبول به فرانسه فرستاد.
خیالات ناپلئون نسبت به ایران از روی کتب و وقایع عظیمه تاریخی بوده و همیشه شوکت و عظمت دیرین آن مملکت را در پیش نظر داشت؛ لیکن از آنجایی که استبداد تام در مزاج سلطنت حکمفرما و شاهنشاه فعال و مایشاء و مالک جان و مال مردم بود، زشتی خوی و فساد اخلاق در اهالی به درجه قصوی رسیده بود، علاوه بر این هم چون قلیل مدتی بود که ایران از جنگهای داخلی خلاصی و رهایی یافته بود، تجارتش معدوم، قشون و مالیهاش به حالت صفر تنزل کرده بود، گاردان را که ناپلئون به ایران اعزام نموده، میبایست هم سمت نظامی و هم حیثیت سیاسی داشته باشد، لذا برای ریاست هیات مذکوره لازم بود شخص نظامی را که طرف اطمینانش بوده باشد تعیین نماید. به این جهت گاردان را به این ماموریت فرستاد؛ لیکن گاردان هیچ یک از صفاتی را که مستلزم به اوضاع دیپلماسی باشد نداشت. طبعا بیباک و تندخوی و به کلی عاری از اخلاق اهل مملکت بود. نمیتوانست با تزویر و پولتیک رجال ایرانی مقابله و رفتار کند، و نه این قوه را داشت که مانع اسباب چینی روس و انگلیس گردد. فتحعلی شاه شخصا خیالات کج نداشت و راستگو بود. لیکن اطرافیهای او اتصالا مشغول اسباب چینی بودند، خصوصا وقتی که هدایای زیادی از طرف انگلیس و روس به آنها عاید میشد و از سفیر فرانسه به جز حرف و نصیحت چیزی حاصل نمیگشت.
در بیست و چهارم فوریه، کاپیتن بونتم از طرف شاه به امپراتور حامل نامه میشود، به این مضمون که پادشاه ایران حاضر است معیت کند برای اجرای عقاید امپراتوری بر ضد انگلستان و به جهت اثبات این ادعا اوانس اژنت انگلیسی را از ایران تبعید کرده در همان موقع یک سفارتی هم عازم پاریس بود و این اقدام بر حسب سعی و کوشش مسیو اوتر بود که میخواست روابط سیاسی دائمی فیمابین ایران و فرانسه قائم باشد. الحاصل فتحعلیشاه اصغرخان را مامورا به طرف پاریس روانه نمود. و این اصغرخان یکی از رجال با دانش ایران و به قدری عاقل و کامل و خوش اخلاق بود، که در اروپا بیاندازه از عموم، جلب قلوب نمود.
در ماه اوت ۱۸۰۶ م مطابق ۱۲۲۱ هـ . ق اصغرخان و اوتر به اسلامبول رسیدند و بر حسب حکم و دستورالعمل فتحعلی شاه چندی در آنجا مقیم شدند، و علت این بود که فتحعلی شاه میخواست به طور حتم از خیالات امپراتور فرانسه نسبت به ایران مطلع گردد و تا یک درجه هم بیسبب این طور سوءظن در او تولید نشده بود. در اثنایی که مخاطرات بزرگ به جهت دولت ایران از طرف روسیه در کار بود، و ناپلئون ایران را تحریک مینمود که دست از جنگ برندارند و حال اینکه روابط فرانسه و روس در آن ایام بالمره تغییر کرده بود. بعد از جنگ فرولاند ۱۸۰۷ م مطابق ۱۲۲۲ هـ . ق ناپلئون خاطر دشمن شکست خورده خود را جلب و به دوستی خود دعوت کرده بود و به این مقصود به آسانی موفق گردید، در معاهده تیلسیت نیز که فیمابین فرانسه و روسیه منعقد شده هیچ ذکری از ایران در میان نبود. این فراموشی باطنا فتحعلی شاه را رنجانده و میخواست اطمینان حاصل کند که آیا فرانسه در عقاید خودش با ایران ثابت است یا نه. بعد از رفع شبهه اصغرخان به موقع به ماموریت عازم گشت. جنگ ۱۸۰۷ م ، عظمت معاهده تیلسیت، تصرف پورتوگال، اشکالات واقعه با پاپ پی هفتم، جنگ با اسپانیا و تحصیل این همه شرافت و فتوحات تاریخی امپراتور را طوری مشغول کرده بود که فتحعلیشاه قدری از نظرش محو گردیده؛ خصوصا از وقت مصالحه با روس و بیاحتیاجی از جنگ ایران با همسایه شمالی. فتحعلی شاه بیاطلاع از کیفیت صلح و روابط جدید فرانسه با روس به اعتماد دوستی ناپلئون به کلی شرایط سخت فوقالعاده روس را رد میکند و خود را یکباره تسلیم به ناپلئون نموده، به اصغرخان دستورالعمل داده میشود که موافق اوامر ناپلئون رفتار نماید.
علیالعجاله متارکه جنگ با روس لازم بود و گاردان هم با زحمات زیاد ایران را به این مقصود نائل کرده و تفصیل را به امپراتور اطلاع داده، قشون ایران تماما در اردوی سلطانیه جمع بود. فتحعلی شاه و گاردان هم در اردو بودند و عجالتا قشون روس و ایران در مقابل همدیگر مجهولالتکلیف امرار وقت مینمودند.
پادشاه ایران در دوستی خود با امپراتور فرانسه ثابت و راسخ بود و برای اثبات این حقیقت گاردان و لژار و رسو را به لقب خانی که از اولین امتیازات فاخره مملکت بود مفتخر ساخت. رفته رفته اشکالات فتحعلی شاه زیادتر میشد. معاهده تیلسیت هم که سدی محکم برای پیشرفت روسیه در آسیا بود، اهالی روسیه را خیلی دلتنگ و خشمگین کرده، به هیچ وجه حاضر نبودند که از تعقیب پولتیک آسیایی خود صرف نظر نمایند، و امپراتور الکساندر هم در این موقع دارای همه نوع قدرت بود. اگر چه میدانست قضیه حکومت استبدادی او را از مخاطره جانی محفوظ نخواهد داشت و تفصیل قتل امپراتور ماضی هنوز از خاطرش محو نشده بود، معهذا با وجود دوستی جدید با فرانسه اقدامات فرانسه را در متارکه جنگ با ایران رد نموده محاربه را شروع کردند. حدوث این اتفاق دولت ایران را از فرانسه دلسرد کرد. شاه به خلاف گذشته در پذیرایی و ملاقات با گاردان خودداری و اهمال مینمود. بالاخره در بیست و سوم نوامبر گاردان را ملاقات کرده، شکایت زیادی از ناپلئون به او اظهار داشت. گاردان در جواب گفت البته همراهی ناپلئون به عرصه ظهور خواهد رسید. فتحعلی شاه دنباله شکایت را امتداد داده تکرار کرد و گفت مدتی است منتظر هستم و خیال میکنم که همراهی را در موقعی با من بکنند که کار از کار گذشته باشد. با اینکه مکرر خودمان به امپراتور نامه نوشتیم بیجواب مانده است. روسها در شمال به ما حمله کردهاند. مارشال کودوروتیز فرانسه و ایران را گول زده، و بیآنکه انتظاری در جواب بکشد در هوای نامساعد زمستان موقعی که در کمال امنیت بودیم جنگ را شروع کردند. در این موقع اطمینان و اتکای مابه قول و تعهداتی بود که به ما داده بودند.
ارسال نظر