فرستادگان فرانسه به ایران

بخش دوم

پرده نقاشی، هدیه فتحعلی‌شاه به ناپلئون

نخستین بار ناپلئون در سال ۱۸۰۵ و ۱۰ سال پیش از آنکه قدرت را به رقیبان واگذار کند، به فکر شرق افتاد و یکی از نزدیکان خود به نام مسیو ژوبر را مامور این کار کرد. منظور از شرق در آن زمان ایران بود و هدف درافتادن و مقابله با انگلیس در هندوستان. از این رو ژوبر با پیامی مبنی بر تشویق شاه ایران به حمله به هندوستان، به ایران گسیل داده شد، اما پیش از آنکه بتواند خود را به دربار شاهان قاجار برساند، در عثمانی گرفتار و مدتی زندانی شد. به این ترتیب بود که رومیو دیگر فرستاده ناپلئون با هدایا و پیام‌های محبت‌آمیز امپراطور فرانسه زودتر از او به ایران رسید؛ هر چند که این ورود بازگشتی نداشت و به مرضی ناگهانی‌ درآنجا درگذشت. در بخش دوم از روابط ایران و فرانسه شرحی از ماجرای رومیو و سرگذشت ژوبر را می‌خوانیم.

دولتین انگلیس و روس نیز با کمال دقت همه جا مواظب حرکات این ماموران بودند و ماموران هوشیار هم محض مخفی داشتن حرکت و مقصود خود همیشه از راه‌های مختلف عازم به مقصد می‌شدند. ژوبر از راه طرابوزان و ارز روم به طرف وان و ایران عازم گردید. رومیو به اتفاق مترجم خود اوتری بعد از پانزده روز از طریق حلب و موصل حرکت کرده، در ۱۴ ژوئیه وارد حلب می‌شود و دچار بسی مشکلات می‌گردد، با این حال در اواخر اوت از ظهر مذکور عزیمت می‌کند و با اینکه نهایت مراقبت را در حرکت و سکون خود داشته که بر احدی قصد مسافرتش مکشوف نگردد، بارکر قونسول انگلیسی از مقصود او مطلع شده ژولسن هم‌قطار خود را که قونسول بغداد بوده، از این رمز مستحضر می‌دارد.

رومیو با خیلی مشقت‌ها طی راه نموده، همه جا سختی‌ها کشیده، مرارت‌ها چشیده، با حالت ناخوشی و فلاکت زیاد خود را به همدان می‌رساند و بالاخره بعد از تحمل صدمات فوق‌الطاقه در ۲۵ سپتامبر به داخل شدن به پایتخت ایران موفق می‌شود.

بلافاصله به دربار دولت احضار شده، با کمال ملاطفت و مرحمت شاه از او پذیرایی نمود، افسوس که این اولین ملاقات بدبختانه آخرین ملاقات واقع شد، زیرا دنباله خستگی و مرض که در راه حاصل کرده بود شدت نموده، تمام زحمات و معالجات اطباء فتحعلی شاه نسبت به او بی‌نتیجه ماند و در ۱۲ اکتبر ۱۸۰۵ م مطابق ۱۲۲۰ هـ . ق وفات کرد مخصوصا از طرف شاه حکم و تاکید در اجرای مراسم احترامات شده و تشییع جنازه بسیار باشکوهی به عمل آمد.

در کیفیت فوت رومبو، روفن می‌نویسد که: بعد از آنکه مریض حالش بر هم خورد و استفراغ زیادی نمود، زندگانی را وداع کرد و می‌گویند که مسموم شده است. مترجم او هم به همان ناخوشی مبتلا گردید؛ ولی بعد از مدتی معالجه بهبودی حاصل نمود.

ضمنا نویسنده مشارالیه، این عبارت را ذکر می‌کند که غذاهایی را که می‌خورید خیلی در آنها دقت کنید و به اشخاصی که اطراف شما هستند کاملا مراقبت نمایید.چندی قبل از مردن، رومیو نوشته بود که به کلی از ژوبر بی‌خبر هستم، و تفصیل روبرهم شنیدنی و جالب و حیرت [آور] است. از قرار ذیل می‌نویسد که:

باب عالی به هیچ وجه اجازه به اروپایی‌ها نمی‌داد که از آسیای صغیر عبور نمایند. ناچار ژوبر ملبس به لباس ارمنی‌ها شده، و از طریق کردستان عبور کرده، خود را به بایزید و سر حد ایران می‌رساند.

در موقع حرکت از محل مذکور یک دسته دزد متعرض او می‌شوند و گرفتارش می‌سازند. پاشای بایزید به حالش مسبوق شده او را از اشرار ماخوذ می‌نماید. اما به علت آنکه معلوم می‌شود اهل فرانسه است، محبوسش می‌کند. یک دختر جوان ارمنی که سمت بستگی به پاشای مزبور داشته، به حال محبوس رقت کرده، در این باب چند کاغذ به فتحعلی شاه، و چند مکتوب هم به نماینده فرانسه در عثمانی می‌نویسد.در این اثنا به واسطه کاروانی که از دیار بکر می‌آمد، مرض طاعون بایزید را فرا گرفت. احمد پاشا هم که حاکم آن سامان بود، در شمار خیلی از اهالی مبتلای این مرض گردیده فوت شد. کردها به توهم اینکه به علت نگاهداشتن این شخص مسافر بلای آسمانی به آنها وارد شده، به حمایتش قیام کردند و به ابراهیم پاشا والی جدید حکم شد که محبوس را رها کند. ژوبر به این وسیله مستخلص و۲۷ ماه مه ۱۸۰۶ م مطابق سنه ۱۲۲۱ هـ . ق وارد طهران شد. با کمال ملاطفت و مهربانی فتحعلی شاه او را پذیرایی نموده و با توقیرات تامه، نامه‌های امپراطور را به شاه ایران تقدیم کرد. ژوبر همراهی و مساعدت‌های شاه را به مقام استفاده گذاشت که نظریات صحیح و اطلاعات لازمه در موضوع اتحاد مابین دولتین فرانسه و ایران [را] حاصل نماید.

در اوایل ماه سپتامبر [ژوبر] از طهران معاودت نموده با هدایای فراوان که به او داده شده، و از جمله آنها مجلدات کتب خطی گرانبها بود. در ماه دسامبر به اسلامبول رسیده و این در وقتی بود که دولت ایران و روس در حالت جنگ بودند. لیکن کلیه توجهات سزار الکساندار امپراطور روس به طرف ناپلئون و فتوحات فوق‌العاده او بود و چندان وقتی به نزاغ با شاه ایران صرف نکرد.

چندی قبل از حرکت ژوبر به طرف عثمانی، ولیعهد دولت ایران عباس میرزا شاهزاده بیست و دو ساله رشید و جوان روس‌ها را در باکو شکست داده بود، با وجود این حال ایران از مخاطره خارج نبود و با روسیه مهیای دفاع و جدال می‌بود. خان‌های بخارا و کیف هم در این بین‌ها فرصتی به دست آورده، در سرحدات خراسان مشغول تاخت و تاز بودند. انگلیسیان هم این موقعیت را غنیمت شمرده، به طمع اخذ نتیجه به پیشرفت پولتیک شخصی خود اشتغال داشتند.

در مدت مسافرت ژوبر به ایران کارهای عمده‌ای در اروپا به وقوع پیوسته بود، در سنه ۱۸۰۵ م مطابق ۱۲۲۰ هـ . ق ناپلئون موفقیت‌های تاریخی حاصل نمود. در فتح بزرگ اوسترلینز دولت اطریش به دست فرانسه مضمحل شد سال دیگر سلطنت پروس به کلی در جنگ‌های اواستردات و ژنا متزلزل گردید و تمام دولتی که فردریک به وجود آورده بود، متلاشی گشت. دولت عثمانی هم از خواب غفلت بیدار شده، حمایت روسیه را به کلی رد نمود و چون سلطان سلیم کمال میل به ترقی مملکت خود داشت، حالت افندی را که یک نفر از رجال دولت خود بود به سمت نمایندگی به دربار امپراطور با عظمت فرانسه فرستاد که روابط قدیمی و صمیمی سلطان را با دولت فرانسه تجدید نماید و تبریک فتوحات عظیمه را به ناپلئون تقدیم دارد.در هفدهم ماه اوت سال ۱۸۰۶ م مطابق ۱۲۲۱ هـ . ق ژنرال سباستیانی هم از آن طرف به سمت سفارت وارد اسلامبول شد و حتی‌المقدور در اخلال و تولید اشکال فی ما بین عثمانی با روسیه سعی و کوشش نمود و سلطان سلیم را محرک شد که ایالات والاشی و مولداوی را از روسیه مسترد دارد. این مساله به الکساندر امپراطور روسیه برخورده، فورا ۰۰۰/۸۰ نفر قشون در تحت فرمان میشلون به سوی آن ایالات روانه کرد.

بعد از این وقوعات از هر جانب روسیه محصور مانده بود. از سمتی با عثمانی طرف شده، از یک سمت با فرانسه مشغول بود و از یک طرف هم بایستی در مقابل ایران مجبورا یک عده قشون در گرجستان نگاه دارد. قضیه شکست پروس نیز در جنگ ژنا زیاده از حد به دولت انگلیس برخورده بود و برای انتقام این مساله به کلی کشتی‌های تجارتی را از عبور و مرور به بنادر فرانسه منع می‌کرد. ناپلئون هم در ۲۱ نوامبر در قرارداد برلن که در حقیقت کلیه اروپا را به تحت نفوذ و اقتدار خود در آورده بود، تمام بنادر اروپا را بر روی تجارت انگلستان مسدود و ممنوع نمود. بالجمله با اینکه ناپلئون از هر طرف روسیه را احاطه کرده، و بنادر اروپا را به تجارت انگلستان بسته بود، باز در مورد ایران نظریات خود را از دست نداده، خط حرکت اولیه خود را این طور تعقیب نموده بود، که از ورشو در ۱۷ ژانویه به فتحعلی شاه می‌نویسد: مودت و دوستی خودم را به شما تقدیم کردم و از اروپا دو نفر از برگزیدگان چاکرانم را به دربار شما فرستادم. جسد یکی از آنها در پیش شما ماند و دیگری ماموریت خود را به انجام رسانده و از احساسات شما درباره خودم مسبوق شدم. البته در مقابل فتوحات خودتان در روسیه، از فتوحات من هم در اروپا مستحضر شده‌اید. توصیه می‌کنم که اطمینان و جسارت پیدا کنید، به دشمن‌های خودتان حمله‌ور شوید. گرجستان و تمام ولایات قدیمه خود مسترد دارید و بنادر دریای خزر را بر آنها مسدود سازید. طبیعت، حجابی در پیش چشم‌های روسیه کشیده که جایی را نمی‌بیند و کورکورانه حرکت می‌کند. به عثمانی‌ هم اعلان جنگ کرده‌اند. هر سه باید اتفاق دائمی نماییم برای برانداختن وجود این خصم. منتظر سفیر شما هستم که قرارداد فوق را به اتمام رسانم. در بحبوبه فتوحات خودم عوالم دوستیم را به آن اعلیحضرت تجدید می‌نمایم.

حامل این نامه مسیو بلانش عضو سفارت اسلامبول بود و به اتفاق مسیو ژوانن و کاپیتن بونتم به فوریت در ۲۴ مه نامه را به فتحعلی شاه تقدیم داشتند.

ژوبر در ماه فوریه ۱۸۰۷ م وارد ورشو شده، میرزا محمد رضاخان حاکم قزوین هم که آدم بسیار فهمیده و آدابدان بود، به سمت سفارت از دولت ایران با اختیارات تامه برای اتمام معاهده با دولت فرانسه به اتفاق ژوبر عزیمت نمود. ناپلئون که بعد از جنگ ایلو، فیکنستن را مرکز خود قرار داده بود، محمدرضاخان را در آنجا پذیرایی کرد. از هنگام رفتن ژوبر به ایران علی‌الاتصال با صدراعظم ایران میرزا شفیع خان مشغول مکاتبه و مخابره بود و چون تالیران در ورشو اقامت داشت، ورود محمد رضاخان باعث تسهیل مذاکرات فی‌مابین شد. معاون [وزارت] امورخارجه در چهارم مه در اردوی فیکنستن یک معاهده دفاعی و حمله‌ای، به امضای نماینده ایران رسانید و ضمنا قرار بر این شد که فتحعلی شاه به دستیاری افغانستان شورشی در هندوستان بر پا نماید و معهود بود که امپراطور هم صاحب منصب‌های فرانسه به جهت ایران بفرستد و مملکت گرجستان را جزو ممالک ایران بداند. میرزا محمدرضا خان در هفتم ماه مراجعت نمود و همچنین یکی از شرایط مقرره فرستادن سفیر از طرف فرانسه به ایران بود. امپراطور معجلا ژنرال گاردان آجودان خود را به سمت وزیر مختاری به دربار ایران معین کرده، [و] اعضای سفارت مرکب بودند از سه نایب و سه مترجم و یک طبیب و چندین صاحب منصب و صاحب منصبان جزء دیگر. در دهم مه امپراطور از قرار ذیل دستورالعمل‌های خود را به گاردان داده، هیات سفارت را روانه نمود.