مجلس بسته شود، ما ضرر می‌کنیم

بخش پایانی

واقعات اتفاقیه در روزگار «نوشته محمد مهدی شریف کاشانی به گفته منصوره اتحادیه و سیروس سعدوندیان- داوران این کتاب- «تاریخ مفصل انقلاب مشروطیت» است. بحث‌های درون گروهی شماری از رجال آن دوران در باب مجلس شورای ملی به عنوان مهم‌ترین نهاد مشروطه در چند شماره گذشته این صفحه آمده است. آنچه می‌خوانید بخش پایانی این مباحثات است. نگارنده: واقعا، در باب بعضی اشخاص که بدون اینکه (استحقاق داشته باشند) طالب وکالت در مجلس مقدس می‌شوند که همین قدر داخل در مجلس شده به آنها بگویند وکیل، دیگر مدرک و شعور لازم دارد یا ندارد از نکات و مناسبات امور و تناقضات داشته یا نداشته [را] هیچ لازم نمی‌دانند، مثالی به نظر رسیده که خیلی شایسته این مقامات است. مثلا: خلقت انسان هیکلی به نظر می‌رسد مرکب از استخوان‌ها، پی‌ها، رگ‌ها، پیه‌ها، غضروف‌ها و پرده‌ها، گوشت‌ها، پوست‌ها، رطوبت‌ها و غیراینها که مبنی بر حکمت‌ها و مصلحت‌ها است که در هر یک شکلی و صفتی دیگر و در هر کدام خاصیتی دیگر مقرر است. مقادیر استخوان‌ها و اشکال آنها که یکی بزرگ، یکی کوچک، یکی بلند، یکی کوتاه، یکی راست، یکی کج، یکی پهن، یکی باریک، یکی مجوف، یکی ساکت از برای چه حکمت است یا برای کدام خاصیت مقرر شده؟ این مقدار دانایی که دست برای گرفتن و پا برای رفتن و زبان برای گفتن و چشم برای دیدن [است] که هر یک از ترتیبات مختلفه دارد کفایت نمی‌کند. مثلا: چشم از ۱۰ طبقه مختلف ترک شده که اگر از ۱۰ یکی کمتر شود، در بینایی وی خلل ظاهر گردد، این از چه راه است؟ نمی‌دانی مثلا خاصیت‌های احشایی باطنی، مانند: دماغ و دل و معده و کبد و طحال و ریه و کلیه و مثانه و مراره و غیر آن را؟ نیز ندانی که هر یک را هیاتی خاص و شکلی را مخصوص مقرر داشتن، از برای چیست و خاصیت‌های هر [یک] کدام است؟ دماغ برای آن است که آنچه از روح که به واسطه شرائین از دل به وی رسد، به سبب برودتی که دارد، اعتدالی در وی پدید آرد و به اعضای متحرک ریزد. اصل آن را نرم و چرب مقرر داشته تا رگ‌هایی که از آن می‌روید، نرم باشد و نشکند و حمله محرب در وی نقش پذیرد و مزاج آن را سرد و تر گردانیده تا به سبب حرارتی که از حرکات فکریه حاصل می‌شود، نسوزد و دل که صنوبری است، برای آن است که سرچشمه روح حیات باشد. لهذا، اصل آن را از چیزهای مختلف خلق کرده، مانند: گوشت و پی، غضروف، شرائین، رباط‌ها، [و] غیر آنها، تا آنکه شقوق حرکات از برای او میسر گردد و به زودی از حوادث منفعل نگردد و از قبول آفات دور باشد و حیات آدمی به همین روح منوط است و هر عضوی که از این فیض محروم باشد و بی‌بهره ماند، چون ناخن و مو و امثال آنها، از خلقت حیات بی‌نصیب باشد و معده برای آن است که هر غذایی که بر وی وارد شود، به حرارت طبیعی او را طبخ داده کبد برای آن است که هرچه از صافی معده به وی رسد، همه را یک صفت گرداند به رنگ خون، تا شایسته آن شود که غذای هفت اندام شود و این طبخی دیگر است که در کبد حاصل می‌شود و از این طبخ چهار چیز از کیلوس پدید می‌آید: یکی، به مثابه دردی است و آن سود است؛ دوم، کفی زرد بروی جمع شود و آن صفرا بود؛ سیم، مانند سفیده تخم چیزی ظاهر شود و آن بلغم بود؛ چهارم، خونی است خالص و صاف، آلوده به آب است. لکن، همه این چهار چیز از هم ممتاز باشد، ولی منفصل نباشد و چون این چهار صفت اختلاط، شایسته آن نبودند که غذای هفت اندام شوند؛ پس، طحال و مراره و کلیه برای آن است که اول سودا را به خود کشد و دویم صفرا را به خود جذب نماید، سیم آب را از خون بستاند، تا خونی بی‌سودا و بی‌صفرا [و] با قوام به عروق رسد. و اگر مراره را نرسد، صفرا بماند و از وی یرقان و سایر علت‌های صفراوی پدید آید. چنانچه اگر سوداوی نماید و همچنین هر چیز وی از اجزای ظاهر و باطن آفتی به آن برسد، کار از دیگری ساخته نگردد یا نظم مملکت بدن مختل شود. پس، باید حکیمی حاذق و دکتری ماهر مواظب مملکت بدن باشد، تا احاطه به تمام نکات و جهات طبیعت داشته تا اگر نقص یا فسادی در یکی از این دوایر وجود انسان به هم رسد، اصلاح نماید. این عمل، از بقال و علاف و نجار و بزاز و خان و آهنگر و حمال و بنا و خیاط و آهنگر ساخته نیست. همین نحو است وکالت مقام مقدس مجلس شورای ملی. در امور مملکت و ملت، مطالبی پیش می‌آید که اصلاح آنها خیلی مهم و احاطه کلی بر تمام محاسن و مضرات امور باطنی و ظاهری می‌خواهد که از عهده موش و بقر و پلنگ و حمار، خرگوش و روباه و کفتار، گربه و خوک و خروس و شغال برنمی‌آید. اشخاص عاقل و کامل عالم دانایی می‌خواهد که مثل دکتر و حکیم حاذق که از تمام امراض طبیعی آگاهی داشته باشد چگونه جلوگیری از آن مرض و سایر امراض می‌کند، وکلای مجلس هم باید برحسب علم و آگاهی و اطلاع بر حسن و قبح امور مشغول ترتیبات تنظیم مملکت باشند؛ نه هر بچه و هر جاهل نادان مغرور جسور بی‌دیانت. چنانچه، در این مدت دو سال ملاحظه کرده شد که در این مدت، مجلس مقدس شورای ملی را این وکلای نادان آلت بازیچه خود کردند و یک رای صحیح مفید از آنها دیده و شنیده نشد؛ مگر، لجاجت و شرارت و پارتی‌بازی، که به واسطه توصیه و دوستی بعضی اشخاص وکیل شده بودند نه اینکه ملت از روی حقیقت و اطمینان آنها را وکیل کرده باشند. چه ظلم عظیمی به ملت و مملکت وارد کردند. کمال بی‌حیایی و بی‌انصافی است که مجدد هم، به این تدبیرات بخواهند تعیین و انتخاب وکیل نمایند.«جناب میرزا محمدحسین: نادانی و بی‌دیانتی وکلای سابق، هم این قدر بس که با اینکه برحسب تعیین در قانون اساسی، مدت انتخاب وکلا را در افتتاح مجلس دو سال مقرر داشته، حضرات جد داشتند که بعد از انقضای مدت هم منفصل نشود و حال اینکه، کمال بی‌دیانتی بود. زیرا که اگر زیدی منقطعه داشته باشد در مدت دو سال، دو سال که منقضی می‌شود، مسلما بر او حرام است؛ مگر، به عقد ثانویی هر گاه زوج یا زوجه بگویند: «ما راضی هستیم که زن و شوهر باشیم، دیگر عقد ثانویی لازم نیست»؛ آیا بر طریقه شریعت اسلام، مقاربت آنها حلال خواهد بود یا حرام؟ همین نحو است مدت انتخاب وکلا که مدتش دو سال بوده، منقضی گردیده. تا انتخابات ثانونی نشود، به حکم قانون باید مجلس منفصل گردد تا انتخابات ثانوی بشود. مثلا: خانه[ای] را به موجب اجاره‌نامه و صیغه عقد اجاره می‌شود در مدت دو سال. مدت منقضی می‌شود؛ صاحب خانه می‌گوید: «باید تجدید صیغه و اجاره خط نمود.» مستاجر می‌گوید: «لازم نیست، همان نحو که بوده‌ایم هستیم.» آیا نمازی که در آن خانه بی‌رضای موجر خوانده شود، صحیح خواهد بود یا باطل؟ و حال اینکه، انتخاب ثانویی وکلا مثل صیغه ثانویی اجاره‌نامه است. در صورتی که وکلا بگویند ما به دو جهت راضی نیستیم که مجلس منفعل شود: یکی آنکه، ماهی یکصد تومان بر ما ضرر وارد می‌شود؛ یکی آنکه، شاید ملت دیگر ما را وکیل نکند. آن وقت چه خواهیم کرد. لذا، راضی نیستم که مجلس منفصل شود. حالا باید انصاف داد که این اشخاص بی‌دیانت، قابل وکالت مجلس مقدس شورا بودند؟ نه والله! خدا انصاف بدهد!

«جناب حاجی‌خان: جواب آقایان حاضر در مجمع! مدت انتخاب وکلا و افتتاح مجلس مقدس دو سال بود؛ بسیار خوب! مدت منقضی و مجلس منفعل گردید؛ بسیار خوب! حالا چرا اقدامی در انتخاب ثانوی نمی‌کنند؟ این خرابی‌ها، این اغتشاش، این خونریزی‌ها، این انقلاب‌ها، این تغییر سلطنت به جهت این بود که مملکت، مشروطه و سلطنت، سلطنت ملی باشد، با آن تعدیات جابرانه و استقلال ظالمانه نباشد، تنظیم مملکت و آسایش ملت در تحت قانون اساسی مجلس شورای ملی جاری باشد. تا مجلس باز بشود که آن پارتی‌بازی‌ها و اغراض‌هایی بود که مشاهده کردیم. دلخوش و امیدوار بودیم که در انتخاب ثانوی، ان‌شاءالله، وکلای صحیح انتخاب خواهد شد. آنچه ملاحظه می‌شود که اصلا حرفی از انتخاب وکلی مجلس و مشروطه در میان نیست. مصدر اعمال و اقوال تمام مردم برحسب اغراض شخصی است. وزرای مسوول، روسای ادارات، اولیای امور و احزاب مختلفه و ایلات متعدده، همه به خیالات شخصی حرکت می‌نمایند؛ نه ملاحظه‌ خدا، نه رعایت مذهب، نه آثار غیرت و فتوت، نه حالت انصاف و مروت نه در قید ناموس و وطن، نه ملاحظه بدنامی و طعن و لعن. ای داد! ای بیداد! ای فریاد! پس چه.