تجارت ایران
ایران و کمپانی هند شرقی
دکتر لارنس لاکهارت، پژوهشگر انگلیسی که چند سال در شرکت نفت ایران و انگلیس کار میکرده و علاوه بر آن چند سال نیز در ایران ساکن بوده است، کتابی با عنوان انقراض سلسله صفویه نوشته است. آنچه میخوانید بخشهایی از این کتاب است.
بخش نخست
دکتر لارنس لاکهارت، پژوهشگر انگلیسی که چند سال در شرکت نفت ایران و انگلیس کار میکرده و علاوه بر آن چند سال نیز در ایران ساکن بوده است، کتابی با عنوان انقراض سلسله صفویه نوشته است. آنچه میخوانید بخشهایی از این کتاب است. از آنجا که امتیازات دو کمپانی انگلیسی در ایران مربوط به فرامین پادشاه بود و به عهدنامه بستگی نداشت، آن امتیازات بعد از مرگ شاه سلیمان در ماه ژوئیه ۱۶۹۵ ملغی شد. بروس مینویسد که «در ایران تعهداتی که پادشاه در امور جزئی، مثلا تجارت، میکند پس از مرگ او ملغی محسوب میشود. و بنابراین از جانشین او باید تقاضا کرد که آن تعهدات را تجدید یا امتیازات تازهای تفویض کند.» نظر به اینکه نمایندگی کمپانی انگلیسی هند شرقی به طور دائم در اصفهان سکونت داشت، به مجرد در گذشت شاه سلیمان توانست در نتیجه مذاکرات طولانی، فرامین جدیدی به دست آورد و با وجود سعی و مجاهدتی که در این راه مبذول داشت، نتوانست قبل از ژوئن ۱۶۹۷ به تحصیل بیست و یک فرمان مورد نظر موفق شود. این فرامین درباره مطالب زیر بود:
۱- ابقای محل کار کمپانی در اصفهان.
۲- پس دادن محل کار کمپانی در شیراز توسط حاکم آن شهر (حاکم مذکور آن محل را به تصرف در آورده و محل بدتری به کمپانی داده بود).
۳- معافیت از پرداخت مالیات راه.
۴- حق صادر کردن لااقل دوازده اسب در سال.
۵- حق خرید پشم کرمانی (راور) به هر مقدار.
۶- حق ساختن و صدور شراب.
۷- پرداخت باقی سهمیه کمپانی از حقوق گمرکی گمبرون.
۸- خوشرفتاری ماموران ایرانی با انگلیسیها.
۹- تهیه نگاهبان برای کاروانهای کمپانی در نقاط ناامن ایران.
۱۰- پس گرفتن کالاهای کمپانی.
۱۱- حاکم گمبرون نباید انگلیسیها را مجبور کند که امتعه خودشان را به قیمتی که او تعیین میکند بفروشند. بلکه باید مثل هر تاجر دیگری بخرد و پول نقد بپردازد.
هنگامی که فرمان مربوط به حقوق گمرکی صادر شد، پرداخت سهم کمپانی چهار سال به تعویق افتاده بود. بنابراین، به شهبندر، یا رییس گمرکات، امر داده شد که باقیمانده سهم کمپانی را بپردازد.
نماینده کمپانی انگلیسی بعد از ورود خود به اصفهان، در فروش پارچههایی که مرتبا از گمبرون میرسید دچار اشکال شده بود. اولا، امید کمپانی به اینکه شکست کشتیهای ازمیر در ۱۶۹۳ مانع از ورود پارچههای کمپانی لوان به ایران خواهد شد تا مدتی به یاس مبدل گردید.
گذشته از این، نماینده کمپانی به زودی دریافت که بعضی از بازرگانان ارمنی که توسط آنها قرار بود پارچههای کمپانی انگلیسی به فروش برسد، به علت داشتن روابط دیرین با کمپانی لوان نمیخواستند آن را ترک کنند. در نتیجه، مقدار زیادی پارچه اضافی به جای ماند و کمپانی انگلیسی مجبور شد به بهای کم آنها را به فروش برساند.کمپانی انگلیسی به منظور توسعه فروش پارچه، اشخاصی را، به نام ویلیام لی و تامس میجر، به مشهد و تبریز فرستاد. در
۹ اکتبر ۱۶۹۶، لی از مشهد به نماینده کمپانی نوشت که مشهد شهر بزرگ و پرجمعیتی است و بعد از شرح مختصری درباره مرقد امام رضا(ع)، نوشت: «در اینجا انواع و اقسام میوه و آذوقه در نهایت خوبی و ارزانی یافت میشود. و تا آنجا که من میدانم هوای شهر مثل هوای اروپاست. تجارت این محل مربوط به هندوستان است. زیرا از آنجا هر نوع پارچه، شال، نیل و غیره میآورند و امپراتوری مغول هم تا اینجا مسافت یک ماه بیشتر فاصله ندارد. از اصفهان کالاهایی از قبیل قهوه و شیرینی و غیره وارد میشود. راه اینجا تا هندوستان فعلا خراب است، به طوری که قافلهای از آن سو نمیآید. قومی به اسم ازبک، در ناحیه واقع بین هندوستان و اینجا، به جنگ داخلی سرگرماند و به همین علت بازرگانان جرات نمیکنند از این طریق تجارت کنند. از اینجا مقدار زیادی ماهوت که ارامنه از اروپا میآورند صادر میشود. فعلا سیصد لنگه بار برای ارسال به شهری موسوم به کابل واقع در امپراتوری مغول حاضر است. تجارت در اینجا به حدی متزلزل است که نمیتوانم بهای کالاها را به طور دقیق عرض کنم.»ویلیام لی بعد مینویسد که نتوانسته است مقدار زیادی از پارچههای کمپانی را به فروش برساند. ولی اظهار امیدواری میکند که به محض باز شدن راه هندوستان شرایط بهتری به وجود میآید. در پایاننامه مینویسد: «مجبورم در اینجا لباس ایرانی بپوشم وگرنه نمیتوانم از منزل خارج شوم، زیرا مردم که طی عمر خود حتی یک نفر فرنگی ندیدهاند، تصور میکنند آدم عجیبی است.»تامس میجر هم بعد از ورود خود به تبریز در اوایل مارس ۱۶۹۶، به اصفهان گزارش داد ولی نامه او حاوی مطالب جالب نیست. معلوم نیست تا چه مدتی در مشهد ماند یا چه کسی به جانشینی او تعیین شد، ولی کمپانی در حدود بیست سال اشخاصی را در تبریز برای فروش پارچه و همچنین ارسال امتعه گرانبها به انگلستان، از طریق ترکیه عثمانی، نگاه داشت. به این اشخاص رتبه محلی نایب کنسول اعطا میشد.
گرفتاریهای نماینده کمپانی در اصفهان محدود به تحصیل ارقام (فرامین) و به دست آوردن سهمیه عواید گمرکی گمبرون یا فروش پارچههای انگلیسی نبود. گذشته از اینها، وی مجبور بود توجه زیادی به تجارت ابریشم معطوف دارد، زیرا بازرگانان ارمنی تقریبا انحصار خرید و فروش آن را به دست آورده بودند.
ارسال نظر